سلام
قبل از هرچیزی باید بگم که مشکلات داستان رو بگید تا من برطرفش کنم
کلا هر نظری که راجب داستان دارید بگید من با انتقاد های اتشین هم ناراحت نمیشم پس دستتون بازه :دی
زیادی حرف زدم بریم خلاصه :
|
|
-ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
قابل توجه همه سیتا خان رو میگم:65:
منم با این گذر سریع اتفاق ها مشکل داشتم. اما نثر خوب و روون بود و توصیفات هم عالی. این گذر سریع خیلی مشکل بزرگی بود اما تنها مشکل بود.
منم با این گذر سریع اتفاق ها مشکل داشتم. اما نثر خوب و روون بود و توصیفات هم عالی. این گذر سریع خیلی مشکل بزرگی بود اما تنها مشکل بود.
خب این گذر سریع رو واقعا خودمم هم باهاش مشکل دارم
نمیدونم باهاش چیکار کنم
داخل فصل سه سعی کردم یکم بیارم پایین این سرعت رو
ولی نمیدونم موفق شدم یا نه
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
منم با این گذر سریع اتفاق ها مشکل داشتم. اما نثر خوب و روون بود و توصیفات هم عالی. این گذر سریع خیلی مشکل بزرگی بود اما تنها مشکل بود.
خب این گذر سریع رو واقعا خودمم هم باهاش مشکل دارم
نمیدونم باهاش چیکار کنم
داخل فصل سه سعی کردم یکم بیارم پایین این سرعت رو
ولی نمیدونم موفق شدم یا نه
خوب فصل دوم رو خوندم
موقعیت ها رو خوب توضیح دادی همه چیز خوب بود ولی روند داستان سریعه
دلیلش هم اینه که رو احساسات نقشه اول اونقدر که باید کار نمیکنی
مثال بزنم
نگاه کن وقتی میفهمه که جسده پدرش نابود شده یا درواقع سوخته و نیست خشمگین میشه
به نظرم این اشتباه اولش باید ناراحت بشه من اگه بودم مینوشتم که چند ثانیه ای گریه میکنه اما در حین گریه کردن یاده پدرش میفته، یاده خوبی هاش پس عصبانی میشه و مشت میکوبونه به دیوار
بعد یه جایی که با اون خون اشام ها درگیر میشه اون باید به عنوان کسی که برای اولین بار اونها رو می بینه هم ضعیفتر عمل کنه و هم ترس تو وجودش باشه
ولی میبینیم که عکسشه
......
درکل خوب بود ولی جای پیشرفت داره میتونه بهتر شه
سعی کن هر جایی که مینویسی خودت رو بذاری جای اون طرف این خیلی کمکت میکنه
دیگه همین
منتظره فصله بعدی هستم
ممنون. موفق باشی
خوب فصل دوم رو خوندم
موقعیت ها رو خوب توضیح دادی همه چیز خوب بود ولی روند داستان سریعه
دلیلش هم اینه که رو احساسات نقشه اول اونقدر که باید کار نمیکنی
مثال بزنم
نگاه کن وقتی میفهمه که جسده پدرش نابود شده یا درواقع سوخته و نیست خشمگین میشه
به نظرم این اشتباه اولش باید ناراحت بشه من اگه بودم مینوشتم که چند ثانیه ای گریه میکنه اما در حین گریه کردن یاده پدرش میفته، یاده خوبی هاش پس عصبانی میشه و مشت میکوبونه به دیوار
بعد یه جایی که با اون خون اشام ها درگیر میشه اون باید به عنوان کسی که برای اولین بار اونها رو می بینه هم ضعیفتر عمل کنه و هم ترس تو وجودش باشه
ولی میبینیم که عکسشه
......
درکل خوب بود ولی جای پیشرفت داره میتونه بهتر شه
سعی کن هر جایی که مینویسی خودت رو بذاری جای اون طرف این خیلی کمکت میکنه
دیگه همین
منتظره فصله بعدی هستم
ممنون. موفق باشی
خب در باره سوپر من شدن نقش اصلی باید بگم که
این رو باید داخل فصول سوم و چهارم ببینید که چرا یهویی سوپر من شده
میفهمید که چرا نترسیده و اینقدر خوب و سریع عمل کرده
فصول بعد رو که بخونید این غذیه سوپر من شدن حل میشه
از عمد اینکارش کردم چون دلیل دارم
از اون مشکل های اون مدلی نیست که زیاد دارم
یکی از چیز های داستان
چی بهش میگن ؟ همون چیز دیگه
بچه ها یک تغییری توی تاریخ فصل های چهار و پنج قرار دادم
چون سرم شلوغ شده و نمیتونم سریع بنویسم
دیگه هیچی دیگه
موفق باشید
آقا من امشب فایل ویرایش رو می رسونم دست سورن.اگه تاخیر خورد تقصیر سورنه
آقا من امشب فایل ویرایش رو می رسونم دست سورن.اگه تاخیر خورد تقصیر سورنه
تو امشب برسون
من زود تر فصل رو میدم
اصلا تو تا اخر شب برسون من قول میدم دوشنبه یا زود تر داستان رو بزارم توی سایت
منظورم از دوشنبه یکشنبه ساعت 12 شب هستش
یعنی زود تر
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
آقا من امشب فایل ویرایش رو می رسونم دست سورن.اگه تاخیر خورد تقصیر سورنه
تو امشب برسون
من زود تر فصل رو میدم
اصلا تو تا اخر شب برسون من قول میدم دوشنبه یا زود تر داستان رو بزارم توی سایت
منظورم از دوشنبه یکشنبه ساعت 12 شب هستش
یعنی زود تر
ینم برا اینکه بیاد بالا
زود داستانتو بتموم
این ویراستاره عزیز من فایل ویرایش شده رو برای من نفرستاده
با وجود اینکه یکم هم خودم کار دارم روش
و چیزای دیگه
اگه تاخیری شد مقصر جناب حمید عزیز
من بیگناهم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
این ویراستاره عزیز من فایل ویرایش شده رو برای من نفرستاده
با وجود اینکه یکم هم خودم کار دارم روش
و چیزای دیگه
اگه تاخیری شد مقصر جناب حمید عزیز
من بیگناهم
یادت باشه در هر صورت قول دادی سر وقت بذاری، وگرنه من میتونم هرچیزی بهت بگم! یادت که نرفته؟ :onion048::onion048:
یادت باشه در هر صورت قول دادی سر وقت بذاری، وگرنه من میتونم هرچیزی بهت بگم! یادت که نرفته؟ :onion048::onion048:
یادم رفته بود
ولی یادم اوردی شیش و نه جان عزیز
اقا من هر طور شده میزارم تا دوشنبه
این حمید معلوم نیست کجاس
با فصل من فرار کرده
__________________________________
دوستان من الان دارم فصل پنجم رو مینویسم پس فصول رو احتمالا از تاریخ تعیین شده زود تر قرار میدم تا اگه ویرایستار یاری کنه
ممنون
موفق باشید
و امیدوارم شیش و نه عزیز هرچی دلش خواست بهم نگه
سلام
خیلی هم عالی
در اولین فرصت خدمت کتابتون میرسیم:21:برای خوندن البته
اول از همه مشکلات فعلی ازت گرفته بودم که هیچ.
بعدش هم یه نکته ای ، وقتی پدرش مرد نباید شکه بشه ؟
میره کتاب میخونه ؟
و اینقدر سریع باور میکنه ؟
بخاطر دو خط متن گوشه ی کتاب میگیره اکسیر هارو ( که کتاب میگفت ترکیب کردنشون کشندست) ترکیب میکنه ؟
بدونهیچ تمرینی دو تا خون آشام میکشه ؟ هرچقدر هم قوی شده باشه تازه یه پسره جوونه!
چند تا سوال دیگه هم پیش اومده بود.
سعی کن توی مسیر داستان این سوالات پیش نیاد.
مثلا وقتی پدرش مرده و اون کتاب میخونه ، یکم غیر واقعی میشه.
درکل ایدش خیلی خوفه
راستی لازم نبود اون فهرست رو 3 بار بیاری ! یه بار میاوردی کافی بود :دی
اول از همه مشکلات فعلی ازت گرفته بودم که هیچ.
بعدش هم یه نکته ای ، وقتی پدرش مرد نباید شکه بشه ؟
میره کتاب میخونه ؟
و اینقدر سریع باور میکنه ؟
بخاطر دو خط متن گوشه ی کتاب میگیره اکسیر هارو ( که کتاب میگفت ترکیب کردنشون کشندست) ترکیب میکنه ؟
بدونهیچ تمرینی دو تا خون آشام میکشه ؟ هرچقدر هم قوی شده باشه تازه یه پسره جوونه!
چند تا سوال دیگه هم پیش اومده بود.
سعی کن توی مسیر داستان این سوالات پیش نیاد.
مثلا وقتی پدرش مرده و اون کتاب میخونه ، یکم غیر واقعی میشه.
درکل ایدش خیلی خوفه
راستی لازم نبود اون فهرست رو 3 بار بیاری ! یه بار میاوردی کافی بود :دی
ممنون که وقت گذاشتی متی
اون جریان سوپر من شدن پسره رو توی فصل سه باید بفهمین جریانش رازه راااااااز
ولی خب بقیه چیزا رو قبول دارم
خیلی غیر واقعی کنار اومد با این چیزا
ولی سعی میکنم تو فصلای بعدی دلیلاشو بگم
یکم پسره خشک و سرد و بد عنق و بیش شعور .........
کلا مشکل داره دیگه
حالا بعدا میفهمین چطوریاس