خب یه قسمت از مقدمه داستان از این قراره :
پس از 600 سال از پادشاهی بر روی سرزمینش یک پیشگو ازنسل پیشگویان دنیای قدیم پیشگویی انجام داد که باعث شد ساندل پیشگو را بکشد اما پیشگویی بین مردم رواج یافت و به صورت شعر درامد . ساندل تمام کسانی که این شعر را می خواندند به دار اویخت پس همه این شعر را فراموش کردند و فقط بعضی ها ان را به یاد داشتند ان هم نه مردم عادی بلکه فقط جادوگرانی بزرگ که زمزمه می کردند :
شش کتیبه پیدا خواهد شد
قدرتش از ان پادشاه خبیث خواهد بود
زمانی که هفتمین محافظ ، قدرت هفتمین کتیبه را پیدا کند
باشد که قدرت نهان اشکار شود
زمانی که هفت کتیبه یکی شود
پادشاه خبیث به قدرتی مخوف می رسد
باشد که قدرت هفت کتیبه پادشاه خبیث را نابود کند
جنگی نابرابر شکل خواهد گرفت
هفتمین محافظ در هفتمین قرن از هفتمین سال هفتمین روز دوران میانه ظهور خواهد کرد.
داستان تو دوتا سایت فقط قراره میگیره
بوک پیج و زندگی پیشتاز
نظر بدید بگین چطوره ، سعی می کنم زود ، زود فصل بدم اما اگه می خواین فصل ها بلند باشن باید تحمل کنید ممنون از دوستای کتابخون خوبم
سه جلد هست
مقدمه
فصل یک:
http://s4.picofile.com/file/8178376692/1.pdf.html
فصل دوم :
http://s6.picofile.com/file/8251260042/2.pdf.html
اومممممممم باید خوب باشه
ولی خوب ، وقتی من این پیشگوییت رو خوندم دقیقا یاد داستان سفیر کبیر افتادم که خودتم اشاره کردی
خوبه...
سعی کن بیشتر از خودت بنویسی
و...
تلاشت قابله تقدیره
میرم الان داستانت رو می خونم تابیام ببینم چی میشه.
بسیار عالی دوست من انشا الله شاهد یه داستان زیبای دیگه هم هستیم !
جالب بود و منتظر فصول داستان هستم.
پیشگویی رو هم اگر نوع لفظ کلمات رو تغییر بدی دیگه کسی یاد سفیر کبیر نمی افته چون ماجرا ربطی به سفیر کبیر نداره. شباهت ها هم همیشه وجود داره اما می شه به شکل جدیدی جلوش داد.
موفق باشی.
همین الان مقدمه رو خوندم
به نظرم بیشتر از اینکه شبیه داستان سینا باشه، شبیه کتاب شمشیر حقیقته
ولی این دلیل نمیشه که داستان خوبی از آب در نیادخیلی از نویسنده ها داستاناشون رو با الهام گرفتن از داستانهای نویسنده های قبل از خودشون مینویسن و
داستانهاشون خیلی هم خوب میشه
مقدمه خیلی قشنگ بود میشه گفت همه چیز رو توضیح داده فقط در باره ارتباط ریچارد کبیر با کتیبه ، یه خورده گیج شدم
و اینکه اول میگی ریچارد با داشتن کتیبه سر زمین میانه رو تاسیس کرد. بعد میگی سه سرزمین در دنیای قدیم وجود داشت
و میگی ریچارد با ساخت کتیبه سر زمین میانه رو از تاخت و تاز نجات داد ( یعنی سرزمین میانه از قبل بوده؟ پس ریچارد چه طور چیزی که بوده رو به وجود آورده)
و چند تا چیز دیگه که بهتره فصل اول رو بدی بعداً درموردش حرف بزنیم
.
.
.
یه کاور هم براش بده
جالب بود و منتظر فصول داستان هستم.
پیشگویی رو هم اگر نوع لفظ کلمات رو تغییر بدی دیگه کسی یاد سفیر کبیر نمی افته چون ماجرا ربطی به سفیر کبیر نداره. شباهت ها هم همیشه وجود داره اما می شه به شکل جدیدی جلوش داد.موفق باشی.
چشم حتما تغییر میدم یعنی قراره با کمک ویرایشگر مقدمه رو بهتر کنم اما فصل هام خیلی بهتر از اینه
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
همین الان مقدمه رو خوندم
به نظرم بیشتر از اینکه شبیه داستان سینا باشه، شبیه کتاب شمشیر حقیقته
ولی این دلیل نمیشه که داستان خوبی از آب در نیادخیلی از نویسنده ها داستاناشون رو با الهام گرفتن از داستانهای نویسنده های قبل از خودشون مینویسن و
داستانهاشون خیلی هم خوب میشه
مقدمه خیلی قشنگ بود میشه گفت همه چیز رو توضیح داده فقط در باره ارتباط ریچارد کبیر با کتیبه ، یه خورده گیج شدم
و اینکه اول میگی ریچارد با داشتن کتیبه سر زمین میانه رو تاسیس کرد. بعد میگی سه سرزمین در دنیای قدیم وجود داشت
و میگی ریچارد با ساخت کتیبه سر زمین میانه رو از تاخت و تاز نجات داد ( یعنی سرزمین میانه از قبل بوده؟ پس ریچارد چه طور چیزی که بوده رو به وجود آورده)
و چند تا چیز دیگه که بهتره فصل اول رو بدی بعداً درموردش حرف بزنیم
.
.
.
یه کاور هم براش بده
ممنون که خوشت اومده ، یکم که نه فکر کنم مقدمه خیلی ویرایش می خواد البته جملات همونه فقط از نظر دستوری تغییر می کنه
و در جواب سوالت باید بگم که سرزمین میانه از قدیم وجود داشته فقط کسی بر روی اون حکومت نمی کرده تا عنوان میانه به طور رسمی داشته باشه و ریچارد کبیر ، سرزمین میانه رو با استفاده از کتیبه از نو ساخت چون میانه قبل از ریچارد کبیر اصولا میانه نبوده ، شاید من خوب منظور نرسوندم ، سعی می شه در ویرایش مقدمه درستش کنم
کاور هم که بلد نیستم درست کنم اگه سینا یادم بده که خوبه و اگه هم نه امیدوارم خودش درست کنه
کاور هم که بلد نیستم درست کنم اگه سینا یادم بده که خوبه و اگه هم نه امیدوارم خودش درست کنه
چه گیری همه به سینا دادن برای طراحی کاور:دیالبته فکر کنم تا 3 ماه آینده سفارش برای طراحی کاور داشته باشه که از بهترین گرافیست نت هم کم تر از این انتظار نیست:دی ولی فکر کنم تو سایت چند تا از بچه ها تو کار طراحی باشن و الحق و العنصاف هم کارشون 20! من هر کاوری ازشون دیدم عالی بوده:15:
آقا من اگه بخوای برات طراحی می کنم. کارم 20. کلی نمونه کارم دارم. مقدمه هم همین الآن می خونم.
فقط جادوگرانی بزرگ که زمزمه می کردند :
شش کتیبه پیدا خواهد شد
قدرتش از ان پادشاه خبیث خواهد بود
زمانی که هفتمین محافظ ، قدرت هفتمین کتیبه را پیدا کند
باشد که قدرت نهان اشکار شود
زمانی که هفت کتیبه یکی شود
پادشاه خبیث به قدرتی مخوف می رسد
باشد که قدرت هفت کتیبه پادشاه خبیث را نابود کند
جنگی نابرابر شکل خواهد گرفت
هفتمین محافظ در هفتمین قرن از هفتمین سال هفتمین روز دوران میانه ظهور خواهد کرد.
خوشحالم يك نويسنده جوان ديگه قلم به دست گرفته و شروع به نوشتن كرده.
فقط همين متن پست اول را خواندم اين لينكي كه گذاشتي بيشتره؟
خب يك نكته را ياداور بشم(مسلماً خودت بهتر از من ميدوني) اين داستان نوشته خودته نه ترجمه در نتيجه بهتره شعرهايي كه توش مينويسي كمي وزن و قافيه داشته باشه و اگه شعر نو هستش كمي منظم تر باشه. يكم اهنگ بهش بدي درست ميشه .
اگه قلمت شبيه به سينا باشه كه خيلي خوبه، من هميشه دوست داشتم بتوانم مثل سينا بنويسم ولي خب هر كسي محدوديت هاي خودش را داره.
به نظر داستان جالبی میرسه
اما اونهایی که میگن زرنگن وسطایداستان ون رو میزارن زمین و ادامه نمیدن و نصفه میمونه تو که از الان گفتی تنبلی می خواهی بکنی مطمئنم که تمامش می کنی :دی
شاد باشید
داستان قشنگیه.............................میشه قبل اینکه تو سایت بزاری برام داستانو خصوصی کنی؟
خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
سلام برای ویرایش من میتونم کمک کنم اگه بخوای
چه گیری همه به سینا دادن برای طراحی کاور:دیالبته فکر کنم تا 3 ماه آینده سفارش برای طراحی کاور داشته باشه که از بهترین گرافیست نت هم کم تر از این انتظار نیست:دی ولی فکر کنم تو سایت چند تا از بچه ها تو کار طراحی باشن و الحق و العنصاف هم کارشون 20! من هر کاوری ازشون دیدم عالی بوده:15:
خب سینا کارش 21 است از 20
اما یکی از بچه ها گفته من طراحی می کنم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
آقا من اگه بخوای برات طراحی می کنم. کارم 20. کلی نمونه کارم دارم. مقدمه هم همین الآن می خونم.
لطف داری اگه طراحی کنی ممنون میشم فقط بذار فصل اول بیاد (1 فروردین ) بعد طراحی کن
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خوشحالم يك نويسنده جوان ديگه قلم به دست گرفته و شروع به نوشتن كرده.
فقط همين متن پست اول را خواندم اين لينكي كه گذاشتي بيشتره؟
خب يك نكته را ياداور بشم(مسلماً خودت بهتر از من ميدوني) اين داستان نوشته خودته نه ترجمه در نتيجه بهتره شعرهايي كه توش مينويسي كمي وزن و قافيه داشته باشه و اگه شعر نو هستش كمي منظم تر باشه. يكم اهنگ بهش بدي درست ميشه .
اگه قلمت شبيه به سينا باشه كه خيلي خوبه، من هميشه دوست داشتم بتوانم مثل سينا بنويسم ولي خب هر كسي محدوديت هاي خودش را داره.
چشم حسین جان قافیه ها درست میشه قراره با نازگل خانم که ویراستار داستان شده درستش کنیم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
به نظر داستان جالبی میرسه
اما اونهایی که میگن زرنگن وسطایداستان ون رو میزارن زمین و ادامه نمیدن و نصفه میمونه تو که از الان گفتی تنبلی می خواهی بکنی مطمئنم که تمامش می کنی :دی
شاد باشید
مطمئن باش اگه اتفاق خاصی مثل مرگ یا بیماری پیش نیاد تموم میشه
خب هنوز شروع نشده تو فکر تموم شدنی ، هر فصل شاید نزدیک 50 صفحه باشه ، ( بیچاره به ویراستار ( نازگل دیگه خودت قبول کردی باید تا تهش بری:دی) شاید یکی رو آوردم کمکش خخخخخخ)
اول هر ماه فصل میدم و دیرتر از اینم نمیشه اما گاهی مواقع ممکنه زودتر هم فصل بدم اما هیچ وقت از اول هر ماه دیرتر نمیشه:16:
اینو قبلا برا یکی از بچه ها درست کرده بودم (فک کنم 6-7 ماه پیش بود) ولی اون پشیمون شد و دیگه داستان رو ادامه نداد و کلا داخل نت نذاشتش.
داستان قشنگیه.............................میشه قبل اینکه تو سایت بزاری برام داستانو خصوصی کنی؟خخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
خب ببخشید نمیشه چون بقیه هم میخوان :دی
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام برای ویرایش من میتونم کمک کنم اگه بخوای
ویراستار نازگل شده ممنون
مگر اینکه وقت نکنه اونوقت میام سراغ تو
بازم ممنون
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
یه فصل بده منم اگه وقت کردم برات یه کاور میزنم ، شاید خوشت اومد.اینو قبلا برا یکی از بچه ها درست کرده بودم (فک کنم 6-7 ماه پیش بود) ولی اون پشیمون شد و دیگه داستان رو ادامه نداد و کلا داخل نت نذاشتش.
خب شخصیت اصلی من بال نداره و دو تا شخصیت اصلی دارم
این موهای سرش با یکیشون می خونه اما چشم هاش آبی باشه و کمی لاغر تر به نظر بیاد نه هیکلی و اون یکی شخصیت هیکلی باشه و چشم هاش قهوه ای و موهای بور داشته باشه
این دوتا در مقابل هم نیستن باهم باشن و در مقابل شخصیت بد داستان که چشم هایی سبز با چهره نامعلوم داشته باشه
خب این طرح کلی بود خودت اگه تونستی یه خلاقیت بخه خرج بده