به نام خدا
_تاریکتر از روشنایی_
مقدمه:
اگر بخواهم نیرویی فراتر را تصور کنم آن را در عشق به آزادی خواهم در مکانی که محدودیت نمیشناسد و عمیق تر از تمام معمولیات است. میخواهم سفر کنم ، سفری برای شناخت ، شناخت تمام آنچه که به زندگی معنا میبخشد.
لینک دانلود:
____لینک کلی___
سلام
راستش هنوز نخوندم و صبر میکنم داستان یک کمی جلو بره بعد میخونم و میام نظرم رو میگم. اما بازم بهت خسته نباشید می گم و امیدوارم بتونی داستان رو تا انتها جلو ببری
من پارت یکو خوندم داستان خام نیست داستان پردازی هم خوبه ادمو جذب می کنه ولی دوست دارم بدونم فکر و ایده اولیه این داستان از کجا به ذهنت اومده؟
من پارت یکو خوندم داستان خام نیست داستان پردازی هم خوبه ادمو جذب می کنه ولی دوست دارم بدونم فکر و ایده اولیه این داستان از کجا به ذهنت اومده؟
سلام
ممنون که خوندی.
راستش ایده تو ذهنم ساخته شد. کاراکترهای زیادی تو ذهنم باعث تشکیل کلی شدن .
سلام بر دوست عزیزمان :f:
داستان جدیدت مبارک باشه ::50:: خیلی خوشمان امد .. دوست داشتیم .::57:: من از شخصیت داستان خیلی خوشم اومد یه جورایی تاریک و مرموز و جذاب به نظر میرسید .. فقط فک میکنم این ماموره یه خورده خنگ میزنه :))
و از همه بیشتر از قوم هایی که تو ی گذشته بودن خوشم اومد ایده جذابی بود 🙂 خوب دسته بندی شده بودن... و اینکه منتظر ادامه ی داستان هستم . ::49::فقط امید وارم اینم مثل دیائکو نصفه نیمه رها نشه 🙁
سلام
خوب من تا صفحه نه الان خوندم.
نمیشه چیز زیادی نتیجه گرفت از این نه صفحه البته ولی...
موضوع خیلی جالب بود. حلول روح جمیله در بدن رزگار... و طوری که رزگار رفتار میکرد عالی بود. فقط دو تا بحث هست:
1)نثر. کلمات سخت و غیر روون. اشکالات نگارشی و پرش از یه بند به بند دیگه. توی انشانویسی که میگن جملات بند باید به هم ربط داشته باشن و اینا...خب اینجا هم همینه. پرش انقدر زیاد بود که خواننده همه چیو گم می کرد. نثر مبهم تا چند صفحه اول عیب نداره. تازه خیلیم خوبه. ولی بعد از یه مدتی میره روی مخ که اصن اینجا چه خبره؟
2)سرعت. سرعت خیلی تند بود. اتفاقا بدون هیچ ترتیب و نظرم خاصی می افتادن. اتفاقات این نه صفحه باید میشدن سه الی چهار فصل. مثل یه پازل باید میشد که همه تیکه هاش از گوشه کنار خونه پیدا میشن. نه اینکخ انقدر یهویی همه داستان بپره وسط. ما هرچی از جمیله میدونیم مثلا، یا خیلی شتاب زده بهمون گفته شده یا خیلی مبهمه.
حتی با وجود این مشکلات، بقیه داستان رو هم منتظرش هستم. چون اینا مشکلات ساختاری نیستن. ساختار داستانت تو ذهنت قر و قاطی نیست(مثل داستان بدبخت من) و این در طولانی مدت خیلی خوبه.
سلام
سلام
خیلی ممنون دوست من که خوندی و نقد کردی . مطمئنا داستانم مشکلات زیاد داره و خودمم قبول دارم ولی مشکلات نیومدن که بمونن و مطمئنا وقتی داستان تموم شد با نقدای شما دوستان یه بازبینی کلی میکنم.
و اینکه گفتین که چرا بندها پرش زیادی دارن اول اینکه درسته پرش چندین ساله دارند.
ولی فصل اول به منظور یه مقدمه بود و این پرش ها لازم بود میخواستم به منزله یه پازل تو پارت پایانی ابهام ها رو برطرف کنم.
دانلودش کردم
بعد خوندن نظرمو میگویم :دی
سلام فصل جدید از رمان تریکتر از روشانی کی میاد ممنون
سلام فصل های جدید نمیاد یا این بسته شد چون هشتاد در صد رمان هل ادامه پیدا نمیکند
سلام فصل های جدید نمیاد یا این بسته شد چون هشتاد در صد رمان هل ادامه پیدا نمیکند
آقا بخون پستای قبلیو دیگه.
دیگه بعد از این همه مدت که همه بچهها و مدیرا هر جا نظر گذاشتین جوابتونو دادن زشته از این کارا. مخصوصا که حتی تکراری هم پست میذارین، زیر همون تاپیکی که قبلا پست گذاشتین و جواب گرفتین!
دفعه بعدی بن موقت و دفعه بعد بن دائم میشین.
سلام فصل های جدید نمیاد یا این بسته شد چون هشتاد در صد رمان هل ادامه پیدا نمیکند
سلام دوست من
راستش همونطور که از داستان مشخصه قرار بود خیلی خیلی طولانیتر باشه ولی اشتیاقی به ادامه نداشتم و هر چه سریع تر که توانستم داستان رو به طرزی که ابهام رو کمی در پایان کم کنه تموم کردم.