کتاب ناهمتا رو دیگه همه میشناسنیکی از کتابهای خوب چند سال اخیر بوده که در ایران ترجمه و چاپ شده
داستان ناهمتا در زمان آینده و در یک تجسم دیستوپیایی* از شهر شیکاگو اتفاق می افته، شیکاگویی که با شیکاگوی زمان حال تفاوت هایی اساسی داره. دنیا دچار تحولات عظیمی شده و حکومت ها از پایه تغییر کرده. آدم ها برای ادامه ی زندگی خودشون 5 راه پیش رو دارن، انتخاب یکی از فرقه های پنجگانه. هر فرقه نشانگر یکی از خصوصیات انسان هاست و اعضای خودش رو به شکل متفاوتی نسبت به سایر فرقه ها تربیت می کنه.
این فرقه ها ابنگیشن (فداکار)، امیتی (صلح طلب)، کندور (صادق)، دانتلس (شجاع) و ارودایت (دانا) نام دارن. هرکسی که به سن شونزده سالگی برسه باید در مراسم انتخاب فرقه شرکت کنه و فرقه ی خودش رو انتخاب کنه. با این کار نشون میده که در آینده می خواد چجور آدمی بشه و چجوری بزرگ بشه و در آینده چه شغلی رو انتخاب کنه. این شخص می تونه فرقه ی که توش به دنیا اومده رو انتخاب کنه و درکنار خانوادش بمونه، یا اینکه یک فرقه ی دیگه انتخاب کنه و از خانوادش جدا بشه.
این انتخاب برای بئاتریس پرایر، انتخابی بین موندن درکنار خوانوادش و جدا شدن از اونها و رفتن به دنبال آرزوهاشه. اما بئاتریس با بقیه ی ورودی یا یه فرقی داره، یه فرق اساسی. اون یک ناهمتاست! این ویژگی درونی بئاتریس میتونه تمام زندگی خودش و اطرافیانش رو تحت الشعاع قرار بده و حتی می تونه خطرناک باشه.
آیندهای دور، جامعهی شهر شیکاگو به پنج فرقهی مجزا تقسیم شده است که هرکدام بایستی از یک فضیلت خاص انسانی حمایت کنند: فرقه فداکاری، فرقه صلح طلبی، فرقه صداقت، فرقه شجاعت و فرقه دانش. هر ساله در یک روز مشخص تمام نوجوانان شانزده ساله بایستی در آزمون استعداد سنجی شرکت کنند تا بدون توجه به فرقهای که در آن به دنیا آمدهاند تصمیم بگیرند که باقی عمر خود را در کدام فرقه میخواهند سپری کنند.
بئاتریس پرایر شانزده ساله در خانوادهای از فرقه فداکاری به دنیا آمده بود اما خصلت از خودگذشتکی هرگز در ذات او وجود نداشت. او احساس تنهایی میکرد و محیط به او فشار میآورد و احساس میکرد که به آنجا تعلق ندارد. وی در آزمون استعدادسنجی شرکت میکند ولی نتایج آزمون او شگفت انگیز است. او با تمام ورودیهای دیگر یک فرق اساسی دارد. او یک ناهمتاست. این موضوع میتواند زندگی خود او و اطرافیانش را تحت تأثیر قرار داده و حتی خطرناک باشد...
از این کتاب هم فیلمی با همین نام ساخته شده
RL="hastidownload.net/download/?dl.hastidownload.net/1/Insurgent.2015.720p.BluRay.mkv"]nsurgent
ضمن اینکه جلد دوم این کتاب با نام یاغی هم در ایران چاپ شد که فیلم nsurgent از اون ساخته شده
من فقط جلد یک این کتاب رو خوندم و به شدت جذبش شدم. انتخاب بازیگراشو خیلی دوست داشتم و نقصی نداشت. خود فیلم هم خوش ساخت بود و به نظرم چیزی از کتاب کم نداشت. در کل پسندیدم.
اممممم از نظر من فیلم چندان وفاداری به کتاب نداشت و تا حدی ضعیف بود.
من واقعا از این سری کتاب خوشم اومد فیلم هم کار عالیه بود ولی خب زیاد به کتاب وفادار نبود همین یکم اذیت کرد
کتاب خوب بود اگرچه اگه از من بپرسن میگم ترجمه و ویراستاریش در حد افتضاح بود
با این حال داستان خوبی داشت
اما درباره فیلم ها نمیتونم چیزی بگم فیلم کاملا مصنوعی و غیر ملموس بود
شخصیت دختر اصلی فیلم به شدت ضعیف بازی میکرد و بار اصلی رو بازیگر شخصیت چهار میکشید که اونم تعریفی نداشت
فیلم نامه سطحی و ضعیف بود کارگردانی از اون هم بدتر با این وجود فیلم دوم از اولی بهتر بود
یکی از کتابهاییه که عاشقشم و تا حالا چند بار خوندم. درسته که به جز فیلم اول (تازه اونم یه ذره) دستان فیلم و کتاب کلا از هم جدا می شد ٬ ولی اگه با انصاف باشیم بازیگرا به خوبی انتخاب شده بودند و مخصوصا بازیگر بئاتریس که شخصیت یک ناهمتا رو خیلی خوب منعکس می کرد. اگه به خاطر کارگردانی ضعیف نبود شاید شاهد قسمت چهارم هم می بودیم چون پایان فیلم سوم واقعا بی محتواست.
از کتاب من فقط دو جلد اول رو تونستم بخونم. جلد یک و فیلم یکش از انصاف نگذریم خوب بود. ولی از جلد دو بی محتوا می شد جلد سه که افتضاح بود. مثل اینکه نویسندش دیده مارتین با شخصیتا چیکار میکنه، هی رو توبیاس و تریس سوییچ می زد. اونم وقتایی که اصلا لازم نبود. خیلیچیزها رو میشد از زبان تریس گفت ولی باز سوییچ میزد رو فور. وسطاش دیگه م قاطی کرده بودم کیه که داره حرف میزنه. اصن جذابیت pov اول شخص به اینه که فقط از دید شخصیت اول ما ببینیم ماجرا رو
من فیلمش رو دیدم . فیلم خوبی بود . راستش منظورتو نفهمیدم پروتی جان :دیالان فیلم رو نقد کنم یا داستان رو .. :39:. حالا من هر دوش رو نقد می کنم . 🙂
فیلم : بایگر نقش زن و مرد هردو تازه کار و بی تجربه بودن . دختره خیلی جاها احساساتش رو اشتباه نشون میداد . پسره هم خیلی گنگ بود .. و میمیک صورتشون هم خیلی بد بود .. مثلا اگه کریس همثورث به جای مرده بود و به جای دختره هم اسکارلت جوهانسون بود دیگه حرف نداشت .. :16: .. اصلا دیگه اونوقت بیا و ببین ... :))))))
داستان : خیلی بد تموم شد . و باز هم جامعه کاملا قطعه قطعه بود . میشد ممتاز ها بهتر بان . ویژگی بهتری داشته باشن و اگه متمایز ها دور هم جمع میدشن و کل جامعه رو رهبری میکردن . که دیگه فرقه های مختلف نبود . و همه یکی میشدن . و دیگه هیچ کس مجبور نبود از خانوادش جدا بشه . مبارزاتشون اصولی نیود . مثلا گروه شعاع ها محافظ شهر بودن ها .. هیچ تکنولوژی نداشتن و اموزشان تشون خیلی بد بود . و دختره که مثلا شخصیت اصلی داستان بود اصلا خودی نشون نداد .. مثلا می تونست وقتی دارن مبارزه میکنن و اون دارع داغون میشه زیر لگد .. به یاد خوانوادش بیوفته و بلند بشه و یه مشت میزد توی دهنه اون دختر پروئه .. بابا خیلی ضعیف بود .. باید جوهانسون رو می اوردن . پسره هم در نقش یه استاد چرا انقد یهو صمیمی شد 0_0 .. بابا بزار برسه بعد اونجور نگاه کن .. والا . اصلا خیلی الکی شد دیگه .. همون اول بار هم وقتی افتاد داخل تور اون پسره اومد ( چه اسمش هم سخته لامصب :))
خلاصه ولی خب درکل خوب بود و می شد خودتو سرگرم کنی . راستش من فقط فیلمش رو دیدم و کتاب اصلیش رونخوندم .. و فقط قسمت اول رو هم دیدم :دی
من فیلمش رو دیدم . فیلم خوبی بود . راستش منظورتو نفهمیدم پروتی جان :دیالان فیلم رو نقد کنم یا داستان رو .. :39:. حالا من هر دوش رو نقد می کنم . 🙂فیلم : بایگر نقش زن و مرد هردو تازه کار و بی تجربه بودن . دختره خیلی جاها احساساتش رو اشتباه نشون میداد . پسره هم خیلی گنگ بود .. و میمیک صورتشون هم خیلی بد بود .. مثلا اگه کریس همثورث به جای مرده بود و به جای دختره هم اسکارلت جوهانسون بود دیگه حرف نداشت .. :16: .. اصلا دیگه اونوقت بیا و ببین ... :))))))
داستان : خیلی بد تموم شد . و باز هم جامعه کاملا قطعه قطعه بود . میشد ممتاز ها بهتر بان . ویژگی بهتری داشته باشن و اگه متمایز ها دور هم جمع میدشن و کل جامعه رو رهبری میکردن . که دیگه فرقه های مختلف نبود . و همه یکی میشدن . و دیگه هیچ کس مجبور نبود از خانوادش جدا بشه . مبارزاتشون اصولی نیود . مثلا گروه شعاع ها محافظ شهر بودن ها .. هیچ تکنولوژی نداشتن و اموزشان تشون خیلی بد بود . و دختره که مثلا شخصیت اصلی داستان بود اصلا خودی نشون نداد .. مثلا می تونست وقتی دارن مبارزه میکنن و اون دارع داغون میشه زیر لگد .. به یاد خوانوادش بیوفته و بلند بشه و یه مشت میزد توی دهنه اون دختر پروئه .. بابا خیلی ضعیف بود .. باید جوهانسون رو می اوردن . پسره هم در نقش یه استاد چرا انقد یهو صمیمی شد 0_0 .. بابا بزار برسه بعد اونجور نگاه کن .. والا . اصلا خیلی الکی شد دیگه .. همون اول بار هم وقتی افتاد داخل تور اون پسره اومد ( چه اسمش هم سخته لامصب :))
خلاصه ولی خب درکل خوب بود و می شد خودتو سرگرم کنی . راستش من فقط فیلمش رو دیدم و کتاب اصلیش رونخوندم .. و فقط قسمت اول رو هم دیدم :دی
انتقاداتت درسته ولی اگه کتاب رو خونده باشی به نظر من ممکنه نظرت عوض شه. تو کتاب برخلاف اکثر روابط این دو تا بعد از نصف کتاب هنوز هم به چشم مربی و شاگرد به هم نگاه می کنن و اینکه توبایس خیلی هم استاد استاد نیست (کلا دو سال ازش بزرگتره خو و باید بگم توبایس قبلا دختره رو می شناخته ولی دختره نه)
نمی خوام ایراد های داستان رو انکار کنم حتما سه جلد کتاب رو بخون. آفرین.
من فقط کتاب اول رو دارم اما سه فیلم رو دیدیم خوب بود اما دختره خیلی سرده اصلا مناسب شخصیت نبود اصلا بازیش خوشم نیومد
این سری کتاب دومین سری کتابی بود که به انگلیسی میخوندم
همیشه برام خیلی خاطره انگیزه☺️
ولی یادمه زیاد با رابطه بین دو شخصیت اصلی ارتباط برقرار نمیکردم ، هی حس میکردم با هم زیاد جور در نمیان
انگار نوبسنده خیلی میخواست اینارو عاشق و معشوق نشون بده ولی نمیتونست این حس و بخ خواننده منتقل کنه
من فیلمشو دیدم اونطوری که تو توضیحات کتاب خوندم فکرکنم فرق زیادی بینشون نیست . فیلمش خوب بود و ارزش یکبار دیدن رو حتما داره