Header Background day #25
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان نویسی از زبان محمدرضا سرشار(مجموعه)

9 ارسال‌
3 کاربران
24 Reactions
2,118 نمایش‌
s4m
 s4m
(@s4m)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 418
شروع کننده موضوع  

چه كسانی می توانند هنرمند باشند؟
وارد شدن در هر رشته ای نیازمند وجود یك زمینه قبلی در شخص داوطلب است.پیش زمینه عالم هنر نیز به اعتقاد عده ای وجود «هوش» و «حساسیت» در شخصی است كه می خواهد به این وادی قدم بگذارد. یك مطالعه سطحی در زندگی هنرمندان اصیل و مشهور جهان نشان می دهد كه آنها از این دو ویژگی برخوردار بوده اند.
منظور ازهوش، داشتن بهره هوشی بالاتر از متوسط و مقصود از حساسیت، داشتن آنتنهای حسی قوی و تیزتر یك فرد نسبت به پیرامون خود در مقایسه با افراد دیگر است به طوری كه فرد در قبال مسائل و اتفاقاتی كه در پیرامون او و جهان رخ می دهد عكس العملهایی به مراتب عمیقتر و گسترده تر نشان می دهد.در برابر حوادث مختلف بسته به نوع آن مانند بچه ها از شادی لبریز یا مانند زنان به سادگی اشك بریزد و یا مانند افراد زود رنج و كم تحمل از عمق وجود خشمگین شود و از شدت خشم همه چیز را به هم بریزد.
هوش و احساس کامل دو عنصر لازم برای ورود به عرصه هنر است .

وقتی مجموعه متناسبی از این دو عامل در شخصی جمع شد و با یك ذوق تربیت یافته هنری همراه شد، ما شاهد یك «هنرمند بالقوه» خواهیم بود، یعنی هنرمندی كه تنها استعدادهنری دارد اما هنوز این استعداد به عرصه ظهور نرسیده است. برای بالفعل شدن این استعداد مطالعه، تحقیق وتمرین بسیار زیاد تا حد اشباع شدن در آن رشته خاص باید انجام گیرد تا فرد فوت و فنها و چم و خمهای آن رشته را به خوبی فرا بگیرد تا كاملابر آن فنون مسلط و سوار شود.
برای قصه نویس شدن نیز باید مراحلی طی شود كه از آن جمله خواندن هزاران داستان است. یعنی وقت گذاشتن و به قول قدیمیها دود چراغ خوردن وشب بیداری ها وگذشتن از بسیاری از تفریحات و مشغولیتهای دیگر.
برای قصه نویس شدن باید مراحلی طی شود كه از آن جمله خواندن هزاران داستان است
در این راه میان بر وجود ندارد باید تمام راه را رفت و آن هم پیاده تا به سر منزل مقصود رسید. تحمل این رنجها نه تنها در مراحل ابتدایی آن وجود دارد بلكه تا رسیدن به مرحله پختگی و كمال نیز باید ادامه یابد.
در باره رمان عظیم حدودا دوهزار صفحه ای «جنگ وصلح» اثر «لئو تولستوی» نوشته اند كه او آن را هفت بار پاكنویس كرد. حال آنكه دنیا او را از نوابغ كم نظیر عالم ادبیات می داند.
«ارنست همینگوی» می گوید داستان «پیرمرد و دریا» را بیش از دویست بار باز نویسی كرده است. غرض آنكه خوش باوری و ساده انگاری است كه كسی گمان كند بدون كوشش و تلاش بسیار و تنها با داشتن ذوق واستعداد هنری می تواند در این راه به جایی برسد و یك شبه ره صد ساله را بپیماید و به قله های موفقیت دست یابد. پس كار خود را با خواندن داستانهای مختلف وبرگزیده شروع می كنیم.
از كجا آغاز كنیم؟
كسی كه می خواهد قصه نویس خوبی شود حتما باید از همان دوران كودكی قصه بخواند و خیلی زیاد هم بخواند. اما این تاكید نباید كسی را به اشتباه بیندازد كه مطالعه چنین شخصی تنها باید به قصه محدود شود. موضوع كار قصه نویس انسان و زندگی است. انسان یك موجود چند بعدی است و در مسیر زندگی خود با كل هستی در ارتباط بده و بستان متقابل است.
پس نویسنده برای طرح درست ودقیق و كامل انسان در قصه هایش مجبور است به شناختی كامل از هستی، جهان، طبیعت، خود و سایر موجودات دست پیدا كند. او تاریخ و گذشته ای دارد و در این سیر تاریخی شكستها و پیروزیهایی را پشت سر گذاشته، آزمایشها و خطاهایی كرده، خام بوده و پخته شده تا به صورت امروزی در آمده است. پس نویسنده لازم است چیزی از تاریخ زندگی نوع انسان، تاریخ نژاد و كشورش و آداب و رسوم ملت خود بداند.

نویسنده برای طرح درست ودقیق و كامل انسان در قصه هایش مجبور است به شناختی كامل از هستی، جهان، طبیعت، خود و سایر موجودات دست پیدا كند

از دیگر سو، انسان تنها بعد مادی و جسمانی ندارد و دارای جنبه ای عمیقتر و پیچیده تر ـ كه از آن به بخش روحی ومعنوی یاد می كنند ـ است و باید این جنبه را هم به خوبی شناخته و مطالعاتی نیز در این زمینه داشته باشد.
از جمله یك نویسنده باید در زمینه های مذهبی، سیاسی، اجتماعی، روان شناسی و مردم شناسی وغیره مطالعات عمیقی انجام دهد.
پس از طی این مراحل او بایدبا دید و زاویه ای جدید به پیرامون خود نگریسته و جنبه های جدیدی از موضوعات را كشف كند. او باید بتواند بر آفت بزرگ «عادت» و «روز مرگی» غلبه كند و هیچ چیز را عادی و معمولی تصور نكند بلكه به هر چیز و هر كس چنان نگاه كند كه گویی اولین بار است آن را می بیند. آنگاه است كه در میان همین جریانها و پدیده های از نظر دیگران معمولی زندگی، چیزهایی را خواهد دید و كشف خواهد كرد كه بقیه متوجه آنها نشده اند.
یكی از قصه نویسان مشهور می گوید:

آنچه را كه انسان می خواهد در قصه بیان كند، باید مدتی دراز و با دقت فراوان نگاه كند، تا بتواند جنبه ای از آن را پیدا كند كه پیش از آن به وسیله هیچ كسی گفته نشده باشد

حرف آخر
لئو تولستوی، نویسنده شهیر روسی می گوید: «هنر انتقال احساس تجربه شده است.»
یعنی در واقع، یك اثر هنری از زمانی شروع به آفریده شدن می كند كه هنرمند در چار چوب یكی از قالبهای هنری، دست به كار انتقال احساسی كه خود پیشتر به ژرفترین شكل ممكن آن را تجربه كرده است، به مخاطبانش می شود.
اگر هنرمندی به شرح و وصف و تجسم چیزها و حسهایی كه خود با آنها آشنایی عمیق و بی واسطه ندارد، بپردازد حاصل كارش نمی تواند دارای اصالت هنری لازم باشد. به همین سبب نیز، اثر مخلوق او، تا ثیری را كه لازمه یك اثر هنری ارزشمند است برمخاطبانش نخواهد گذاشت .
بعد دیگر كار، به عشق و علاقه هنرمند به موضوع و عناصر كارش ارتباط پیدا می كند. به بیانی دیگر:

شرط رسیدن برای جذاب و مؤثر از كار در آمدن یك اثر هنری، آن است كه هنرمند، تا خود به شدت تحت تاثیر موضوعی قرار نگیرد در صدد خلق اثری در آن باره بر نیاید

زیرا:
«ذات نایافته از هستی بخش
كی تواند كه شود هستی بخش»
و سخن تنها آن زمان كه از دل بر آید، بر دل می نشیند.
***
برگرفته از سایت شخصی محمدرضا سرشار


   
ida7lee2، mehr، *HoSsEiN* و 6 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
s4m
 s4m
(@s4m)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 418
شروع کننده موضوع  

تالارگفتمان 1دربخش قبلی در مورد عناصر لازم برای ورود به عرصه هنر ، چگونگی قدم گذاردن به عرصه هنر داستان نویسی و شرایط لازم برای مرود به این عرصه ، سخن گفتیم. اینک و در این مقال ، به ویژگیهایی که یک قصه خوب می بایست داشته باشد ، می پردازیم.
در این مورد به طور خلاصه می توان به ویژگیهای زیر اشاره نمود:
1) - خدا محوری:
یك قصه خوب قبل از هر چیز باید خدا محور باشد. یعنی در همه جای آن خدا حضور داشته باشد. معنی این حرف آن نیست كه جا و بیجا، با مناسبت یا بی مناسبت نام خدا یا آیا ت قرآن را بیاوریم ، بلكه بدان معنا ست كه نشان دهیم قصه از یك تفكر توحیدی سرچشمه گرفته و جوشیده است. علاوه بر اینكه به غیر از نشان دادن ارزشهای عالی انسانی به خواننده برسانیم كه محور عالم وجود خداست و سرچشمه همه خیرها و فیوضات اوست و انسانها در این میان وسیله ای بیش نیستند و هر چه نیكی و خوبی هم كه از قهرمانان و شخصیتهای بزرگ داستان سر می زند همه از طرف خدا بوده و آنها تنها واسطه ای بوده اند كه خدا این توفیق را به آنان داده در خدمت همنوعان خود باشند.
2) - عبرت انگیزی:
خداوند یكی از ویژگیهای عمده قصه های قرآنی را «عبرت انگیزی» ذكر كرده است.
«لقد كان فی قصصهم عبره لاولی الالباب»
و این ویژگی آن قدر مهم است كه اگر داستانی فاقد آن باشد، یعنی صرفا برای سرگرمی و تفریح خواننده یا به شگفتی انداختن او نوشته شده باشد، از نظر ما چیزی در حد یك لطیفه یا معماست و نباید اسم قصه را روی آن گذاشت بنابراین قصه نویس های مسلمان هرگز نباید صرفا برای سرگرم ساختن و تفنن خواننده دست به قلم ببرند؛ چون در این صورت، حداقل اجر معنوی از این كار نخواهند برد.

3) - كشش ، جذابیت وگیرایی:
قصه ای كه جذاب و گیرا نباشد و نتواند تا آخرین لحظات خواننده را همراه خود بكشد ولو با بهترین پیام و محتوی، قصه موفقی نخواهد بود، قصه خوب قصه ای است كه این هر دو یعنی محتوا و پیام و كشش و گیرایی را با هم داشته باشد؛ و نمی توان به صرف داشتن یك محتوای خوب، جذابیت و گیرایی را نادیده گرفت.

4) - طبیعی و منطقی و قابل قبول بودن روال داستان:
قصه باید طوری نوشته شود كه خواننده بتواند ماجراهای آن را باور كند. یعنی اصل علت و معلول به دقت در قصه رعایت شود به طوری كه هر ماجرا نتیجه طبیعی ماجراهای قبلی و مؤثر در ماجراهای بعدی باشد، و طوری زمینه لازم برای وقوع ماجراها فراهم شود كه خواننده در محتمل بودن آن شك نكند.

5) - گزیده گویی:
حاشیه روی زیاد از حد، خارج شدن از موضوع اصلی قصه، وپرداختن به مسائل فرعی كه چندان نقشی در پیشبرد قصه ندارد، باعث كسل شدن خواننده و خارج شدن رشته كلام از دست او می شود.

6)- نثر یا زبان قصه:
نثر یا زبان قصه بایستی متناسب با موضوع قصه و نیز گروه و قشری باشد كه برای او می نویسیم.

7) - عفت قلم:
نویسنده مجاز نیست تحت این عنوان كه «حرفی كه از دهان شخصیتهای داستان بیرون می آید متناسب با تیپ و خصوصیات اجتماعی آنان باشد یا؛ بیان این حرفهای غیر اخلاقی ، داستان را طبیعی و ملموس تر جلوه خواهد داد.»
سخنان زشت و موهن را حتی از زبان آنان ، در نوشته اش بیاورد. در صورت لزوم بایستی غیر مستقیم و در لفافه به بیان این موضوع پرداخت.

بطور کلی یک قصه خوب دارای ویژگیهای زیر است :
خدامحوری ، عبرت آموزی ، کشش و جذابیت ، منطقی و عقلانی بودن ، گزیده گویی ، نثر متناسب ، عفت قلم و کلام ، تقوی ، پرداختن به ریشه ها و یکدست بودن نوشتار.

8) - تقوی در نوشتن:
نویسنده مجاز نیست محور داستانش را روی سوژه های صرفا جنسی و شهوانی قرار دهد، و در قصه های معمولی نیز مجاز نیست به بهانه طبیعی و ملموس تر جلوه دادن قصه، به ذكر صحنه های جنسی یا توصیف اندام و ریزه كاری های صورت زنان بپردازد. و در هر حال باید توجه داشته باشد كه قصه های او را ممكن است افراد گوناگون با افكار و روحیات مختلف و در سنین مختلف بخوانند و اگر خدای ناكرده قصه او باعث بیدار شدن غرایز جنسی خفته ای حتی در یك نفر، یا تشدید آن در فرد دیگری بشود، عواقب ناشی از آن مستقیما متوجه نویسنده قصه خواهد بود و او در پیشگاه خدا و خلق خدا باید پاسخگو باشد.

9) - برخورد ریشه ای با مسائل:
قصه خوب تنها به بیان سطحی درد ها نمی پردازد بلكه ریشه ای با مسائل برخورد می كند و عمق آنها را نشان می دهد. به عبارت دیگر علتها را هدف قرار می دهد، نه معلولها را!
او از معلولها به علتها می رسد، نه آنكه در معلولها در جا بزند و احیانا آنها را به عنوان علت نیز معرفی بكند. البته این كار باید بسیار ظریف و هنرمندانه صورت بگیرد. همچنین وظیفه قصه نویسی تنها بیان دردها نیست بلكه باید چاره درد را كه همان پیاده شدن صحیح احكام اصیل اسلامی در سراسر جهان است را نیز بیان كند. در غایت بیش از آنكه محرك احساس باشد، راهگشا و راهنما و مرشد باشد.

10) - یكدست بودن نوشته:
به این معنی كه یك نوع هماهنگی و ارتباط دقیق بین تمام اجزاء قصه (مقدمه ، ماجراها ، شخصیتها ، محیط ، پایان و گره گشایی و...) وجود داشته باشد، و نوشته در طول كار ، دچار نوسانهای نابجا نشود.


   
ida7lee2 و mehr واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
s4m
 s4m
(@s4m)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 418
شروع کننده موضوع  

تالارگفتمان 2در دو قسمت قبلی پیرامون الفبای قصه نویسی وویژگیهای یک قصه مناسب سخن گفتیم . در این مطلب به مبحث انتخاب موضوع برای نوشتن داستان می پردازیم.

در میان ماجراهای مختلفی كه در طول زندگی برای شما به عنوان یك نویسنده اتفاق می افتد یا خود شاهد آن بوده یا از دیگران شنیده یا تخیل كرده اید تنها ماجراها یی قابل تبدیل به داستان هستند كه آنقدر غیر معمولی، غیر تكراری و واجد آنچنان تازگیها و ارزشهایی باشند كه قابلیت بازگویی برای جمعی وسیع در حد یك جامعه و ملت را داشته باشند.
موضوعی كه بناست محور یك داستان قرار گیرد اگر هیچ خصوصیت بارزی نداشته باشد، حداقل باید دارای نكته ای باشد كه آن را از موضوعهای معمولی و تكراری متمایز كند. عده ای قابل توجه از مردم داستان را برای تغییر ذائقه و ایجاد تنوع در زندگی خود می خوانند پس دور نیست كه در داستان به دنبال فرهنگها، فضاها و آدمهایی بگردند كه با آنچه پیوسته پیرامون خود می بینند متفاوت باشند. خواهان ماجراهایی باشند كه خود به سبب محدودیت های شخصی وشرایط خاص اجتماعی شان قادر به درگیر شدن با آنها نیستند و در یك كلام طالب داستانی هستند كه برای ساعتی ولو در عالم خیال نسیمی از تازگی بر زندگی آنها بوزاند و به هیجانشان بیاورد.

گروهی دیگر طالب دریافت شناختی عمیقتر از خود و دیگران و مشاركت در تجارب ناب عاطفی و احساسی همنوعان خویش از طریق داستان هستند. یا نگاه طنز آمیز به گوشه هایی از زندگی مردم می تواند برای عده زیادی از مردم جذاب باشد.
نویسنده ای كه در انتخاب موضوع داستانش و كار روی آن به این موارد و خواستهای مخاطبانش بی توجه باشد، متقابلا نباید از آنان توقع استقبال و همدلی داشته باشد. نویسنده ای كه می خواهد هم در حد كافی خواننده داشته باشد و هم اثری فراتر از یك وسیله تفریحی و سرگرمی برای مخاطبان خود خلق كند باید مراقب باشد كه موضوع داستانش را با دقت كافی انتخاب نماید.
از میان نویسندگان موفق در این زمینه می توان از آقای سید مهدی شجاعی نام برد. برخی از آثارخواندنی ایشان عبارتند از : ضیافت ، ضریح چشمهای تو ، امروز بشریت ، دو كبوتر – دو پنجره –دو پرواز.


   
ida7lee2 و mehr واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
s4m
 s4m
(@s4m)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 418
شروع کننده موضوع  

در راستای آموزش مبانی داستان نویسی ، به مواردی همچون :الفبای قصه نویسی ،ویژگیهای یک قصه مناسب ، وموضوعات داستانها پرداختیم . امروز و در دنباله بررسی این موارد به مقوله ویژگیهای یک نثر داستانی مناسب می پردازیم .
-- ویژگیهای یك نثر خوب و مناسب داستانی
1 - انتخاب صحیح و دقیق كلمات:
در ادبیات تنها وسیله انتقال فكر واحساس كلمات هستند. نویسنده اگر شخصی مسلط بر زبان شد، در به كار گیری هر كلمه، تركیب، تعبیر، تشبیه، حرف اضافه وحتی هر علامت نگارشی در متن خود منظور خاصی خواهد داشت. او به وسیله هر یك از این انتخابها می خواهد فكر و احساس یا تصویر خاصی را به خواننده اثرش منتقل كند.
به تعبیر پیش كسوتها هر كلمه، بار عاطفی و احساسی خاصی دارد. به همین خاطر برای بیان هر حس تنها یك كلمه یا تعبیر وجود دارد و نویسنده باید همان را به كار بگیرد، نه كلمات مترادف آن را، تا بتواند حس مورد نظر را به خواننده منتقل كند.

یك نثر خوب مثل یك بنای زیبا و مستحكم است كه در آن هیچ چیز نابجا و زایدی وجود ندارد. همه چیز به جای خود و به اندازه است به همین علت است كه می گویند در یك نثر هنری اصیل هیچ چیز اتفاقی و تصادفی نیست.

2 - تازگی و زنده بودن:
یك نویسنده باید از تعبیرات و تشبیهاتی استفاده كند كه زنده و معاصر با زبان قصه باشد نه تعبیراتی كه در گذشته استفاده می شده و امروزه به كار نمی رود. مانند روی زیبا كه در هزار سال پیش به ماه آسمان تشبیه می شده و حال بر اثر استعمال مكرر تازگی خود را از دست داده و از آن روح، انرژی و بار عاطفی خالی شده است. پس در یك نثر داستانی اصیل و خوب باید از تشبیهات بكر و دست اول استفاده كرد.

3- بی پیرایگی:
از ویژگیهای مثبت یك نثر داستانی خوب این است كه خواننده در عین دریافت آن مواردی كه منظور نظر نویسنده است، وجود چیزی به نام نثر جدای از داستان را احساس نكند. باید همانند هوایی كه تمام اطراف ما را احاطه كرده و زندگی ما در لحظه لحظه اش به آن وابسته است، نثر داستان هم باشد و نباشد؛ تاثیر بگذارد ولی دیده نشود و تنها زمانی به وجود آن پی ببریم كه اختلالی در جریان طبیعی آن به وجود بیاید. نباید با تكلف و پیچیدگی نوشت بلكه ساده و روان ولی در عین حال زیبا نوشت.

4 - ایجاز:
ایجاز همان كم گفتن و گزیده گفتن است. یعنی نویسنده آنقدر بر زبان مسلط باشد كه با كمترین كلمات بیشترین مقصود ممكن را برساند و نوشته اش چیزی اضافه نداشته باشد. نگاه كنید كه سعدی با تعداد كمی كلمه چقدر مطلب بیان كرده است حال آنكه اگر بخواهید همین چند سطر را معنی كنید مجبورید تعداد كلماتی به مراتب بیشتر از این مصرف كنید : -- «منت خدای عز و جل كه طاعتش موجب قربت است و به شكر اندرش مزید نعمت.»
5 - یكدستی نثر :
هماهنگی یا یكدست بودن نثر نیز از امتیازات یك قصه خوب است. منظور از یكدستی این نیست كه نوشته از آغاز تا پایان یك آهنگ ثابت و یكنواخت داشته باشد. به عكس یك قصه هنری قصه ای است كه آهنگ نثرش با آهنگ حركت داستان و ماجراهای آن همخوانی داشته باشد. به عبارت دیگر ارتباط نثر با صحنه ها و حوادث مختلف داستان درست مثل ارتباط موسیقی با آواز در یك سرود است. در داستان گاه اوضاع آرام است و زمانی ماجراهای تند و هیجان انگیز اتفاق می افتد. صحنه ای خشونت آمیز است و صحنه ای دیگر حالتی عاطفی و تاثر انگیز دارد. نثر قصه اگر بخواهد یكنواخت باشد نثر فنی موفقی نخواهد بود ولی باید نثری یكدست و روان داشته باشد.

6 - تناسب نثر با موضوع قصه:
هر قصه ای نثر مخصوص به خود را می طلبد. مثلا یك قصه تاریخی مربوط به هزار سال پیش نثر ی را می طلبد كه مناسب قصه امروزی نیست. همچنان كه در نوشتن یك قصه احساسی و عاطفی باید طوری نوشت و در یك قصه خشن جنایی – پلیسی یك طور دیگر یا در یك داستان فكاهی و طنز آمیز باید نثری مخصوص را به كار برد.
در داستانهای تخیلی به دلیل بی زمان و مكان بودن هر چه نثر غریبتر و غیر آشناتر باشد بهتر است و داستان جالبتر می شود.
7 - غنا:
هر زبانی به طور معمول دارای دهها هزار كلمه مختلف است و در آن، برای بیان یك موضوع گاه چندین كلمه متفاوت وجود دارد. نویسنده ای كه حافظه اش گنجینه ای غنی از لغات دارد، نثری می آفریند كه از تكرارهای زیان آور و فقر لغت بری است. حال آنكه نویسندگان بی مایه، تعداد معدودی لغت بیشتر ندارند كه از زیادی استعمال در نوشته توی ذوق می زند.
از سوی دیگر فرهنگ عامیانه و ادبیات هر كشوری لبریز از تكیه كلامها، ضرب المثلها، كنایه ها و تشبیهات است كه به آن زیبایی و غنا می بخشد. نویسنده باید بر این فرهنگ و ادبیات مسلط باشد تا بتواند نثر خود را از خشكی و بی روحی و یكنواختی نجات دهد و به آن غنا ببخشد.

چکیده :
انتخاب صحیح و دقیق كلمات ، تازگی و زنده بودن ، بدون تکلف و بدون پیچیدگی ، کم گفتن و گزیده گفتن ، یکدست بودن نثر ، تناسب نوع نثر با موضوع داستان ، و استفاده از واژه های مناسب و بهره گیری از غنای ادبی موجود در فرهنگ از ویژگیهای بارز یک نثر داستانی مناسب و خوب است .

نوشته محمدرضا سرشار
برگرفته از سایت شخصی محمدرضا سرشار


   
ida7lee2 و mehr واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
s4m
 s4m
(@s4m)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 418
شروع کننده موضوع  

سم‌الله| حیاطخلوت
داشتم با داستان «مرد پشت شیشه» کلنجار می‌رفتم یک‌هو چشمم افتاد به در حیا‌طخلوت. بازش کردم. یه حیاط دویست سیصدمتری، با کلی دار و درخت، از بیدمجنون گرفته تا کاج و اقاقیا و ... وسطش یه آب‌نما و زیرسایه‌ی درخت‌هاش سه چهارتا آلاچیق... بساط چای و منقلِ کباب و ... هم به راه.
خلاصه این‌که باغیه برای خودش. این بود که حیفم اومد هر چندفصل یک‌بار جمع نشیم توی این حیاط‌خلوت و حیات کارگاه رو زنده‌تر نکنیم.
(البته ناگفته نماند توی این حیاط‌خلوت آلاچیق بانوان محترم و آقایان ارجمند کمی از هم فاصله داره. و اول اذان، نمازجماعت هم برگزار می‌شه)
موضوع صحبتش با من، تبادل نظر و تنقلات و گپ‌وگفت‌ش با شما.

یک| هدیه
اول از همه یادگاری قرار اول که باتلاش یکی از بچه‌های سخت‌کوش کارگاه بسته‌بندی شده:
«یادگاری قرار اول»
دو| ارزیابی
نمی‌خوام ارزش کار رو پایین بیارم اما به‌نظرم نباید خیلی از ماحصل تمرین کارگاهی «مرد پشت شیشه» راضی باشیم و نباید خودمون رو توی این سطح نگه داریم. محصول کار بد نبود اما واقعاً می‌شد خلاقانه‌تر از این باشه. بیشتر بچه‌های کارگاه محتاطانه وارد عمل شدند و هر از گاهی مسیر داستان می‌افتاد توی وادی‌هایی که چرخ ماجرا قفل می‌شد.
در هر صورت جای شکرش باقیه که نگاه‌های خلاقانه نهایتا روی هم جمع شد و ماجرای «مرد پشت شیشه» به هر زحمتی بود به سرانجام رسید.

سه|آشپزهای ماجرا
ـ بدون شک فقط یه فرد با تجربه مثل خانم معلمه که می‌تونه اینجوری یه «زخم» بندازه زیر گونه «مرد پشت شیشه». خانم معلم یه نقش اساسی هم داشت. جرقه‌ی «آشنا» بودن مرد غریبه که در ادامه تبدیل شد به اصلی‌ترین قضیه داستان.
ـ آقاطاهرِ حسینی عزیز ثابت کرد وقتی بساط خلاقیت در میون باشه، قلمش نترسه و کم نمی‌ذاره. «توصیف مرد غریبه» ، و قضیه‌ی «خواهر نامرئی». البته یه جاهایی تلاش داشت قصه رو به سمت و سوی متفاوت‌تری ببره ولی بقیه باهاش همراه نشدن.
ـ پایای عزیز که پا یا پای تا آخر قضیه همراه بود و خیلی دل‌سوزانه تلاش داشت از کلیشه شدن ماجرا جلوگیری کنه و شجاعانه روی بخشی از نوشته‌ها خط بطلان کشید و تبدیل‌شون کرد به «خیالات جهان». کسی وسط شلوغی‌ها به «در قفل نشده ماشین»که پایا زحمتش رو کشیده بود توجهی نکرد. که ظرفیت داشت قصه رو عوض کنه و به سمت دیگه‌ای ببره.
ـ م.پرند یکی از فعال‌ترین اعضاء این تمرین بود و کارش مثل آقاطاهر یه امتیاز داشت. این‌که به اطلاعات داده شده دیگران و مدل نوشتن گروهی خیلی وفادار بود و تلاش می‌کرد از کوچک‌ترین اتفاقاتی که مطرح می‌شه استفاده کنه و به خلاقیتش جهت بده (روحیه‌ای که برای نوشتن گروهی خیلی ضروریه)
ـ س.م درست اون لحظه‌هایی که می‌خواست زیرآب بعضی چیزها زده بشه میومد وسط و سعی می‌کرد از خط سیرداستان مراقبت کنه. اینکه مرد غریبه توی اون تماس تلفنی عجیب قراره چی بگه تصمیم آسونی نبود. انتخاب س.م باعث شد جهان برگرده پیش مرد غریبه.
ـ فاطمه خانم نمونه بارزی برای تحول بودند. ابتدای تمرین کمی محتاط ولی آروم آروم به نقطه‌ای رسیدند که جهان رو تبدیل کردند به یه «نویسنده». پس نقش بزرگی رو ایفا کردند در هویت قصه.
ـ سربازشهاب عزیز و پرانرژی دو تا رکورد به نام خودش ثبت کرد: بیشترین تعداد جمله‌ها (11تا) و کوتاه‌ترین عبارت‌ها. عامل فرار کردن جهان هم خود شخص شخیصش بود. آخر کار هم می‌خواست جهان رو تبدیل کنه به مسافرکش اما موفق نشد.
ـ محتسب بزرگوار احتمالا توی فصل دیالوگ (اگه عمری بود و خدا خواست) بتونه خودی نشون بده (چون نگاهش به گفت‌وگو، نگاه روانیه) توی این فصل هم یکی از عاملین توهمی بودن ماجراها برای جهان بود.
ـ خانم هو‌العشق قطعا حضور داشتند. (مخصوص با اون تیتراژ هنری‌شون) اما انگاری بیشتر ترجیح می‌دادند بقیه رو نگاه کنند و به‌نظر می‌رسید با اون عبارت «از خواب پرید» قصد ایجاد فتنه در ماجرای مرد پشت شیشه رو داشتند. خلاصه این‌که این حضور قدردانی می‌طلبد. اما هنوز انتظار از مشارکت پررنگ‌تر باقی‌است.
ـ خارج‌ازچارچوب یه‌بار اومد یه جمله درباره‌ی «تپه‌جنی» ها گفت و رفت. بماند که پی قضیه رو نگرفت که چه بلایی سر جهان اومد به خاطر این قضیه جنی‌بودن اما خب ذهن داستانی و خلاقانه‌ش اینجا خودش رو نشون داد که با یه جمله می‌شه چه ظرفیتی رو به یه داستان اضافه کرد.
ـ از آقا رضا، و خانم‌ها پوپک، احلام، خیال رنگی، مه‌جبین چشم‌انتظار یاری بیشتر از این‌ها بودیم ...
ـ خانم ماه سیه (که البته گفتن چند روزی نبودن) و سمیرا و جناب کمال‌آبادی مشارکت کوتاهی داشتند. امید که بیشتر شود.
ـ خانم نگار که ظاهرا تازه به جمع کارگاه پیوسته (و یه خوش آمدگویی طلب‌کارند از همه)، یک کامنت چند جمله‌ای آخر کار اضافه کرد و ضمن این‌که مرد غریبه شد «رضا»، سعیش این بود که از همه اطلاعات وارد شده به قصه استفاده کنه. تلاش و اقدام خوبی بود و تحسین‌برانگیز. این کامنت با تغییراتی به ماحصل کار اضافه شد (قطعه یک همین پست)
ـ پشت تریبون این حیاط‌خلوت از همه‌ی شما که قلم زدید،‌ و همه‌ی آن‌ها که در سایه بودند تشکر می‌کنم. و اگه نکته‌ای چیزی جا موند تذکر بدید و درباره‌ش حرف بزنید.

چهار | امابعد...
طبق قول‌وقرارهای قبلی، از فصل بعد فضای کارگاه داستانی‌تر می‌شه. (ان‌شالله) زحمت و سختی کار هم بیشتر. تمرین‌ها دقت و حوصله‌ی بیشتری می‌خوان و نیازه که روزانه یه وقتی بهشون اختصاص داده بشه.
من شخصاً به آینده این کارگاه امید دارم اما از یه چیزی مطمئن نیستم.قطعا همه‌ی شما مثل من درگیری‌ و مشغله‌زیاد دارید و این‌ باعث می‌شه که ندونم تا چه اندازه حال و حوصله‌ی ادامه دادن کار رو دارید.
محض همین گفتم از فرصت پیش اومده و این دورهم نشستن کارگاهی (حسن) استفاده رو کنم و حرف دل‌ و منطق‌تون رو درباره‌ی حضورتون توی فصل‌های بعدی بشنوم.
این‌که الان به نتیجه برسیم کارگاه رو متوقف کنیم، بهتره از این‌که بعدها وسط کار یکی‌درمیون بیایم و بدون جدیت مشارکت کنیم. پس حرف‌ها، پیشنهادها و فکرها رو صریح و شفاف مطرح کنید. بسم‌الله...


   
ida7lee2 و mehr واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
yasss
(@yasss)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 533
 

یه کتاب داره محمد رضا سرشار به اسم
ورود نویسنده به ساحت داستان و خروج شخصیت ها از آن
کلا آثار معروف و رد پای حضور زندگی شخصی نویسنده ها رو تو آثارشون بررسی میکنه
اونو خوندم خیلی جالب بود و خوشم اومد ازش
کتاب جالبیه نحوه ی نقد داستان رو هم یه جورایی یاد میده انگار
اون رو هم بخونید کتاب مفیدی هست
البته اگه بتونید پیداش کنید


   
s4m و wizard girl واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
s4m
 s4m
(@s4m)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 418
شروع کننده موضوع  

yasss;6035:
یه کتاب داره محمد رضا سرشار به اسم
ورود نویسنده به ساحت داستان و خروج شخصیت ها از آن
کلا آثار معروف و رد پای حضور زندگی شخصی نویسنده ها رو تو آثارشون بررسی میکنه
اونو خوندم خیلی جالب بود و خوشم اومد ازش
کتاب جالبیه نحوه ی نقد داستان رو هم یه جورایی یاد میده انگار
اون رو هم بخونید کتاب مفیدی هست
البته اگه بتونید پیداش کنید

بله بنده هم موافقم بنده بیشتر با دو کتاب ایشان موافقم و آن دو به اسم های سلول بنیادین داستان که 6000 تومن قیمت داره و انواع نقد ادبی که من خیلی دوستش دارم و 3000 تومن قیمتشه . میتونید تهیه کنید بخونید . جالبه ...


   
پاسخنقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1675
 

آقای سرشار رو بیشتر افرادبا صداشون میشناسن و قصه ی ظهر جمعه
خودم که با همین برنامه شناختمشون.جمعه ها راس ساعت دو پای رادیو بودم یه زمانی:10:
من بیشتر ایشون رو با همون برنامه شناختم و بعد هم یکی دوتا مقاله و داستان کوتاه و نقد

در باره رمان عظیم حدودا دوهزار صفحه ای «جنگ وصلح» اثر «لئو تولستوی» نوشته اند كه او آن را هفت بار پاكنویس كرد. حال آنكه دنیا او را از نوابغ كم نظیر عالم ادبیات می داند.
«ارنست همینگوی» می گوید داستان «پیرمرد و دریا» را بیش از دویست بار باز نویسی كرده است. غرض آنكه خوش باوری و ساده انگاری است كه كسی گمان كند بدون كوشش و تلاش بسیار و تنها با داشتن ذوق واستعداد هنری می تواند در این راه به جایی برسد و یك شبه ره صد ساله را بپیماید و به قله های موفقیت دست یابد. پس كار خود را با خواندن داستانهای مختلف وبرگزیده شروع می كنیم

دلم برای همینگوی و تولستوی سوخت.فکر کنین اون موقع دستگاه تایپ و کامپیوتری نبوده این طفلی ها یه خط رو میخواستن عوض کنن باید کل صفحه رو بازنویسی میکردن انصافا ترسناکه پشتکار دارنا
ما اخرش یه فایل ورد میذاریم جلومون دوتا دکمه میزنیم متن رو عوض میکنیم.

یاسی جون اون کتابی که گفتی رو داری؟ میتونی یه صفحات جالبش رو همینجا بزاری یه کم استفاده ببریم؟


   
yasss، R-MAMmad، lord.1711712 و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
yasss
(@yasss)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 533
 

proti;6056:

یاسی جون اون کتابی که گفتی رو داری؟ میتونی یه صفحات جالبش رو همینجا بزاری یه کم استفاده ببریم؟

آره عزیزم دارمش اما اینجا نیست خونه هست
ایشالا در اولین فرصت یه قسمتاییشو میذارم کتاب جالبیه


   
proti واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
اشتراک: