اول از همه معذرت میخوام که نتونستم روی قولم بمونم و تمام کتاب رو قرار بدم و
بعد اینکه فصل هایی که بود رو حذف کردم
دلیلی که باعث این کار شد
یک احساس کردم چیزی که من می خوام با چیزی که نوشته شده زمین تا آسمان فرق داره
خیلی از نکات داستان تو نوشته هام نیومده بود و خلاء به شدت وحشتناکی داشت
نمی دونم چیزی که قراره ارائه بشه چقدر میتونه قوی شده باشه یا چقدر ضعیف
اما تمام تلاشم رو کردم تا بهتر بشه و برگرده
چند روز دیگه از اول شروع می کنم قصل ها رو گذاشتن
کسایی که خوندن فصل ها رو اگر دوباره بخونن ممنون میشم
و فکر می کنم متوجه تفاوت های داستان باشید و در کل تغییرات کلی ای به وجود نیومده
ممنونم که تحمل می کنید
فصل های جدید رو گذاشتم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
نویسنده عزیز میشه لطفا اعلام کنید کی فصل جدید میفرستید یا حداقل بگید چند درصد از فصلو نوشتید
سلام دوست عزیز این داستان نوشتنش تموم شده و میخوام فقط یک کم اشتباهاتی رو دارم تصحیح کنم و باز خورد بچه ها رو ببینم تا بهترش کنم و این روز ها متاسفانه 12 ساعت کار می کنم و فرصت چندانی ندارم و شاید تا آخر ماه نتونم فصلی بزارم و لی تا آخر تابستون تمام کتاب رو میزارم و دوست دارم بچه ها با تمام توانشنون نظر بدن ممنون از همراهی شما
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام، مقدمه کتاب را خوندم و از موضوع داستان خوشم اومد. متن کمی سنگین بود اگر از کلمات امروزی استفاده می کردی بهتر بود.
فقط مقدمه اینطوره و بقیه داستان بهتر شده
خیلی نویسندگیت بهتر شده توصیفات دقیق تره نقاط مجهول در این
فصل ها کمتر شدن که نشان دهنده پختگی نویسنده هست داستانت داره به مراحل هیجانی خودش میرسه البته من به شخصه دقیقا نفهمیدم برای آرو چه اتفاقی افتاده که احتمالا توضیحات بیشتر در ادامه کتب هست
یه جای مجهول که خیلی فکرمو مشغول کرده اون شمشیر اولشه که تو پیسائور داشت اون چیشدش شمشیر بعدیش هم هست همون که تو هروم کوشک گرفتتش دیگه از اون استفاده نمی کنه ممنون میشم جواب بدی
داستانهای بلند
************
نام داستان: پادرا |
نویسنده: @rasstar |
حجم نقد: 5 فصل اول |
لینک تاپیک گروه ضربت: بهزودی |
نقد شماره 1- @bahani@
پادرا.
نکتهی جذابی که دربارهی پادرا (تا فصل 5) وجود داشت، اینه که انگار نویسنده میدونه که چی میخواد بنویسه، سیر داستان شخصیتا براش مشخصه و میدونه شخصیتاش قراره به کجا برسن. و به اضافه اینکه دنیاش رو ساخته، تکلیفش مشخصه که قراره شخصیتاش تو چه زمینی بازی کنن.
البته باید بگم هیجان انگیز بود واقعاً، من که خوشم اومد! درواقع داستانش برای من جذاب بود.
و اگه نویسنده ادامه بده قطعاً یکی از داستانای پر خواننده میشه.
ولی موضوع اینه که میتونه بهتر بشه و روونتر!
اعلائم نگارشی نداشت، خیلی مهمه، چون یه مرتبه میبینی برای یه جمله بیشتر از یه معنی میشه پیدا کرد، با توجه به نوع خوندن فرق میکنه و بعضی جاها باعث میشد داستان گنگ بشه.
بعد موضوع توصیفها هم هستن، توصیفهای خوبی بودن ولی یه جاهایی بیانشون پیچیده بود، و درکشون رو سخت میکرد. باعث میشد کمی اونجا بمونی تا بفهمی چیه. توصیفای قشنگی داشت البته.
یه موضوع دیگه هم هست، اینکه جاهایی از داستان نمیفهمیدم داره چه اتفاقی میافته، مثلا (فصلش دقیقا یادم نیست) همون جایی که قبل از مراسم انتخابه و اینا میرن تو سالن غذاخوری، کمی متوجه نشدم هر شخصیت تو چه حس و حالیه.
یه نکتهی خوبی که درباره هر فصل بود اینه که نویسنده دقیقا میدونست از هر فصل دقیقا چی میخواد، میدونه قراره چی رو نشون بده، این برداشت من از هر فصله، و برای همین میدونه که داستان قراره حول و حوش کجا بچرخن، شخصیتا قراره دور چه چیزی حرکت کنن، این باعث میشه که دست نویسنده بازتر باشه و به نظر من میتونست کمی بهتر رو واقعهی اصلی داستانش سرمایه گذاری کنه! اینکه بتونه اون رخدادهای اصلیش از هر فصل رو آزادانهتر مشخص کنه.
و برای انتخاب فایل اسم داستانت کاش اول اسم داستان رو بذاری و بعد اسم فصل رو!
بازم میگم داستانیه که میتونه خیلیا رو جذب کنه.
امیدوارم ادامه بدی ای نویسنده گرامی!
دریافت فایل نقد با فرمت پیدیاف: |
نقد شماره 2- Anobis@ (چهار فصل)
به نام خدا
پادرا، اسمی عجیب و غریب با شروع مقدمه خوب ولی ادامه نسبتا نامناسب. همانطور که میدانید مقدمه، به مانند پیش غذا یا اشتها آور عمل میکند و اگر پیش غذای خوبی پیشنهاد نشود مطمئنا اشتهای فرد کور میگردد. متاسفانه این قضیه هم در مورد پادرا صادق است. خواننده با خیل عظیمی از اطلاعات مواجه میشود که هیچ پیش زمینه ای از آن ندارد. شاید نویسنده میخواسته مانند سیلماریلیون عمل کند که کاری بشدت اشتباه و ریسک پذیر است چون نه تنها به مانند آن اثر ادبی عمل نکرده بلکه سردرگمی عظیمی را در خواننده ایجاد میکند، به طور عامیانه: خواننده را از اشتها می اندازد.
جنبه منفی دیگر داستان شخصیت های زیادی است که به ناگهان وارد متن شده اند و اسم های عجیب و غریب تر دارند و هنوز علت وجودشان مشخص نیست و سردرگمی بیشتری را ایجاد میکند. مثل این میماند که هنوز سبزی را نریخته در آش رشته ها را اضافه کنیم.
این شرایط ایجاد شده نه تنها پیشبرد داستان را راحت نمیکند بلکه امکان ارتباط با داستان برای خواننده مختل مینماید.
با دنیایی که با آن سر و کار داشتیم واقعا مشکلی نداشتم و خلاقیت نویسنده را در این باره و الگو گیری مناسبش را تحسین میکنم ولی بیان توصیف و توضیح دنیایی که ساخته بود را نسبتا نامناسب می انگارم.
جنبه نسبتا مثبتی که در متن رمان وجود داشت توصیفات نسبتا خوبی بود که امکان فضاسازی را برای یک خواننده نسبتا حرفه ای ایجاد میکرد ولی همچنان ضعف هایی داشت زیراکه اگر یک خواننده غیر آشنا با فضای فانتزی با همچین متنی مواجه میشد چه بسا بیشتر دچار سر در گمی میگشت.
نکته اذیت کننده درباره ی نگارش داستان این بود که نویسنده تکلیف خودش را با لحن باز گویی داستان مشخص نکرده بود و این پرش ها از لحن معاصر به لحن غیر معاصر کاملا آشکار بود.
در کل با آرزوی موفقیت برای شما نویسنده عزیز خواهشمندم در چپتر های آینده حساب شده تر عمل کنید و کمی انسجام به این بازار شام اضافه کنید.
ممنون که شهامت خود را در دست به قلم شدن به من و بقیه خواننده ها نشان دادید������
دریافت فایل نقد با فرمت پیدیاف: |
پ.ن مهم: تیم نقد عضو میپذیرد. دوستانی که تمایل دارن حتما بهمون پیام بدن.
دو کلمه حرف حساب با نویسنده داستانی که کمی پیش نقد شد:
ما داریم سعی میکنیم یه قانون پایستگی نقد برقرار کنیم.
نقد در ازای نقد، منتظر همکاری شما هستیم.
نقد کنید و نقد شوید!
منتظر درخواست عضویتتان هستیم!
ویرایش reza379:
اگر عضو نشدین همینجا سر در سایت دارتون میزنیم تا عبرتی باشین برای نویسندگان آینده :/
گروه هماهنگی تیم نقد توی تلگرام برقرار شده. احتمالاً روی سایت هم یک بخش هماهنگی راه اندازی خواهد شد. تیم نقد b، معروف به گروه ضربت، روی داستانهای بلند نویسندگان جوان تمرکز داره. منتظر داوطلبین جدید هستیم:
به آیدی تلگرام من @embassador_r یا به آیدی تلگرام رضا @outputu پیام بدید.
سلام از نقد منصفانه و عالیتون ممنون
علی الخصوص شما
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
نویسنده عزیز ادامه داستان چی شد؟
با تشکر
سلام دو یا سه روز دیگه دو فصل قرار می دم
سلام از نقد منصفانه و عالیتون ممنون
علی الخصوص شما@@ که گل کاشتید و نظرم رو راجب نوشته ام عوض کردید و مشکلاتی که خودم میدونستم وجود دارن و نمی دونستم کجای کارم عیب دارن آگاه کردید سعی من هم بر اینه که اول بتونم یه کار بی نقص یا حداقل بهتر از این ارائه بدم- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام دو یا سه روز دیگه دو فصل قرار می دم
امیدوارم ایم داستان مثل خیلیای دیگه متوقف نشه
داستان جذابی بود
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
تعداد صفحه رو یکم بیشتر کن
لطفاااااااااااااااا
where is the rest
دوست عزیز تا شما ادامه داستان رو بذاری
کل داستان رو فراموش میکنیم
هرچند شماهم مشکلاتی داری ک سرت شلوغه و این حرفا
ولی عزیز دل حداقل یک فصل هم که شده بذار تا داستان از خاطرمون نره به کلی
سلام هنوزم فصل جدید نیست ؟ مگه نگه گفتید که کتاب تقریبا تموم شده ؟