دانلود قدرت ذهن (سفیر کبیر) + کاور جلد 2: آوای مرگ

Athena97;42097:
وقتی میبینم ادامه اش رو ول کردن دیگه حتی دوست ندارم کتاب اول رو بخونم چون اعصابم خورد میشه وقتی که میبینم داستان ناقص باشه دوست ندارم برم بخونم و جایی تموم میشه که نباید تموم بشه:45::45:

سلام

اتفاقا من برعکس شما هنوز هم هر از چند گاهی میرم کتاب رو از اول میخونم.
آخرین بار همین 1 هفته پیش بود که خوندمش. ولی همیشه بعد از تموم کردنش به خودم و سینا فحش میدم. واقعا اعصاب آدم خراب میشه وقتی میبینه داستان ادامه نداره. هر چند به ظرم با این گستردگی که داستان پیدا کرده، به نظرم نمیشه توی 2 جلد دیگه هم داستان رو تموم کرد. تا اونجایی هم که یادم میاد خود سینا هم دیگه خیلی دوست نداشت داستان رو ادامه بده. هر چند گفته بود به صورت مقطعی می خواد داستان رو کنار بزاره و یه داستان دیکه رو شروع کرد.
به نظرم جمع کردن یه همچین داستان بزرگی با این همه معما و جهان های مختلف و شخصیت های گوناگون کار خیلی سختیه و نیاز به یه ذهن باز و آزاد و وقت زیاد داره که متاسفانه با توجه به اینکه سینا بدون هیچ چشمداشت مالی داشت این کار رو میکرد واقعا خیلی سخته.
نمونه اش میشه به داستان نغمه آتش و یخ مارتین اشاره کرد که پر از شخصیتهای مختلف و سرزمین های گوناگون هست که همشون دارای داستانهای ریز و درشت هستند و در مجموع به صورت قطعات یه زنجیر همشون به هم وصل میشن. حالا این هنر نویسنده هست که تونسته این همه داستان رو خلق کنه اما از یه جایی به بعد نویسنده مجبور میشه داستان رو جمع کنه و برای این کار باید تمام داستان هایی که بوده رو به هم ربط بده. برای همین الان چند ساله که مارتین داره مینویسه ولی هنوز هیچ خروجی نداشته.

در آخر از نظر منطقی و عقلی من فکر نمیکنم که سینا این داستان رو تموم کنه ولی ته دلم یه امیدی هست که میگه من یه روز آخر این داستان رو میفهمم. به امید اون روز

سلام
کتاب اول داستان زیبا و پر کششی داشت . حیف شد که این داستان در کتاب دوم ادامه پیدا نکرد . من هم تا به حال چند بار قدرت ذهن را خواندم و لذت بردم .

خب خب، من بعد از سال‌ها عضو بوک‌پیج بودن، بالاخره سفیر کبیر رو‌ خوندم و حالا درک می‌کنم که نیمه رها شدن همچین داستان قدرت‌مندی، چه غم بزرگی به ارمغان میاره!
اونقدر این داستان برام جذاب بود که اول با هدف پر کردنِ زمان‌های سوخته‌م شروع کردم به خوندنش ولی از یه جایی به بعد حتی زمان خالی می‌کردم براش. 🙂
و باید به سینا بگم:«دست‌مریزاد» و البته «برگرد». :)))
اقلاً به‌خاطر دلِ این جوون برگرد که به تیامت علاقه‌مند شده. :((

واااااااااااااااااای شاید باورتون نشه من بعد 6 بار خوندن رمان قدرت ذهن دارم توی دفتر مینویسمش.هنوزم برام جذابیت داره کاش اقا سینا این رمان قشنگ به امون خدا ول نمیکرد.

اقا ناموسا من سه ساله منتظر این رمانم بخدا تا الان هم سکته نکردم خیلیه

ALMATRA;13605:
حدود یکسال طول کشید تمومش کنم برادر چطوری دوباره بخونم.
راستیتش ببین محافظانش شخصیت داشتن ولی خوب پرداخته نشده بود.ببین این عدم پرداخت خیلی مهمه.
در ضمن در مورد طولانی بودن.
طولانی بودن دلیل میخواد،پیرنگ میخواد.این داستان از نظر پیرنگ فوقالعاده ضعیف و فقیر بود،این پیرنگ توانایی کشش این همه داستان رو نداشت.داستانی که زیاد معلوم نیست داره کجا میره.هدفش چیه؟
اینا ضعفای فوقالعاده عمدیه.
در مورد اون نقل از فیلمنامه نویس:ببین این داستان زیاد ایده ی جدید نداشت.حرفت درست.ولی بازم ایده مهمه.
شما رمان دونده ی هزار تو رو ببین(هنوز نخوندمش:دی)ببین ایده ی اولیش چه شاهکاریه؟یا بازی بقا.درسته تقریبا کلیت همشون یکیه ولی بازم ایده فرق داره.این ایده چیز زیاد جدیدی نیست.
در ضمن به نظرم حدود یک سوم داستان میتونست وجود نداشته باشه.مثلا اون قسمت اول داستان زیاد چیز خاصی نبود.آلفرد میره یه جایی بعد یک کارایی میکنه و اینا.
بعد مشکل دیگه ی داستان اینه که شخصیتش چیز میز زیاد به دست میاره.من شخصیت قوی با قدرت گولاخ دوست دارم.ولی این دیگه به نظرم زیاده رویه.
در ضمن باز هم نظر شما طفداران این اثر فوقالعاده محترمه و من قصد توهین ندارم.
شما انسان های فوقالعده قابل احترامی هستید.
آقا سینا خیلی گلن.
ولی خوب،حساب حسابه.
کاکا برادر

:23:تو رو گیج می‌کنه تا لحضه به لحضه حال آلفرد رو بفهمی . از نظر من رمان یعنی فیلم
یعنی تو خودت رو در داستان ببینی اگه این کارو نمی‌کرد پس چی کار میکرد یه خط مستقیم کسل کننده
اگه طولانیه ولی واسه این ازین جا پریدن به اون جا کاری می‌کنه تو ادامه بدی تا بفهمی قراره چی بشه
در اول داستان تو باید با دنیای آلفرد آشنا می‌شدی پس نیاز بود و اصلا نباید حذف میشد
در مورد قدرت های آلفرد ببین داستان آموزنده نشون داده سرنوشت با آدم ها چه می‌کنه
تمام دشمنان آلفرد قدرت مند بودن و این مهم بود آلفرد قوی باشه
و برتری دشمن به اون تجربه بود داستان اون جا قشنگ شد که اون مادرش در حال مرد
دوست دخترش گروگان گرفته شده بود
مه به مغزش فشار می‌آورد
و اون باید انتخاب میکرد
نشون میده اون یه رهبر خوب بود از نظر من این رمان هیچ مشکلی نداشت
از نظر من تنها مشکل اینه که فصل دو نداشت . یا من خبر ندارم

از اونجا ک این داستان ادامه ندارد، تاپیک بسته میشود.