پادرا

سلام. داستانت خیلی جذابه اما لطفا دیالوگ های انسان ها و قسمت هایی که راوی صحبت میکنه رو به زبان ساده بنویس. تا فصل سوم خوندم و تا اینجا به شدت پر تکلف و در قسمت هایی نامفهوم نوشتی. از این حیث اصلا خوب نبود. جملات طولانی بودن و با «و» چندین جمله رو به هم وصل میکردی.
چند تا از موجودات رو هم اصلا نفهمیدم چی هستن.
اما انقدر از روند داستان خوشم اومد و جذاب بود که الان میخوام فصلای بعدم دان کنم و بخونم. ممنون و امیدوارم بقیشم بذاری و ما هم لذت ببریم 🙂

khosrohkh;40379:
سلام. داستانت خیلی جذابه اما لطفا دیالوگ های انسان ها و قسمت هایی که راوی صحبت میکنه رو به زبان ساده بنویس. تا فصل سوم خوندم و تا اینجا به شدت پر تکلف و در قسمت هایی نامفهوم نوشتی. از این حیث اصلا خوب نبود. جملات طولانی بودن و با «و» چندین جمله رو به هم وصل میکردی.
چند تا از موجودات رو هم اصلا نفهمیدم چی هستن.
اما انقدر از روند داستان خوشم اومد و جذاب بود که الان میخوام فصلای بعدم دان کنم و بخونم. ممنون و امیدوارم بقیشم بذاری و ما هم لذت ببریم 🙂

سلام ممنون که وقت گذاشتی و خوندی
برای همین مشکل دنبال ویراستار می گردم که فعلا کسی قبول نکرده
من همین که بتونم بنویسم کلی هنر کردم
اگر کسی رو می شناسید که ویراستار خوبیه معرفی کنید ؟

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

الهه آب;40365:
این سه فصل هم خیلی خوب بودن . فقط یه چندتا سوال : این سبز پریک ها از قبل از رستار هم از انسان ها بدشون میومده یا اینکه این رفتارشون به خاطر رستار هستش ؟
این آسالوهی از رستار میترسه ؟ آخه بعد از اینکه رستار شمشیرش رو غلاف میکنه یه نفس راحت میکشه .
میدونیداز اول رمان تاحالا فکر میکردم آسالوهی زن هستش . شکه شدم وقتی مرده گفت من آسالوهی هستم .
ماهی مزه دار ، یاد برتی بات با طعم همه چیز توی هری پاتر افتادم .

سلام ممنون که پیگیری
تو خود داستان گفتم که پریک ها کلا خودشون رو بالاتر از انسان ها میدونن و از طرفی پریک های طلائی ها به سبز پریک ها مسلطن و بالاتر و از سمتی رستار قراره فرمانروای همه اون ها بشه و کل پریک ها از اون متنفرن پس هر دو دلیل هست
از رستار نمی ترسه از سلاحی که باهاشه می ترسه چون اون سلاح یه گاتیسه و اینکه تو مقدمه تو کتاب وقتی بچه های شید معرفی می شن گفتم که پسر شید هستش آسالوهی
و حرف آخر نمی دونم من کلا هری پاتر رو از فیلم پیگیری کردم و اگر شباهتی چه اینجا و چه جای دیگه بود از تکرار نبود و چون توی ضمیر ناخودآگاهم نشسته و مقصر نیستم
بازم ممنون

M,baran;40104:
سلام, داستانت زیباست,فقط اگه بصورت ساده تر نوشته بشه خیلی بهتره, از مفاهیم امروزی تر استفاده کنی بهتره, یه مقدار درک کردن داستان به این صورت سخته, به شخصه خیلی سخت درکش کردم,

سلام دیدم برای ویراستاری اعلام امادگی کرده بود . خواستم بدونم ویراستاری برای این نوشتهع رو قبول می کنید ؟

سلام فصلای بعدی چی چدن

Philosophy;40461:
سلام فصلای بعدی چی چدن

سلام دنبال یک کم کمک هستم چون ضعف هاش زیاده و ولی رو قولم هستم و تمام کتاب رو می زارم ولی بعدا قرار یه ویرایش اساسی بخوره
ولی فعلا این کتاب رو با ضعقف های زیادش قبول کنید
و امشب 4 فصل آپلود میشه

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

فصل جدید رو گذاشتم امیدوارم نظرات بیشتری رو بگیرم ازتون ممنون

خیلی ممنون

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

بابت فصل های جدید بزار سریع بخونمشون و نظرمو بگم

فصل های آخر بهتر و جذاب تر از فصل های اول هستن. اما باز هم باید روی توصیف یک سری موجودات و مکان ها و وقایع کار کنی. توصیفات کم و در نتیجه گنگ هستن

ممنون بابت نظراتتون بچه ها

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

khosrohkh;40488:
فصل های آخر بهتر و جذاب تر از فصل های اول هستن. اما باز هم باید روی توصیف یک سری موجودات و مکان ها و وقایع کار کنی. توصیفات کم و در نتیجه گنگ هستن

خیلی خوب بودن فقط اگر مبازه رستار با اژدها رو از دید آنیموس هم تعریف میکردی بهتر میشد ، یا دقیق مینوشتید که چه اتفاقی افتاد که رستار به اون بیابون منتقل شد و یا اینکه دقیقا چه کاری انجام داد که باعث برگشتنش شد .

داستان قشنگیه ولی خیلی پرش داره برای همین بعضی جاها انتظاری که از داستان دارم برآورده نمیشه اما امید وارم همانطور که روند داستان داره بهتر میشه قلمت هم روان تر بشه

rasstar;40505:

سلام ممنون بابت نظرت
درست میگی
من سعیم رو می کنم و قصدم از گذاشتن فصل های مختلف برای یاد گرفتن و بهتر شدن این کتاب وگرنه خودم می
م نقاط ضعف زیادی داره که با کار کردن بهتر میشه
که امیدوارم بسه

قطعا اینطور خواهد شد. در چند فصل آخر حس کردم چند جا از تکلف متنت کمتر شده. شایدم من به متنت عادت کردم و راحت تر فهمیدم:106:
ولی مخلص کلام اینکه داستانت رو هر چند روز یبار چک میکنم ببینم فصل جدیدی ازش گذاشتی یا نه. دنبالش میکنم و اگر نظر دیگری داشتم حتما بهت میگم 🙂
لطفا فصل های بعدی رو هم بذار تا لذت بیشتری از قلمت ببریم و ببینیم این رستار چی میشه از آخر

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

الهه آب;40516:
خیلی خوب بودن فقط اگر مبازه رستار با اژدها رو از دید آنیموس هم تعریف میکردی بهتر میشد ، یا دقیق مینوشتید که چه اتفاقی افتاد که رستار به اون بیابون منتقل شد و یا اینکه دقیقا چه کاری انجام داد که باعث برگشتنش شد .

بله مثلا یکی از نقاط پر از ابهام همین بود که گفتن
یکهو مای خواننده رو بردی تو بیابون من تا یکی دو خط اصن نفهمیدم چی شد!

khosrohkh;40523:
قطعا اینطور خواهد شد. در چند فصل آخر حس کردم چند جا از تکلف متنت کمتر شده. شایدم من به متنت عادت کردم و راحت تر فهمیدم:106:
ولی مخلص کلام اینکه داستانت رو هر چند روز یبار چک میکنم ببینم فصل جدیدی ازش گذاشتی یا نه. دنبالش میکنم و اگر نظر دیگری داشتم حتما بهت میگم 🙂
لطفا فصل های بعدی رو هم بذار تا لذت بیشتری از قلمت ببریم و ببینیم این رستار چی میشه از آخر

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

بله مثلا یکی از نقاط پر از ابهام همین بود که گفتن
یکهو مای خواننده رو بردی تو بیابون من تا یکی دو خط اصن نفهمیدم چی شد!

سلام میدونم ممنون که دقت کردید سعی می کنم این ابهامات رو کم کنم

سلام، مقدمه کتاب را خوندم و از موضوع داستان خوشم اومد. متن کمی سنگین بود اگر از کلمات امروزی استفاده می کردی بهتر بود.

فصل جدید نمیاد؟ منتظریما 🙂

نویسنده عزیز میشه لطفا اعلام کنید کی فصل جدید میفرستید یا حداقل بگید چند درصد از فصلو نوشتید