یکی از چیزایی که دوستان میخواستن دربارش اطلاعات بدیم شخصیت پردازیه:دی
شخصیت پردازی اصلا آسون نیست .شما مجبورید هر فرد رو درداستانتون و در ذهن خودتون تفکیک کنید.رفتارهاشو بسنجید و براش تصمیم بگیرید جوری که قابل قبول و قابل درک باشه
حالا من یه کم مطلب درباره شخصیت پردازی جمع کردم که کم کم اینجا میذارم اگر چیزی دارید تکمیلش کنید
تعریف شخصیت و شخصیتپردازی
امروزه شخصیتها، دنیای آنها، رفتار و كردارشان، هر چه عجیب باشد باید درنظر خواننده و در قلمرو داستان زنده، معقول و باوركردنی باشد. یكی از معیارهای سنجش رمان خوب و موفق، شخصیتهای معقول و پذیرفتنی آنهاست. با این سخن میتوان شخصیت را در داستان این گونه تعریف كرد:
اشخاص ساختهشدهای (مخلوقی) را كه در داستان و نمایشنامه حضور مییابند شخصیت مینامند. این شخصیت در اثر روایتی یا نمایشی، فردی است كه كیفیت روانی و اخلاقی او در عمل و آنچه میگوید و انجام میدهد وجود داشته باشد. خلق چنین شخصیتهایی به وسیله ی نویسنده برای معرفی و شناخت به خواننده در حیطه ی داستان را شخصیتپردازی میگویند. این شخصیتها گاه صاف و ساده و گاه شگفتانگیز و پیچیده هستند در هر صورت الگویی از شخصیتهای حقیقی و واقعی افراد هستند.
نویسنده برای آن كه بتواند شخصیت قابل قبولی را عرضه كند باید سه نكته را در نظر داشته باشد:
اول، شخصیتها باید در رفتارها و اخلاقشان استوار و ثابت قدم باشند و در وضعیت و موقعیتهای مختلف رفتار و اعمالی متناسب داشته و برای تغییر رفتار خود دلیل قانعكننده داشته باشند و در برخورد با حوادث واكنشی طبیعی و منطقی از خود نشان دهند.
دوم، شخصیتها برای آنچه كه انجام میدهند باید انگیزه و دلیل معقولی داشته باشند. «به خصوص وقتی كه تغییری در رفتار و كردار آنها پیدا شود.» (میرصادقی، 1385: 85) ممكن است در خلال داستان دلیل تغییر رفتار را نفهمیم اما به هر حال در پایان داستان باید دلیل آن را دریابیم.
سوم، شخصیتهای داستان باید پذیرفتنی و واقعی جلوه كنند. آنها نباید مطلق خوب یا مطلق بد باشند. بلكه لازم است آمیزه و تركیبی از هر دو و «مجموعهای از فردیت و اجتماع» باشند. (همان : 86)
شخصیتهای داستان ساخته و پرداخته دست نویسنده است كه گاه ما با تشابه آنها در عالم واقع روبرو بودهایم و گاه هیچ شناختی نداریم. در هر دو حال میدانیم كه شخصیتها نتیجه ی مشاهده و تجربه نویسنده است و باید در محیط و حیطه ی داستان قابل قبول جلوه كند. ذكر یك نكته مهم در این جا لازم است كه شخصیتهای داستان باید در دنیای ساختگی داستان و در متن حوادث مورد توجه قرار گیرند نه در بیرون آن.
شیوههای شخصیتپردازی
نویسنده ممكن است برای شخصیتپردازی در داستان سه شیوه را در پیش بگیرد:
اول، بیان و اراده ی صریح شخصیتها با یاریگرفتن از شرح و توضیح مستقیم و شفاف. به تعبیر دیگر نویسنده با شرح و تحلیل رفتار، اعمال، خصلت و افكار شخصیتها آدمهای داستانش را به خواننده معرفی میكند یا از زاویه دید شخصی در داستان خصوصیات و رفتارهای شخصیتهای دیگر داستان توضیح داده میشود و اعمال آنها مورد تفسیر و تعبیر قرار میگیرد. موفقیت در نحوه ی ارائه ی صریح شخصیتها بسته به خصوصیات شخص راوی یا «ویژگیهای نویسنده ی دانای كل است.» (همان : 87) رمان كلاغها و آدمها اثر جمال میرصادقی به شیوه ی دانای كل محدود به ذهن شخصیت اصلی روایت میكند و شوهر آهو خانم اثر علی محمد افغانی با چنین شیوهای نوشته شده است و شخصیتهای داستان را نویسنده ی دانای كل با شرح و تفسیر ارائه داده است. این روش از امتیاز وضوح و ایجاز در شخصیتپردازی برخوردار است اما این روش به تنهایی نمیتواند به كار رود چرا كه در داستان با وجود شخصیت باید عملی باشد و خصوصیات خلقی و روحی در برخورد با حوادث مشخص و برجسته شود.
دوم، ارائه ی شخصیتها از طریق «عمل آنها با كمی شرح و تفسیر یا بدون آن». (همان: 89) این گونه نشان دادن شخصیتها از مختصات روش نمایشی است، زیرا از طریق اعمال و رفتار اشخاص است كه آنها را میشناسیم در صحنه ی تأتر یا نمایش هنرپیشه با رفتار و گفتار خود را به ما معرفی میكند و در داستان و رمان نیز از طریق اعمال و گفتار شخصیتهاست كه خواننده به ماهیت آنها پی میبرد. «اغلب نویسندگان ترجیح میدهند از روش نمایشی در پرداخت شخصیتهایشان استفاده كنند.» (همان: 91) و به جای گفتن، آن را تصویر كنند.
سوم، ارائه ی درون شخصیت، بیتعبیر و تفسیر. نویسنده بازتاب خصوصیات درونی و پیچیده یك انسان را در اثر خود نشان میدهد.به این ترتیب با نمایش عملها و واكنشها و عواطف درونی شخصیت خواننده به طور غیرمستقیم شخصیت داستان را میشناسد. رمان «جریان سیال ذهن» از این روش پیروی میكند و عمل داستانی در درون این شخصیتها به وقوع میپیوندد و «خواننده به طور غیرمستقیم در جریان شعور آگاه و ناآگاه شخصیتهای داستان قرار میگیرد.» (همان: 92) رمان «شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری از این نوع است.