[حل شده] ویرانی خیال [فصل نوزدهم]

عههههههه اینجا.
یادش بخیر چه داستان بدی بود. یادم نمیره هیچوقت خودم نخوندمش ویرانی رو البته به جز وقتی که تو ذهنم کلمات رو می‌‌چیدم و بعد تایپ می‌کردم.
من یه مدت رفتم تا بخونم و خوندم تقریبا... امم. بیست هزارتایی خوندم به شکل چپتر و نه صفحه. الان احساس می‌کنم آماده نوشتنم اما مشکل اینه که وقتی چشمم به جملات داستان می‌افته اول خندم می‌گیره و بعد گریه. بنابراین باید ری‌میکش کنم، از اونجایی که داستان خونده شده تا حالا و این چیزها، می‌دونم خیلی‌ها حوصله خوندن دوباره رو ندارن. البته معلومه که نسخه ری‌میک یک سری چیزها به داستان اضافه می‌شند که واقعا کم چیزی نیستن. پس تا وقتی کامل نشه داستان نمی‌ذارم. نمی‌دونم چرا یاد سی سالگیم افتادم یه دفعه. هاها

Envelope;44024:
عههههههه اینجا.
یادش بخیر چه داستان بدی بود. یادم نمیره هیچوقت خودم نخوندمش ویرانی رو البته به جز وقتی که تو ذهنم کلمات رو می‌‌چیدم و بعد تایپ می‌کردم.
من یه مدت رفتم تا بخونم و خوندم تقریبا... امم. بیست هزارتایی خوندم به شکل چپتر و نه صفحه. الان احساس می‌کنم آماده نوشتنم اما مشکل اینه که وقتی چشمم به جملات داستان می‌افته اول خندم می‌گیره و بعد گریه. بنابراین باید ری‌میکش کنم، از اونجایی که داستان خونده شده تا حالا و این چیزها، می‌دونم خیلی‌ها حوصله خوندن دوباره رو ندارن. البته معلومه که نسخه ری‌میک یک سری چیزها به داستان اضافه می‌شند که واقعا کم چیزی نیستن. پس تا وقتی کامل نشه داستان نمی‌ذارم. نمی‌دونم چرا یاد سی سالگیم افتادم یه دفعه. هاها

خخخخخ فک میکردیم مردی
ولی اگه میخوای ریمکسش کنی بیزحمت کمتر فحش مثبت دار بنوس توش

هاریون;44025:
خخخخخ فک میکردیم مردی
ولی اگه میخوای ریمکسش کنی بیزحمت کمتر فحش مثبت دار بنوس توش

ببین من راستشو بخوام بگم، اهمیت نمی‌دم که چه فحشی نوشتم به هیچ عنوان. من اگه حس کنم چیزی لازمه می‌نویسم حالا می‌خواد فحش باشه می‌خواد صحنه خاصی باشه دیگه اخلاقه دیگه.

Envelope;44024:
عههههههه اینجا.
یادش بخیر چه داستان بدی بود. یادم نمیره هیچوقت خودم نخوندمش ویرانی رو البته به جز وقتی که تو ذهنم کلمات رو می‌‌چیدم و بعد تایپ می‌کردم.
من یه مدت رفتم تا بخونم و خوندم تقریبا... امم. بیست هزارتایی خوندم به شکل چپتر و نه صفحه. الان احساس می‌کنم آماده نوشتنم اما مشکل اینه که وقتی چشمم به جملات داستان می‌افته اول خندم می‌گیره و بعد گریه. بنابراین باید ری‌میکش کنم، از اونجایی که داستان خونده شده تا حالا و این چیزها، می‌دونم خیلی‌ها حوصله خوندن دوباره رو ندارن. البته معلومه که نسخه ری‌میک یک سری چیزها به داستان اضافه می‌شند که واقعا کم چیزی نیستن. پس تا وقتی کامل نشه داستان نمی‌ذارم. نمی‌دونم چرا یاد سی سالگیم افتادم یه دفعه. هاها

پس میخوای از اول بنویسی، ها؟ :0d645e9e3aa408e1753

blacksnake;44039:
پس میخوای از اول بنویسی، ها؟ :0d645e9e3aa408e1753

تو خودت هم از این برنامه‌ها داشتی ها! ولی کو؟! این چه مد ناپسندیده‌ایه آخه، یزیدا 🙁

reza379;44565:
تو خودت هم از این برنامه‌ها داشتی ها! ولی کو؟! این چه مد ناپسندیده‌ایه آخه، یزیدا 🙁

دست رو دلم نذار... .13.
بعدم جون خودم من هیچوقت قرار نبوده از اول بنویسم! من وقتی شروع میکنم دیگه برنمیگردم! اگه روزی هم دوباره شروع کردم دقیقا از ادامه همونجاییه که ول شد. :(s1734):

ممد قضیه‌اش فرق داره، کلا نوزده فصل ارائه داده بیست دفعه خواسته از اول بنویسه! :21:

blacksnake;44570:
دست رو دلم نذار... .13.
بعدم جون خودم من هیچوقت قرار نبوده از اول بنویسم! من وقتی شروع میکنم دیگه برنمیگردم! اگه روزی هم دوباره شروع کردم دقیقا از ادامه همونجاییه که ول شد. :(s1734):

ممد قضیه‌اش فرق داره، کلا نوزده فصل ارائه داده بیست دفعه خواسته از اول بنویسه! :21:

مطمئنی؟ من مشکوکم ها! فکر نکن می‌تونی در بری. اصلا حالا که بحثش شد، خب چرا شروع نمی‌کنی بنویسی؟ 😐 د بنویس دیگه برادر من.
ولی این حرکت بازنویسی خیلی چیز رواعصابیه واقعاً. خب معلومه وقتی از زاویه‌دید فصل ده برگردی فصل یک رو نگاه کنی دلت می‌خواد یه تغییرات اساسی بدی، یا معلومه که قلمت بهتر شده و تجربه‌ت رفته بالاتر. ولی دلیل نمی‌شه که هر ده فصل یه بار برگردی کـــــــــل کتاب رو از اول بنویسی دوباره :/ اگر قرار بود همه کتابا منتها الیه توانایی نویسنده‌شون رو توی موقعی غیر از موقع نوشته‌شدنشون نشون بدن که الان همه کتابا باید شاهکار می‌بودن، اونموقع دیگه نمیومدیم بگیم معلومه نویسنده توی این کتاب تجربه‌ش از آثار قبلیش بیش‌تر شده و این حرفا.
آقا این حرکتو نزنین نویسنده‌ها! ویرایش کنین خب. بازنویسی هم اگه می‌خواین بکنین بذارین کتاب که کامل شد بعد. با این حرکت بازنویسی، کل ایده تکامل به مرور زمان رو نابود می‌کنین :/

والا نمیدونم چی بگم واقعا.من 250 صفحه از این داستان رو خوندم ولی هنوز به هیچجا نرسیدم.راستش حتی نمیتونم یه نظر درست و حسابی بنویسم چون حتی نفهمیدم چی به چی شد.داستان هنوز نه طرح خاصی رو دنبال میکنه نه پلات خاصی داره اگه پلات داشته باشه اصلا.این فعلا نظر من فصل 10 هست.شاید تو فصلای بعدی نظرم عوض شد چون داستان هنوز از آب و گلم بیرون نیومده.قصد کوبیدن یا همچین چیزی ندارم.ولی به نظر من فصلای اولیه یه مقدار اصلاح میخواد.اول کتاب رو کامل تموم کن بعد اصلاحات رو انجام بده اینطوری یه ذهنیت کلی از چیزی که میخوای بنویسی پیدا میکنی.