Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

(انواع عناصر داستانی) شماره ده : تفنگ چخوف

1 ارسال‌
1 کاربران
4 Reactions
1,863 نمایش‌
s4m
 s4m
(@s4m)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 418
شروع کننده موضوع  
تالارگفتمان 1

اگر در فصل اول به این اشاره کنید که تفنگی به دیوار آویخته شده است، این تفنگ باید در فصل دوم یا سوم مورد استفاده قرار بگیرد. اگر قرار نیست تیری از آن شلیک شود، نباید به دیوار آویخته شده باشد.
آنتون چخوف

تفنگ چخوف یکی از تکنیک های داستان نویسی است که به موجب آن، عنصری بی اهمیت که اوایل یا اواسط داستان معرفی شده، بعدا به عنصری مهم تبدیل می شود. به عنوان مثال، ممکن است شخصیت اصلی داستان گردنبندی را پیدا کند که در نگاه اول یک گردنبند ساده و بی ارزش به نظر برسد و حتی تصمیم بگیرد آن را با قیمت نازل در بازار سیاه بفروشد، ولی بعدا معلوم شود این گردنبند جادویی است و نابودی یا نجات دنیا به آن بستگی دارد. در این صورت، این گردنبند تفنگ چخوف محسوب می شود. ضمناً همان طور که از مثال مشخص است، "تفنگ" نقشی استعاری دارد و ممکن است به هر چیزی اطلاق شود.
بسیاری از خواننده ها تفنگ چخوف را مترادف با پیش آگاهی می دانند (و این دو واقعا به هم مربوط می باشند)، ولی شرح نویسنده از تفنگ چخوف، بیشتر از پیش آگاهی با این قانون که داستان نباید شامل جزئیات بی اهمیت باشد، تطابق دارد. در اصل خود چخوف هم اولین بار این مفهوم را با اشاره به تئاترهای زنده که در آن ها وجود تفنگ پر شده روی صحنه خطری بزرگ محسوب می شد، تعریف کرد.
به عنوان مثال، اگر در یک فیلم سینمایی دوربین روی یک چنگال روی میز غذاخوری متمرکز شود (حتی برای یک ثانیه)، این تصور در مخاطب ایجاد می شود که بعداً این چنگال به نحوی در داستان اهمیت پیدا می کند. اما پیش آگاهی باید طوری ارائه شود که تا جای ممکن کنجکاوی مخاطب را برنینگیزد .
هم چنین تفنگ چخوف بیشتر به چیزی اطلاق می شود که ماهیت فیزیکی و یا کاربردی دارد؛ در حالی که همان طور که قبلا به آن اشاره شد، پیش آگاهی یک سخن، اتفاق، عمل یا اسم است که به طور ناملموسی پیش گویی آینده را انجام می دهد. اما در کل، ماهیت تفنگ چخوف نیز مانند ماهیت پیش آگاهی می باشد؛ عدم آگاهی مخاطب راجع به عنصری که قرار است بعداً اهمیت پیدا کند و اهمیت آن هنگام مورد اشاره قرار گرفتن برای اولین بار فقط با دو بار خواندن/دیدن اثر معلوم می شود.
اگر از این عنصر درست استفاده شود، به آیتم مورد نظر اجازه می دهد قبل از مورد استفاده قرار گرفتن، حضوری هر چند کوتاه داشته باشد تا بعداً بتواند بدون گیج کردن مخاطب، نقش خود را داستان ایفا کند.
موفقیت سری هری پاتر (که تقریبا همه چیز در آن به نوعی تفنگ چخوف محسوب می شود) و سریال لاست باعث شد طرفداران سری های طولانی و یا رمان ها و سریال هایی که با دقت و برنامه نوشته شده اند، با وسواس دیوانه واری در هر قسمت از داستان دنبال تفنگ های چخوف بگردند؛ حتی اگر واقعا وجود نداشته باشند. این گونه جستجوها عموماً به حدسیات و پیش بینی های بسیار گسترده و غیرمحتملی ختم می شوند که خیلی از آن ها به پایه و اساسی برای نوشتن فن فیک تبدیل می شوند.
هم چنین تفنگ چخوف وارونه نیز رایج است. به عنوان مثال، اگر به طور مشخصی نشان داده شود که شخصیتی که همیشه با خود اسلحه به همراه دارد، آن را در خانه جا بگذارد، دقیقا همان روز بیشتر از هر وقتی به آن احتیاج پیدا می کند.

تفنگ چخوف، دگرگونی های مختلفی دارد که در زیر به برخی از آن ها اشاره می کنیم (به دلیل علاقه ی وافر رولینگ به استفاده از این عنصر داستانی و دگرگونی های آن، اکثر مثال ها از سری هری پاتر آورده شده اند):
- اسلحه خانه ی چخوف: به تعداد زیادی از تفنگ های چخوف در کنار هم گفته می شود.
مثال: ابزار جاسوسی جیمز باند که تقریبا همه یشان حداقل یک بار مورد استفاده قرار می گیرند.
- تفنگ مشقی چخوف (نخود سیاه): تفنگ چخوفی که با تیر مشقی پر شده تا مخاطب را گمراه کند. به عبارتی، چیزی که همه به اشتباه فکر می کنند عامل اصلی اتفاقات داستان است.
مثال: معمای باز شدن در تالار اسرار و کسی که آن را باز کرده (مالفوی؟ هاگرید؟ و یا ...) در هری پاتر و تالار اسرار
- بومرنگ چخوف: تفنگ چخوفی که یک بار از آن استفاده شده، ولی به طور غافلگیرکننده ای باز هم وارد داستان می شود.
مثال: زهر باسیلیسک که برای اولین بار در کتاب دوم سری هری پاتر برای از نابود کردن دفترچه ی جادویی تام ریدل از آن استفاده شد و دوباره در کتاب هفتم سری به عنوان عنصر نابودکننده ی هوکراکس ها به داستان بازگشت.
- کلاس درس چخوف: هنگامی که یک مطلب به صورت علمی بیان می شود (مثلا در کلاس درس) و بعداً حل یک مشکل بغرنج به استفاده ی عملی از آن بستگی پیدا می کند.
مثال: هرمیون به دلیل توجه کردن به حرف های استاد سر کلاس های جادوگری، بسیاری از مشکلاتی را که گروه درگیرشان می شد، با استفاده از طلسم ها و اطلاعاتی که به صورت آکادمیک یاد گرفته بود، حل می کرد.
- نمایشگاه چخوف: تفنگ چخوف در معرض دید عموم گذاشته شده، البته قبل از این که دزدیده شود.
مثال: در ابتدای فیلم سوپرمن باز می گردد، سنگ کریپتون که در موزه ی علمی متروپلیس، زیر شیشه به نمایش گذاشته شده، توسط لکس لوتور دزدیده می شود.
- شوخی چخوف: بازگشت یک شوخی و یا لطیفه ی قدیمی و فراموش شده.
مثال: بسیاری از کمدی های موقعیت، علی الخصوص رشد متوقف شده (
Arrested Development)
- هدیه ی چخوف: تفنگ چخوفی که به عنوان هدیه به کسی اهدا شود.
مثال: شنل نامرئی کننده، فلوت و آذرخش در سری هری پاتر
- تفنگچی چخوف: همان تفنگ چخوف است، منتها به جای یک شیء، یک شخص می باشد.
مثال: سری هری پاتر شامل تعداد بسیار بسیار زیادی تفنگچی چخوف می باشد:
سیریوس بلک، جینی، لونا لاوگود و پدرش، ماندانگوس فلچر، خانم فیگ، کریچر، نویل لانگ باتم، بلاتریکس لسترنج و ...
- مهارت چخوف: مهارتی که بعداً در موقعیتی مهم به کار می آید.
مثال: مهارت شطرنج بازی کردن ران که در قسمت پایانی هری پاتر و سنگ جادو اهمیت زیادی پیدا می کند.
- سرگرمی چخوف: مثل مهارت چخوف است، با این تفاوت که استفاده و یادگیری قبلی آن نمایش داده نمی شود و فقط به طور سطحی، مثلا از طریق گفتگوی شخصیت ها به آن اشاره می شود.
مثال: در بازی رزیدنت اویل، اشاره می شود که کریس ردفیلد، یکی از شخصیت های اصلی، قبلا در نیروی هوایی خدمت می کرده است. در ابتدای بازی کد ورونیکا، او با استفاده از مهارت خلبانی اش از قطب جنوب فرار می کند.
- مفقودالاثر چخوف: شخصیتی که بدون به جا گذاشتن ردی گم می شود، اما بعداً به عنوان تفنگچی چخوف بر می گردد.
مثال: بارتمیوس کراوچ جونیور، پیتر پتی گرو و ابرفورث دامبلدور در سری هری پاتر
- اخبار چخوف: وقتی گزارشات و اخبار به حادثه ای اشاره کنند که بعداً اهمیت پیدا می کند.
مثال: در هری پاتر و سنگ جادو، دیلی پرافت به ورود سارقین به بانک گرینگوتز اشاره می کند. بعداً معلوم می شود این سرقت تلاشی برای دزدیدن سنگ جادو بوده است.
- آتش فشان چخوف: هر وقت در یک داستان آتش فشانی در معرض دید قرار بگیرد یا به آن اشاره شود، می توان انتظار فعال شدن آن را داشت؛ فعال شدنی که تاثیری مهم در داستان می گذارد. چون در غیر این صورت، یک پتانسیل دراماتیک عالی از بین می رود.
مثال: کوه نابودی در سری ارباب حلقه ها

نمونه هایی از تفنگ چخوف در آثار داستانی معروف:
- وجود برخی آیتم ها عموما به خودی خود تداعی گر تفنگ چخوف می باشند. مثلاً هر وقت شما در یک فیلم استخری اسیدی و یا گودالی پر از مواد مذاب ببینید، می توانید مطمئن باشید یک نفر (اکثر مواقع شخصیت بد داستان) قرار است درون آن بیفتد.
- تقریبا در تمام بازی های سندباکس (open world) مثل سری GTA، این عنصر داستانی به طور غیرقابل اجتناب و دینامیکی اعمال می شود؛ به این شکل که شما حین گشت و گذار در محیط از جایی رد می شوید که بعداً یکی از ماموریت های اصلی در آن اتفاق میفتد.
- بازی های ماجراجویی (َAdventure) کلاً بر اساس این عصر داستانی بنا شده اند، چون در آن ها هر آیتمی را که پیدا کنید و در کوله پشتی خود قرار دهید، بعداً به نحوی در حل کردن معماهای بازی مورد استفاده قرار می گیرد.
- حلقه در سری ارباب حلقه ها یک تفنگ چخوف محسوب می شود؛ البته یک تفنگ چخوف از پیش تعیین نشده، چون تالکین حین نوشتن هابیت (اولین جایی که حلقه در آن معرفی شد) تصمیمی مبنی بر نگارش دنباله ای برای آن نداشت.
- همان طور که اشاره شد، سری هری پاتر شامل تعداد کثیری تفنگ چخوف می باشد، اما شاید یکی از شاخص ترین و با دوام ترین آن ها گوی زرین بازی کوئیدیچ باشد. در اواسط کتاب اول هری آن را در اولین مسابقه ی کوئیدیچ خود گرفت؛ تا اوایل کتاب هفتم سری به آن اشاره نشد و در سه فصل مانده به پایان همین کتاب بود که ماموریت خود را در پیشبرد داستان تمام و کمال انجام داد!


   
ida7lee2، sossoheil82، R-MAMmad و 1 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
اشتراک: