Header Background day #16
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

حماسه ی خون و جادو :جادوی ترکیبی (جلد اول)

35 ارسال‌
13 کاربران
81 Reactions
11.4 K نمایش‌
hamid.reza
(@hamid-reza)
Eminent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 14
شروع کننده موضوع  
شبی دلهره آور بود. تمام خدایان اختلافاتشان را کنار گذاشته و برای تغییر در سرنوشتی مهم در کنار هم
جمع شده بودند. پیشگوی معبد دلفی* پیش گویی کرده بود که دایانا* سیزده فرزند به دنیا می آورد که یکی
از آنها قدرت نابودی تمام جادوگران و خدایان را دارد. در آن شب تمام خدایان از ترس برای قتل این
کودک به جزیره آمازون* یورش بردند...

زئوس* که فرماندهی تمام خدایان یونان و روم را به عهده داشت دستور حمله را داد و خدایان یونان و روم
که حدود پنجاه نفر بودند وارد جنگ شدند. در همان ابتدا دویست جنگجوی زن آمازونی از لبه تیغ
گذراندند و به سمت قصر راه افتادند. در کنار آنها خدایان نورس و اینکایی راه خود را باز کرده و به آنها
رسیده بودند که ناگهان توجه آنها به خدایان مصر معطوف شد.
-زئوس، ازیریس* سه تا از پسر های دایانا رو کشته که فکر کنم سه تا بچه ی آخری بودند.
-مطمعنی اودین*، یعنی فرزند سیزدهم رو هم کشتند.
-درسته ولی از کجا مطمعنی که اونی که دنبالش هستیم فرزند سیزدهم هست.
-چون در دنیای جادوگری هفت و سیزده اعداد مقدسی هستند و البته سیزده هم قویتر و هم مقدس تره.
در بین گفت و گوی آن دو ایزد ناگهان انفجاری رخ داد و ازیریس به بیرون پرتاب شد. درحالی که از
پهلویش خون می چکید
با تمام توان فریاد زد:((پدر اونها داره میاد))
و ناگهان انسانی غرق در نور از خرابه های ساختمان بیرون آمد و به سمت آنها یورش برد. در همان
لحظات اول بیش از ده خدا را تکه تکه کرد ولی چون انرژی زیادی را صرف کشتن آنها کرد دیگر خدایان دوره اش کردند و به سمت او حمله ور شدند..

فصل اول داستان :

http://s7.picofile.com/file/83906393...DA%A9.pdf.html

فصل دوم: http://s6.picofile.com/file/8390793800/pdf_%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87_%D9%88_%D8%AE%D9%88%D9%86_%D9%81%D8%B5%D9%84_2.pdf.html

فصل سوم: http://s7.picofile.com/file/8390943068/%DA%A9%D8%AA%D8%A7%D8%A8_%D8%AD%D9%85%D8%A7%D8%B3%D9%87_%D9%88_%D8%AE%D9%88%D9%86_%D9%81%D8%B5%D9%84_%D8%B3%D9%88%D9%85.pdf.html
- - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

دوستان عزیز ما به همه ی شما قول هایی دادیم . ولی در اجام آنها عاجزیم . به دلیل اختلافاتی که بین دو نویسنده افتاد . و مشکلاتی خانوادگی فعلا تا اطلاع ثانوی داستان رو متوقف می کنیم.ولی بازم میگم داستان ادامه داره ولی ما مشکلاتی بسیاری توی زندگیمون به وجود اومده و با تازگی دوتا نویسنده که که ما باشیم با هم مشکل پیدا کردیم و با وجود این همه مشکل و سختی فعلا حتی زمانی برای نوشتن داستان نداریم . حتی زمانی برای کار های عادی زندگی مون هم نداریم . با عذر خواهی فراوان از شما می خوام برامون دعا کنید تا مشکلاتمون حل شن . ما همین الان هم فصلی رو داریم که نسبتا آمادست ولی باوجود مشکلات.... . کلا بخاطر وقتی که برای ما گذاشتید متشکرم و امیدوارم به ززودی مشکلات ما حل شن و بتونیم داستان رو ادامه بدیم.


   
ida7lee2, Athena97, mohammadkh1365 and 12 people reacted
نقل‌قول
khamidreza8332
(@khamidreza8332)
New Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1
 

داستان خیلی باحال بود داداش اصن تا حالا داستان اینطوری ندیده بودم.
فقط ادامه بده . خدایا این آخرته داستان .فقط یکم اسمش طولانیه حماسه ی خون و جادو : جادوی ترکیبی (جلد اول)
درکل عالیه شخصیت پردازی و توصیفات عالین .من که عاشقش شدم


   
پاسخنقل‌قول
omidcanis
(@omidcanis)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 273
 

از داستان خوشم اومد و وسعت زیادی هم داشت که امیدوارم در ادامه باعث سردرگمیت نشه.
داستان حماسه ست و بعضی اتفاقات خام طراحی شدن یا شاید هم نظر شخصی من باشه . اینکه دستی از تاریکی خارج بشه با یکم فضاسازی بهتر میتونست شوقی ابتدایی برای شناخت جادوی اساطیر رو در خواننده ایجاد کنه .
در کل اینچیزایی که من میگم به مرور درست میشن و داستان محوریت خوبی داره و میتونه در ادامه حوادث خارق العاده خلق کنه . امیدوارم ادامه بدی .من حتما داستان رو دنبال میکنم.


   
پاسخنقل‌قول
zzareb2
(@zzareb2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 160
 

سلام
موضوع زیبایی هستش ولی روند داستان خیلی سریع و سرسری نوشته شده و انگار فوق فشرده کردی و رفتی جلو.
البته بهتره فصل های دیگه رو هم بنویسین و توی فصول بعدی کم کم سعی کنین با سرعت معقول داستان رو جلو ببرین و روی جزییات یکم بیشتر کار کنین و وقتی قلمتون قوی تر شد - فصول ابتدایی رو ویرایش کنین و جزییات بیشتری رو واردش کنین.
طرف میگه به خاطر دینی که به مادرتون داشتم 14 سال ازتون نگهداری کردم و بعد یهو دین تموم میشه و میخواد بکشتشون اونم با شکنجه؟ 🙂


   
ahmaad and الهه آب reacted
پاسخنقل‌قول
hamid.reza
(@hamid-reza)
Eminent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 14
شروع کننده موضوع  

zareb;43153:
سلام
موضوع زیبایی هستش ولی روند داستان خیلی سریع و سرسری نوشته شده و انگار فوق فشرده کردی و رفتی جلو.
البته بهتره فصل های دیگه رو هم بنویسین و توی فصول بعدی کم کم سعی کنین با سرعت معقول داستان رو جلو ببرین و روی جزییات یکم بیشتر کار کنین و وقتی قلمتون قوی تر شد - فصول ابتدایی رو ویرایش کنین و جزییات بیشتری رو واردش کنین.
طرف میگه به خاطر دینی که به مادرتون داشتم 14 سال ازتون نگهداری کردم و بعد یهو دین تموم میشه و میخواد بکشتشون اونم با شکنجه؟ 🙂

سلام نظر لطفته . وبله دقیقا حرف شما درست است .ولی ابهامات پیش اومده توی فصل های بعدی از بین میره و سرعتش هم کم میشه .با تشکر از نظر شما.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

نظر لطفته حتما در ادامه به قدرت های اساطیر توجه بیشتری میشه.ممنون از نظر شما

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

omidcanis00;43152:
از داستان خوشم اومد و وسعت زیادی هم داشت که امیدوارم در ادامه باعث سردرگمیت نشه.
داستان حماسه ست و بعضی اتفاقات خام طراحی شدن یا شاید هم نظر شخصی من باشه . اینکه دستی از تاریکی خارج بشه با یکم فضاسازی بهتر میتونست شوقی ابتدایی برای شناخت جادوی اساطیر رو در خواننده ایجاد کنه .
در کل اینچیزایی که من میگم به مرور درست میشن و داستان محوریت خوبی داره و میتونه در ادامه حوادث خارق العاده خلق کنه . امیدوارم ادامه بدی .من حتما داستان رو دنبال میکنم.

نظر لطفته حتما در ادامه به قدرت های اساطیر توجه بیشتری میشه.ممنون از نظر شما

   
الهه آب, Dark lord, zzareb2 and 1 people reacted
پاسخنقل‌قول
Dark lord
(@philosophy)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 115
 

سلام داستانتو خواندم ایده داستانت خوبه و این که همه اساطیر را هم با هم اوردی خوبه همچنین شخصیت پردازی قشنگی هم داره فقط یک سوال چطور یک نیمه خدا یا جادوگر توانایی نابود کردن یک خدا را دره مگه خدایان نامیرا نیتند یا حداقل تا زمانی که مردم به یاد بیارنشون نامیرا نیستند ؟ و چطور پنج تا بچه اگاهی از توانایی هاشون دارند یک خدا را نابود کنند؟ ان هم خدای سحر و جادو ؟


   
پاسخنقل‌قول
hamid.reza
(@hamid-reza)
Eminent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 14
شروع کننده موضوع  

Philosophy;43168:
سلام داستانتو خواندم ایده داستانت خوبه و این که همه اساطیر را هم با هم اوردی خوبه همچنین شخصیت پردازی قشنگی هم داره فقط یک سوال چطور یک نیمه خدا یا جادوگر توانایی نابود کردن یک خدا را دره مگه خدایان نامیرا نیتند یا حداقل تا زمانی که مردم به یاد بیارنشون نامیرا نیستند ؟ و چطور پنج تا بچه اگاهی از توانایی هاشون دارند یک خدا را نابود کنند؟ ان هم خدای سحر و جادو ؟

سلام.باید عرض کنم خیلی خوشحال شدم بعد از مدت ها یک نفر رو دیدم که عین خودم درباره خدایان اطلاعات زیادی داره. ولی خب با اینکه بعضی از چیز های که می گویم ماله فصل های جلو هستند ولی خب بهتر است بدانیم .اول باید درباره یخداین بگویم خدایان با فراموش شدن نمی میرنذ چون همیشه چند بچه دارند که به فکر آنها باشند:78: :78: ولی دربارهی مرگ خدایان :خب یک استثنا هست که فقط در بعضی از کتب نوشته شده آهم اینست که خدایان چون هم خون هستند می توانند همدیگر را بکشند و لی یک نیمه ایزد عادی که فقط بچه ی یک خدا باشد هیچ علطی به دلیل کمبود خون ایزدی نمی تواند بکند ولی اگر یک نیمه ایزد باشد که در شجره نامه ی خانوادگی آنها بیش از سه خدا وجود داشته باشد قدرت کافی برای نابودی یک خدا را دارد .:9::9:


   
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 391
 

واییییییییییی داستان جدید ؟!!!؟؟ ::50:: خوش اومدی !
مقدمت رو دوس داشتم افرین ..خوب بود . کشش خاصی داشت .. البته هنوز فصل رو نخوندم ..ولی از مقدمت و نظر اساتید سایت مشخصه خیلی خوبه ::49:: امید وارم ادامش بدی .... فصل اول رو ک خوندم نظرمو راجبش میدم ...و فقط ی چیزی ؟ زمان خاصی برای قرار دادن داستان انتخاب کردی؟ 🙂


   
zzareb2 reacted
پاسخنقل‌قول
hamid.reza
(@hamid-reza)
Eminent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 14
شروع کننده موضوع  

ساحره;43177:
واییییییییییی داستان جدید ؟!!!؟؟ ::50:: خوش اومدی !
مقدمت رو دوس داشتم افرین ..خوب بود . کشش خاصی داشت .. البته هنوز فصل رو نخوندم ..ولی از مقدمت و نظر اساتید سایت مشخصه خیلی خوبه ::49:: امید وارم ادامش بدی .... فصل اول رو ک خوندم نظرمو راجبش میدم ...و فقط ی چیزی ؟ زمان خاصی برای قرار دادن داستان انتخاب کردی؟ 🙂

نظر لطفته . حتما ادامش میدم . زمان مشخص نیست . ولی فعلا روزی یه فصل میدم .ولی کمتر از هفته ای یه فصل نمیدم .حداقل هفته ای یه فصل.امیدورام خوشتون بیاد .:9::9::9::9::9::9:


   
zzareb2 reacted
پاسخنقل‌قول
z.p.a.s
(@z-p-a-s)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 270
 

هنوز نخوندم ولی مقدمه شاخی بود. اسکاندیناوی و مصری و یونانی باهم.... چی بشه:21: در اسرع وقت می خونم کارتو.
موفق باشی.:67::67:


   
پاسخنقل‌قول
hamid.reza
(@hamid-reza)
Eminent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 14
شروع کننده موضوع  

امیدوارم خوشتون بیاد.


   
الهه آب and yasss reacted
پاسخنقل‌قول
Ryan2
(@ryan2)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 80
 

من یه پیشنهاد دارم از خدایان چین ، هند و ژاپن هم سعی کن استفاده کنی کم تر نویسنده ای از اون خدایان داستان گفته ولی اونها هم سرگذشت جالبی دارن و نظرم اینه که با استفاده از شخصیت های اونها یه داستان جدید و سبک خاص خودتو درست کنی


   
الهه آب and yasss reacted
پاسخنقل‌قول
AlirezaDark
(@alirezadark)
Trusted Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 58
 

به به داستان جدید :24: :24: چیزه تمیزی در اوردی خیلی خوبه فقط یخده سیر داستان تنده دیگه بقیشم نظر نمیدم :دی :دی ادم تو همه چیز که دخالت نمیکنه:32: بعدشم یادت نره قول دادی تا تهش بریاااااا نشه مثل ... :20: :20:


   
الهه آب and yasss reacted
پاسخنقل‌قول
yasss
(@yasss)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 533
 

سلام
آفرین به تو حمید رضا حتما بنویس و ادامه بده
حتما میخونم و اگه دوست داشته باشی نقد می کنم:53:


   
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 391
 

واو ...ایول فصل اولت خیلی خوب بود... دوس داشتم رتیم خوبی داشت و توصیفاتت هم خوب بود ..:41:......ماشالله سرعت 🙂 فصل دو س هم اومد ! خسته نباشی دلاور :78:....مرسی بابت فصل ..منتظر بعدیاش هستم ..


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 1 / 3
اشتراک: