|
|
یه عیدی بی نظیر خیلی خوشم اومد . ممنون
فصل اول و دومش که خیلی خوب بود یجورایی به نظرم نویسنده تو فصل دوم گفت تو فصل های بعدی بیشتر از اینها بحث میکنم منظورش از پستیها و پلیدیهایی بود که تو جامعه وجود داره و با رفتن مرد جوان به پنسیلوانیا داستان رو تموم کرد بعدش هم که از زبان دزدی داستان رو روایت کرد که به صاحب خونه اطمینان کرد و فریب حیله اون رو خورد در کل در حین شکایت کردن از شرایط محدودهی زمانی خودش یه محیط مناسب خلق کرده بود و آدم حس میکرد ، تمام نفرت و زجری که تو داستان به نمایش گذاشته بود.
خسته نباشید.
اقا دمتون گرم عجب داستان خوبی واقعا حس زیبایی رو منتقل میکنه که در عین حال عجیب هم هست و مخاطب میتونه با عمق وجود حال اون پسر رو بفهمه ولی درکل به نظرم نویسنده میخواست که اوج تباهی و یجورایی فساد و بدی های جامعه رو به نمایش بکشه و به عبارتی اون روی دیگه سکه رو نشون بده که البته شباهت زیادی به اون کتابی داره که شخصیت اصلی کتاب سه تفنگدار(دارتن یان) تو چند جلد اخر اون کتاب( سه تفنگدار) میخوند داره منظورم سرگذشت اون دختر فقیر هست
خلاصه اینکه خسته نباشید:53::53: