اسکادی (Skadi)که او را به کنایه، «عروس خدایان» مینامند، در اساطیر نورس، غولی مؤنث است که با نام ایزدبانوی کفش برفی شناخته میشد. اسکادی الهه ی فصل زمستان وایکینگها، دختر غولی به نام تیازی و هسر ایزد بادها، دریا و آتش نیورد «Njörðr» بود و در جهان آسگارد، اقامتگاه افسانهای خدایان جنگاور اسکاندیناوی به دنیا آمده بود.هنگامی که پدرش به سبب ربودن ایزدبانوی زیبای جوانی ایدون، توسط خدایان کشته شد، اسکادی غرق در خشم، تصمیم به انتقام پدر گرفت و زرهپوش به آسگارد سفر کرد تا انتقام پدر را بگیرد. اما خدایان درعوض نبرد، با او تأمل کردند و در ابتدا به وی پیشنهاد جبران خون پدر بوسیله ی طلا و جواهرات را دادند. اما اسکادی که از قبل توسط گنجینههای پدر و پدربزرگش به ثروت رسیده بود، این پیشنهاد را رد کرد. خدایان از او پرسیدند; از ما چه درخواستی داری؟ و اسکادی پیشنهاد ازدواج با یکی از ایزدان را داد. از آنجایی که هیچ یک از خدایان داوطلب به ازدواج با او نبودند، این پیشنهاد را به یک شرط قبول کردند. او باید تنها با دیدن پاهای آنها، یکی از ایزدان را انتخاب میکرد. او با دیدن دو پای بسیار زیبا بین پاهای خدایان، با تصور این که این پاها نمیتوانند به کسی جز ایزد محبوب و زیبای بالدر تعلق داشته باشند، آنها را برگزید. اسکادی به سرعت چشمان خود را باز کرد و به سمت هسر آیندهاش که فکر میکرد بالدر است خیره شد، اما متأسفانه پاها مربوط به ایزد دریاها «Njörðr» بود. آنها برای زندگی از آنجا که همسرش به مناطق ساحلی و اسکادی به کوهستان و همراهی توسط گرگهایش علاقه داشت، تصمیم گرفتند ابتدا در کوهستان و بعد از آن در کنار ساحل زندگی کنند. آنها نه شب در ثریمهایم(محل اقامت کوهستانی تیازی) سپری کردند، اما «Njörðr» از زندگی در کوهستان خسته شده و صدای گرگها او را آزار میداد پس تصمیم گرفتند به کنار ساحل بروند. پس از گذراندن نه شب دیگر، اسکادی نیز نظری مشابه با همسرش داشت، خانهای آفتابی همراه با صدای مرغان دریایی نمیگذاشتند او به خوابی راحت فرو رود. در انتها تصمیم گرفتند از یکدیگر جدا شدند و هر کدام به محل زندگی خود بروند.