از اسمش معلومه ديگه
بياين مشاعره كنيم
سعديا مرد نكونام نميرد هرگز
ادامه بدين
الان با اخرين حرف شعر بالا يه شعر بنويسين و همينجورى نوبتى ادامه بدين
قوانين
هر كاربر در هر صفحه فقط حق دو ارسال دارد.
تشكر
تا شدم حلقه به گوش در میخانه ی عشق هر دم آید غمی از نو به مبارک بادم
میانش به خنجر به دو نیم کرد / دل جادوان زو پر از بیم کرد
دردیست غیر مردن کانرا دوا نباشد
پس من چگونه گویم کین درد را دوا کن؟
اهل دل را بوی جان می آید از نامم هنوز
من نمیدونم اینو گذاشتن یا نه ولی به هر حال دیگه
دل میرود زد دستم صاحب دلان خدا را/دردا که راز پنهان خواهد شد اشکارا
کشتی شکستگانیم ای باد شرطه برخیز/ باشد که باز بینیم دیدار اشنا را
اکنون که ز بهار مانوی تبع...........................پر نقش و نگار همچو ژنگ است
تقصیردلم چیست اگرروی توزیباست / حاجت به بیان نیست که ازروی توپیداست / من تشنه ی یک لحظه تماشای توهستم / افسوس که یک لحظه تماشای تو رویاست
پرده ی غنچه میدرد خنده ی دلگشای تو
...
تو کز محنت دیگران بی غمی نشاید که نامت نهند ادمی