خب، تعطیلیه و ۱۰۰ گیگ نت رایگان پس، برای آخر این هفته یک تکلیفی براتون دارم.
بیاین فیلم ها و انیمیشن های اسکار و گلدن گلوب رو شروع کنیم. هر فیلمی که تاحالا ازشون دیدید رو بگید و توضیحاتی در مورد فیلمی که بیشتر از همه پسندید یا به نظرتون نکته جالبی داشته بدید و خلاصه، نقدش کنید :1::1:
طبق سنت از خودم شروع می کنم:
فیلم once upon a time in holly wood
شاید خیلی ها تا الان این فیلم رو به خاطر کست معروفش دیده باشن یا نقد های زیادی رو راجع بهش خونده باشن. اعتراف می کنم که خودمم خیلی برای دیدن ماجرا و به خاطر کست هیجان داشتم ولی خب، وقتی این فیلم رو ببیند یک پرسش براتون پیش میاد، الآن چی شد؟
خب، نمی خوام اسپویلی بشه پس لطفا فیلم رو تا شنبه ببینید و بعدش با هم نقد می کنیم.
جوجو خرگوشه
فیلم یکم مبالغه کرده و درکل واقعیات زندگی بچه های آلمانی در زمان هیتلر رو بیان میکنه.اسکارلت جوهانسون هم مادر باحال داستانه.
صحنه مورد علاقم جاییه که مامور نازی به جوجو میگه عاشق افرادیه که پیروی کورکورانه دارن.
جوجو خرگوشه
فیلم یکم مبالغه کرده و درکل واقعیات زندگی بچه های آلمانی در زمان هیتلر رو بیان میکنه.اسکارلت جوهانسون هم مادر باحال داستانه.
صحنه مورد علاقم جاییه که مامور نازی به جوجو میگه عاشق افرادیه که پیروی کورکورانه دارن.
هوم..
راستش دیگه حالم داره بهم می خوره از فیلم های مربوط به نازی ها ولی تاحالا از این زاویه که راجع به خود آلمانی ها باشه رو تجربه نکردم.حتما می بینمش، تشکر:دی:دی:دی
از بین فیلم هایی که تازه اومده، نه فقط اسکار و اینا، یکی انگل خیلی جالب بود. اول یه کمدی خیلی زیر زیرکی و تر و تمیز بود. بعد شد یه تراژدی .. نه بهتره بگیم یه طنز سیاه درباره تغذیه کردن یه خانواده فقیر از یه خانواده ثروتمند.
بعد زنان کوچک. بهترین اقتباس زنان کوچک تا حالا دیدم. اکثر اتفاقای بانمک و مهم داستان اصلی رو پوشش داده بود. تمرکزش رو جو بود، ولی بقیه شخصیتا رو یادش نرفته بود. بازیگراشم که نگم براتون...
مخصوصا آینده ای که همه شخصیتا داشتن به جذابیت داستان اضافه کرده بود.
از انیمه ها، که فعلا چیزی رو دنبال نمی کنم به جز آکادمی قهرمانی من که ادامه فصل پاییزه و یه انیمه خیلی خحفن که بهار امسال فصل دوش میاد. prinsess principal از معدود انیمه های شوجو(دخترانه) خوبیه که من دیدم. ابدا اینکه میگم دخترانه معنیش احساسی و عاشقانه و اینا نیست. درباره یه تعداد دختره که در اپیزود اول جاسوسن و اکشن و جنگولک بازی دارن در میارن. اول یه اکشن قشنگ و تر و تمیز با شخصیتای دختر به نظر میاد که تو یه مدرسه در زمان رنسانس انگلیس هستن، ولی تو قسمتای بعد که پس زمینه شخصیتا رو میشه خیلی خفن تر میشه. مخصوصا دو شخصیت اصلی و ارتباطشون با هم.
تا قسمت 8 یا 9 ما عملا داستان و پلات خاصی نمی بینیم. انگار یه تیکه هایی از زندگی ایناست، که البته به خود داستان بی ربط نیستن. از بعد اون داستان اصلی شروع میشه که فوق خفنه.
از بین فیلم هایی که تازه اومده، نه فقط اسکار و اینا، یکی انگل خیلی جالب بود. اول یه کمدی خیلی زیر زیرکی و تر و تمیز بود. بعد شد یه تراژدی .. نه بهتره بگیم یه طنز سیاه درباره تغذیه کردن یه خانواده فقیر از یه خانواده ثروتمند.بعد زنان کوچک. بهترین اقتباس زنان کوچک تا حالا دیدم. اکثر اتفاقای بانمک و مهم داستان اصلی رو پوشش داده بود. تمرکزش رو جو بود، ولی بقیه شخصیتا رو یادش نرفته بود. بازیگراشم که نگم براتون...
مخصوصا آینده ای که همه شخصیتا داشتن به جذابیت داستان اضافه کرده بود.از انیمه ها، که فعلا چیزی رو دنبال نمی کنم به جز آکادمی قهرمانی من که ادامه فصل پاییزه و یه انیمه خیلی خحفن که بهار امسال فصل دوش میاد. prinsess principal از معدود انیمه های شوجو(دخترانه) خوبیه که من دیدم. ابدا اینکه میگم دخترانه معنیش احساسی و عاشقانه و اینا نیست. درباره یه تعداد دختره که در اپیزود اول جاسوسن و اکشن و جنگولک بازی دارن در میارن. اول یه اکشن قشنگ و تر و تمیز با شخصیتای دختر به نظر میاد که تو یه مدرسه در زمان رنسانس انگلیس هستن، ولی تو قسمتای بعد که پس زمینه شخصیتا رو میشه خیلی خفن تر میشه. مخصوصا دو شخصیت اصلی و ارتباطشون با هم.
تا قسمت 8 یا 9 ما عملا داستان و پلات خاصی نمی بینیم. انگار یه تیکه هایی از زندگی ایناست، که البته به خود داستان بی ربط نیستن. از بعد اون داستان اصلی شروع میشه که فوق خفنه.
خب، آریگاتو خانوم پارسپارو به خاطر فعالیتتون تو تاپیک(دست دست دست دست )
منم از انگل خوشم اومد. وقتی هم به چند تا از دوستای کره ای لاورم گفتم که انگل تنها فیلم کره اییه که ارزش نیم گیگ نت رو داده خب، اونا از فیلم خوششون نیومده بود 🙂 (یکیشون کل شب بهم فحش میداد -_-)
و در مورد انیمه، هر روز صبح که از خواب بلند می شم یکی از این اوتاکو ها برام مسیج می زاره که اتک رو شروع کنم ولی از اونجایی که با یک شوجو انیمه رو شروع کردم زده شدم. فکر نکنم حالا حالا برم سمتش. خب، قرار بود تاپیک راجع به اسکار باشه نه؟ ��
قرار بود نقد روزی روزگاری در هالیوود رو دیروز بزارم ولی شرایط نذاشت پس:
خب. می خوام از نظر خودم نقد کنم و معیار هام هم معیار های خودمه . با کلیت داستان شروع می کنم، که چی؟
آخر فیلم فکر نکنم کسی باشه که به این سوال بر نخورده باشه. اونایی که فیلم رو دیدن می دونن چی می گم و اونایی هم ندیدن، تعریف کردن داستان به من ارتباطی نداره و خودشون برن ببینن. خب برگردیم سر موضوع. بی هدفی داستان که هدف اصلی فیلم هم هست. میشه گفت اصلا داستانی وجود نداره و در عین حال ما سیر زندگی ۳ آدم هالیوودی با رده های مختلف رو بررسی می کنیم رده منظورم جایگاه تو هالیووده. نمی خوام داستان رو تعریف کنم پس ی گریز ریزی می زنم. شخصیت اول که یک هالیوودی قدیمی و دور افتاده شدست که مدام با احساساتش درگیره. نفر دوم که یک بدله و واقعا همه بدبختی های زندگی شخصیت اول رو چه در فیلم چه در واقعیت به دوش می کشه. نفر سوم هم یک بازیگر نوظهوره که هنوز شناخته شده هم نیست. داستان های این سه نفر یکی از یکی خسته کننده ترن و کارگردان قشنگ به آدم می قبولونه که دهه شصت هالیوود چقدر به مال ما شباهت داره. سیر داستان جوریه که هر لحظه انتظار داری اتفاقی بیوفته و یکی دو جا وسط داستان به یقین ۹۰ درصدی می رسی که یه سری افرادی با هم گره می خورن و بالاخره یک ماجرا خواهیم داشت. و آخر فیلم هم با اون اتفاقی که میوفته (برید ببینید . نمی گم ) یک پایان زیبای دهه شصتی بدون هیچ منطق خاصی خواهیم داشت و من آخر خیلم از این ذوق کرده بودم که این همه برای هیچی ذوق داشتم . کارگردانی عالی و همینطور کست، فیلم رو از این جهت به شدت غیر قابل پیش بینی کردن و آخرش آدم از سرکار گذاشته شدن لذت می بره. من که بردم اگرآدم حساب بیام اابته.
حالا نقد های فرعی وارده بر فیلم: یک جمله شیرینی تو نغمه هست که می گه: شاه می خوره، .. به دست (وزیر) می رسه. اینجا هم همون جمله با بازیگر و بدل. پارادوکس قشنگیه، مخصوصا وقتی بدل کسیه که تلاش می کنه دوستیشون رو نگه داره. با این حال، هیچ کس ایدهآل نیست. نکته ای که کارگردان به خوبی توی فیلم به ما اثبات می کنه. تا میای از یکی خوشت بیاد، بنگ. یه صحنه رو به روت می زاره که به ایمان قلبی ناقص بودن برسی. واقعیت همیشه دل پذیر تره. زیبا تر نیست، ولی آدم باهاش راحت تره. نه؟
و آخرین بخش: سیاهی لشکر و تبدیل. یکی دیگه از چیزایی که توجه منو جلب کرد این بود که چجور یه کاراکتر که حتی اسم هم نداشت و من حتی ندیده بودمش( مجبور شدم دوباره بک بزنم و گوشه کارد دیدمش) جزو کاراکتر های صحنه ساز میشه و بالعکس. مثلا، فکر می کنید آل پاچینو کلا چند ثانیه دیالوگ داره؟
همین دیگه.فیلم برداری و نور وو و. این چیزا رو نمی شناسم که راجع بهش حرف بزنم .
فیلم جالبیه در کل.پارادوکسی که مسخره و و خیره کنندست (اوفف. چه شاخ شدم)
و در ضمن، فعال باشد 😐 دیگه داستان ننوشتم که بگید چرت نوشته و نخونید. فیلم هایی که خودتون دوست دارید رو از اسکار نقد کنین
و با تشکر از دوستانی که این متنو تا آخر خوندن 🙂
خب، فیلم این هفته رو با زیادی تاخیر میگم. راستش هنوز هیچ کدوم از فیلمای اسکار به دلم نشسته ولی خب، بگیم دیگه؟
زنان کوچک بدک نبود. خب داستانش هم چندان جالب نیست ولی جزو فیلم هایی بود که از کتابش جالب تره به نظر من. برای انیمیشن هم من از کلاوس خوشم اومد. داستان خیلی تکراری تموم میشه ولی قشنگ بود دیگه 🙂
برین ببینین خودم تنهایی نقد کنم :21:
در ضمن از پیشنهادات دوستان برای فیلم و انیمیشن های اسکار هم تقدیر می شود.