چند وقت پیش داشتم کتاب چرک نویسی که توش مینویسم رو ورق میزدم.
شاید ۱۵ موضوع و خط سیر داستانی مختلف بود که از هر کدوم چند صفحه ای نوشته بودم و بعد چند وقت خوشم نیومد و رفتم سراغ یه خط دیگه.نمیدونم همه ی دوستانی که دست به قلم دارن با این موضوع مواجهن؟راه حل چیه؟
میدونی ایده ی اصلی همه شون مشترکه ولی برای ادامه ی داستان هزار راه مختلف میشه رفت و اون جا هست که نمی دونم کدوم رو برم.مثلا فرض کن هدف براندازی یه پادشاه تو داستان باشه؛یه حالتش اینه که شخصیت اصلی با سیاست کاری و کودتا به هدف برسه ؛انقلاب مردمی بشه ؛شاه رو بکشه؛بره طرف یه کشور خارجی و به کمک اونها کشور رو بگیره....میبینی؟هزار تا راه مختلف هست که از هر کدوم وارد میشم بعد یه مدت اون یکی خط سیر من رو طرف خودش میکشونه. و اونجاست که کار مختل میشه و آدم درجا میزنه.
میدونی ایده ی اصلی همه شون مشترکه ولی برای ادامه ی داستان هزار راه مختلف میشه رفت و اون جا هست که نمی دونم کدوم رو برم.مثلا فرض کن هدف براندازی یه پادشاه تو داستان باشه؛یه حالتش اینه که شخصیت اصلی با سیاست کاری و کودتا به هدف برسه ؛انقلاب مردمی بشه ؛شاه رو بکشه؛بره طرف یه کشور خارجی و به کمک اونها کشور رو بگیره....میبینی؟هزار تا راه مختلف هست که از هر کدوم وارد میشم بعد یه مدت اون یکی خط سیر من رو طرف خودش میکشونه. و اونجاست که کار مختل میشه و آدم درجا میزنه.
می دونی اگه من یه روزی داستان بنویسم به همچین مشکلی بر بخورم اول چندین سیر داستانی رو که حس بهتری نسبت بهشون دارم و فکر میکنم جالب تره رو انتخاب می کنم و بعد شروع میکنم از هر کدوم چند صفحه نوشتن بعد به نوشته هام نگاه می کنم میبینم کدومشون حس بهتری رو توی ذهنم ایجاد می کنن و توی کدومشون روون تر می نویسم بعد با همون میرم جلو امتحان کن شاید تاثیر داشته باشه
می دونی اگه من یه روزی داستان بنویسم به همچین مشکلی بر بخورم اول چندین سیر داستانی رو که حس بهتری نسبت بهشون دارم و فکر میکنم جالب تره رو انتخاب می کنم و بعد شروع میکنم از هر کدوم چند صفحه نوشتن بعد به نوشته هام نگاه می کنم میبینم کدومشون حس بهتری رو توی ذهنم ایجاد می کنن و توی کدومشون روون تر می نویسم بعد با همون میرم جلو امتحان کن شاید تاثیر داشته باشه
اگه این روشجواب می داد که ما تاحالا بهش رسیده بودیم.
فکر نکنم اینجوری بشه.تنها راهش زمانه. من برای پی ریزی اورسینه سه ماه زمان گذاشتم
میدونی ایده ی اصلی همه شون مشترکه ولی برای ادامه ی داستان هزار راه مختلف میشه رفت و اون جا هست که نمی دونم کدوم رو برم.مثلا فرض کن هدف براندازی یه پادشاه تو داستان باشه؛یه حالتش اینه که شخصیت اصلی با سیاست کاری و کودتا به هدف برسه ؛انقلاب مردمی بشه ؛شاه رو بکشه؛بره طرف یه کشور خارجی و به کمک اونها کشور رو بگیره....میبینی؟هزار تا راه مختلف هست که از هر کدوم وارد میشم بعد یه مدت اون یکی خط سیر من رو طرف خودش میکشونه. و اونجاست که کار مختل میشه و آدم درجا میزنه.
به شخصه اگه چنین ایده داستانی داشتم، سعی میکردم راهی رو برم که کمترین کلیشه رو داشته باشه چون روش خیلی حساسم و ممنون میشم اگه بعضیا توی تلگرام مسخرش نکنن (مدیونی فکر کنی با تو هستم روزلا).
فقط برو دنبال چیزی که فکر میکنی بهتره. چیزی که خودت میخوای. کلیشه ای بودن همیشه به معنای بد بودن نیست، یه ایده کلیشه ای با یه پرداخت خوب میتونه به چیزی جدید تبدیل بشه. نمونش هم انیمه "زمانی که به عنوان یک اسلایم متولد شدم" . داستان کلیشه ای! ارباب شیاطین، شاه شیاطین، پر نژادهای تکراری و شخصیتی قدرتمند... اما همه رو طوری کنار هم چیده که یک داستان کاملا متفاوت شده.
اینم حرفیه...
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اگه این روشجواب می داد که ما تاحالا بهش رسیده بودیم.فکر نکنم اینجوری بشه.تنها راهش زمانه. من برای پی ریزی اورسینه سه ماه زمان گذاشتم
خوب آره زمان ....ولی بعد گذشت چند ماه قریب به ۱۵!سیر داستانی رو در حد ۷..۸...صفحه در مورد یک ایده ی خاص نوشتم.به نظرم زمان بیشتر من رو به گمراهی کشونده تا این که بخواد باعث هدایتم بشه.
سلام
درباره سوال اول: اشکالی نداره داداش، تو دو هزارتا ایده به ذهنت برسه، اتفاقا خوبه یه خلاصه سه صفحه ای طوری ازشون مینویسی. خیلی خوبه. شاید بعدا بری سرشون.
درباره انتخاب ایده: اینجا بحث خوب و بد ایده مطرح نیست، تو نگاه میکنی، میبینی کدوم ایده رو بیشتر دوست داری، به دلت میشینه، بهتره، مخاطب پسند تره، یا نه از یک فکر یک ایده رو میسازی، بقیش ایمان تو به کاریه که میکنی. ایمان داشته باش کاری که میکنی بهترینه.
درباره انتخاب راه حل خلاقانه: نکته ای که ممد انولوپ من باب کلیشه ای نبودن گفت(یا به قول معلم زبان دانشگاهمون: کلیشیهی!) نکته قشنگی بود. ولی من نگاه میکنم، این شکلی: میگم قراره مثلا دعوای یه پدر و پسر رو بگیم که توش از گذشتشون حرف بزنن.
من میتونم یه موقعیت خیلی پیش پا افتاده(نه کلیشه ای) جور کنم، دیالوگ بذارم دهن یارو خداحافظ
ولی میام فکر میکنم، چطور میشه صحنه رو عمیق کرد؟ سعی میکنم یه شروع خوب برای دیالوگ گویی شروع کنم، یا نحوه روایت متفاوت
بحث کلیشه شکنی نیست، بحث برای من تنبلی نکردنه. پیدا کردن بهترین گزینه.
اگه این روشجواب می داد که ما تاحالا بهش رسیده بودیم.فکر نکنم اینجوری بشه.تنها راهش زمانه. من برای پی ریزی اورسینه سه ماه زمان گذاشتم
همه چیزو زمان حل نمیکنه
بازم به نظرم چیزی که خودم گفتم بهتر بود ولی به هر حال میگی سه ماه وقت گذاشتی تا تونستی اون چیزی رو که میخوای بنویسی به نظرت برای نوشتن 20 صفحه از هر سیر داستانی چقدر زمان لازمه؟ بازم طول میکشه برای همین فکر میکنم تاثیر این چیزی که گفتم بیشتر باشه
همه چیزو زمان حل نمیکنه
بازم به نظرم چیزی که خودم گفتم بهتر بود ولی به هر حال میگی سه ماه وقت گذاشتی تا تونستی اون چیزی رو که میخوای بنویسی به نظرت برای نوشتن 20 صفحه از هر سیر داستانی چقدر زمان لازمه؟ بازم طول میکشه برای همین فکر میکنم تاثیر این چیزی که گفتم بیشتر باشه
در کل نویسندگی زمان می خواد
اون سیر داستانی که ماه ها روش کار شده، هم نوشتنش برای نویسنده لذت بخش تره هم جذاب تر از داستانیه که یه هفته ای شروع بشه به نوشتن.
منم همین مشکل رو داشتم قریب بر ده بیستا ایده ی فانتزی اجتماعی داشتم که از هر کدوم دو فصل مینوشتم بعد با خودم میگفتم ولش کن خیلی چرت شده کسی اینو نمیخونه میرفتم سراغ ایده بعدی اما الان فهمیدم مشکل کجاست..
اول از همه تمام ایده هاتو بنویس به همشون فکر کن و توی ذهنت هر کدوم رو تا نصفه داستان ادامه بده اینکار راحته و بعد این میرسی به یک ایده ی واحد
حالا برای اینکه از این ایده وسط رمان دست نکشی باید پی ریزی کنی البته این نظر شخصی منه اما من میگم اگر 5 ماه پی ریزی کنی و یک ماه رو اختصاص به نوشتن بدی عالیه
حالا یعنی چی این
منظورم اینه ک مسیر داستان رو بدون جزئیات مشخص کن
مثلا من خودم اگر فانتزی بنویسم سه تا مسیر مشخص میکنم یک مسیر تخیلی یک مسیر رمانتیک و عاشقانه یک مسیر درام و غمگین و یک مسیر اکشن و مبارزه
توی همین سایت قبلا یک مطلبی در مورد نویسندگی خونده بودم که کامل درباره ی برنامه ی داستان توضیح میده بگردی پیداش میکنی
در آخر اینکه به نظر من زیاد سخت نگیر و اثر خودتو با بقیه مقایسه نکن مخصوصا در حیطه فانتزی که تخیل خیلی گستردس و سعی کن که وسواسی ننویسی یک فصل تموم کن و دو روز ویرایشش کن و برو سراغ بعدی
نکته مهم بعدی هم اینه که به خودتتتتتتت قووووووول بده اگر کتابیو شروع کردی بنویسی حتما تمومش کنی شاید هیچکس اونو نخونه شاید خیلی بد نوشته باشی اما در نهایت تجربه ای که کار بعد تو رو ده برابر بهتر میکنه
مسئله اصلی تعهد به کار و تعهد به کار با ایمان به خودت شروع میشه.
والسلام. ��
زیاد کتاب بخون زیاد بنویس فرقی نمی کنه چی
بیشتر از همه کتاب خوندن بهت کمک می کنه نه فقط ژانر فانتزی بلکه انواع ژانر های مختلف
و در آخر اینکه بیا توی تمرینات نویسندگی که من گذاشتم تو سایت شرکت کن حتما بهت کمک می کنه:35:
چند وقت پیش داشتم کتاب چرک نویسی که توش مینویسم رو ورق میزدم.
شاید ۱۵ موضوع و خط سیر داستانی مختلف بود که از هر کدوم چند صفحه ای نوشته بودم و بعد چند وقت خوشم نیومد و رفتم سراغ یه خط دیگه.نمیدونم همه ی دوستانی که دست به قلم دارن با این موضوع مواجهن؟راه حل چیه؟
راستش منم این مشکلو دارم ولی خب کم کم به این نتیجه رسیدم که باید هدفمند شد. شاید تو چند سال چند کاراکتر خلق کرده باشم که آغاز و پایان همشون تو ذهنم هست و تقریبا تو همه داستانای کوتاه و بلندم زندگی میکنن و نمیزارن ایده ای جدید خلق کنم پس شروع کن به پایان دادن داستانات اینجوری یه باری رو از دوشت ور داشتی.