نمی دونم واسه این یه تاپیک جدا بزنم یانه، ولی به هرحال باید بگم
من یه اریگاتو گوزایماس حسابی به خیلیا بدهکارم
به وایولت، ریحانه، رضا۳۷۹، آقای هومن، zahra، ساحره، امیرفایر، انولوپ، jd L، و...
به اورسینه، هلن، ادریان، دوک رندان، نارسیس و لپتاپم
به چوبدستی اژدها، هرماینی گرینجر، جسیکا لاویس، دوباره انولوپ و....
به دختر خندان، ملکه مغرور، دیوانه زادگان، دیوی با دو چشم آیینه ای، فرشته، کتاب عینکی، دوست جنگجوی صلحجو و...
به چارلی، لنی، نیکولا و دوباره ریحانه 🙂
به بوک پیج، زندگی پیشتاز و دمنتور
ممنونم ممنونم ممنونم.
از همتون
.......
امروز جواب تیزهوشان اومد. شهر ما فقط دو نفر ظرفیت داشت و صد و پنجاه نفر متقاضی. من قبول شدم
وجالبی ماجرا اینجاست: الان همه دارن ازم میپرسم که کلاس کی رفتی و چی کتاب خریدی... و من گفتم فقط روزی سه ساعت پای لپتاپ نشستم تست اینترنتی زدم.
بعد پیش مادر و پدر اعتراف کردم که از اون سه ساعت من دو ساعتش داشتم کتاب مینوشتم و تو بوک پیج بودم و اینا.....
خونه از خنده منفجر شد.
منم از شادی.
الان ساعت ۲:۲۲ است و من واقعا شادتر از اینم که بتونم بخوابم. چون روز تولد مارتین و هرمیون و....منه. من جدید. من آینده. منی که قراره یه زندگی بی نظیر و داشته باشه.
امروز به خیلیا زنگ زدم و از خیلیا تشکر کردم,ولی تشکر اصلی رو گذاشته بودم موقع شب از خدا بکنم. بهش بگم چه نویسنده بی نظیری هستی و چه پایان خوش منطقی و قشنگی برام رقم زدی. اگرچه پایان پایان هم نیست...ولی خب...پایان این جلده. اینکه با وجود تو هیچ استاد نویسندگی دیگه ای نمی خوام و همه منطق و سیر شخصیت و داستانی تو بهترین داستان و معلمه. الان فهمیدم که قران، تمثبلیه از کتابی که توش زندگی میکنیم و داستان....ما. داستان هممون. همین داستانی که اسطوره نویسندگی من، بزرگترین نویسنده دنیا نوشته و مارتین در برابرش پشه است. هرکیم بگه از کجا معلوم خدا وجود داره با سفرنامه هرودوت میکوبم تو کلش.
به هر حال. من عاشق این سال از زندگیم بودم,چون کلی شخصیت به داستانم اضافه شد. یه مکان به اسم بوک پیج، با دنیاسازی عالی و شخصیت هایی که میتونی عاشقشون بشی.
البته،من زیادم جوگیر نشدم. شاید این قسمتی از یه پایان بد باشه. ولی هرچی که هست، عاشقشم و قبولش دارم. قول میدم تا آخرین صفحه بخونمش و نقطه اش رو...با افتخار بذارم.
برات خیلی خوشالم(((((: و واقعا بهت تبریک میگم.بوس پس کلت دختر گل.
شاید منم خاطرمو از ازمون تیزهوشان و مشتقاتش گذاشتم.اصلا بیا تاپیک اشتراکی بزنیم برای تجربه هایی که بینمون اشتراکین! اسمشم میزاریم
memories:Helen orsine&republic of riri
پایه ایی؟
برات خیلی خوشالم(((((: و واقعا بهت تبریک میگم.بوس پس کلت دختر گل.
شاید منم خاطرمو از ازمون تیزهوشان و مشتقاتش گذاشتم.اصلا بیا تاپیک اشتراکی بزنیم برای تجربه هایی که بینمون اشتراکین! اسمشم میزاریم
memories:Helen orsine&republic of riri
پایه ایی؟
پایه که هستم ولی نمی دونم چه تجربیات اشتراکی داریم. به جز اینکهه من چند وقتی رفتم مدرسه شاهد، تیزهوشان، اممم....آهان دیوونه بودن و داشتن یه دوستی به اسم ثنا که کیفش یخچاله.(منم دارم. باور کن)
هلن اورسینه نه.همون هلن خالی. 🙂
خوش به حالت که تیزهوشان قبول شدی. من کلاس هفتم آزمون دادم درنیومدم. اما واسه دوره دومم که امتحان نمونه دادم... مثل تو بیشترش به داستان نویسی میگذشت:دی
درک میکنم چی میگی. و این حرفت که میگی خدا خودش یه استاد نویسندگیه... خیلی قشنگه.
پایه که هستم ولی نمی دونم چه تجربیات اشتراکی داریم. به جز اینکهه من چند وقتی رفتم مدرسه شاهد، تیزهوشان، اممم....آهان دیوونه بودن و داشتن یه دوستی به اسم ثنا که کیفش یخچاله.(منم دارم. باور کن)
هلن اورسینه نه.همون هلن خالی. 🙂
همون شاهد و تیزهوشان و ثنا کفایت میکنه(:
ولی خب اممممم... اینکه چجوری با نغمه اشنا شدی هم میتونه موضوع خوبی باشه.یا مثلا اینکه نمیدونم تو یه چن تا موضوع بده.اها درمورد روز اولی که وبلاگ نویسی رو شروع کردیم هم بنویسیم.
تا الان شده 4 5 مورد(:
به جمع سمپادیا خوش اومدی :6::6: خیالت راحت تا آخرش می تونی همون روزی سه ساعتت رو داشته باشی :)))
حالا برو این دو روز باقیمونده رو حال می کن و اصلا هم برای شروع مدرسه ذوق نداشته باش. چ شاهد باشه چ تیزهوشان چ هر جای دیگه. روز اول مدرسه بدون دوستان همیشه جهنم باقی می ماند...
تو ذوقت نخوره ها ^_^ برو شادی کن آورین.
به جمع سمپادیا خوش اومدی :6::6: خیالت راحت تا آخرش می تونی همون روزی سه ساعتت رو داشته باشی :)))
حالا برو این دو روز باقیمونده رو حال می کن و اصلا هم برای شروع مدرسه ذوق نداشته باش. چ شاهد باشه چ تیزهوشان چ هر جای دیگه. روز اول مدرسه بدون دوستان همیشه جهنم باقی می ماند...
تو ذوقت نخوره ها ^_^ برو شادی کن آورین.
چقدر امید بخش(عرق میریزد)
البته، یه جا خوندم کتاب به آدم تنها بودن رو یاد میده. تا وقتی کتاب دارم دوست میخوام چیکار؟
شما که تجربه داری، تولوخدا یه چند تا روش به من یاد بده که انسان های خوب رو از نقطه چین ها تشخیص بدم یک عدد دوست دست و پا کنوم 🙂 🙁
وقتی داشتم این متنو میخوندم به طرز باور نکردنی ای برات خوشحال شدم هلن عزیز!
منم سال هفتم که جواب تیزهوشان اومد و قبول شده بودم از خوشحالی نمیدونستم باید چیکار کنم:6:
به جمع سمپادیا خوش اومدی:دی این چند سالت تو سمپاد میتونه جزو بهترین سال های زندگیت باشه اگه درست انتخاب کنی و البته جزو بدترین هاش اگه اشتباه انتخاب کنی:43:
امیدوارم بتونی داستانت رو به بهترین نحو ممکن به پایان برسونی :8:
تبریک میگم عزیزم. واقعه برات خوشحالی و امیدوارم همیشه بهترین ها برات رقم بخوره
تبریک میگم واقعا خوشحال شدم. امیدوارم همیشه همینطور موفق باشی.
خب اصل پیامم رو تو اون یکی تاپیکت گفتم ولی اینجا هم میگم :
امیدوارم موفق باشی و زودتر فصل های پی دی اف داستانت رو برام بفرستی چون واقعا به یه چند تا ایده خوب مثله ایده های تو نیاز دارم