Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

کافى شاپ بوک پيج

952 ارسال‌
94 کاربران
1095 Reactions
451.2 K نمایش‌
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1560
شروع کننده موضوع  

يه مدت بود قصد داشتم جايى رو بزارم که کمى ازادانه تر باشه
يه جا براى گفتگوى ازاد اعضا حرف زدن و بحث هاى خودمونى و نزديک تر شدن به هم

چون فرماندهی کل سایت مهرنوش خانم گفته چند مورد رو جدی اعلام کنم
قوانىن
اين تاپيک مستمع و ازاده
توهين ندارىم

پست زير دو خط پاک ميشه
دعوا نکنيد
بحث سياسى عقیدتی و دینی ممنوع هست و فورا پاک میشه

درهر مورد ديگه اى صحبت و گفتگو مجاز ميباشد
نکته
قانون اسپم شامل اين تاپيک کمی سبک تر خواهد بود یعنی کمتر سخت میگیریم اما معنیش این نیست که سو استفاده کنید و بشه چت باکس
براى معرفى اعضا ونقد فيلم توى تاپيکهاى خودش اقدام کنيد وگرنه پاک ميشه

دیگه اینکه فرماندهی کل سایت گفتن که اگه دوست دارین اینجا بمونه سو استفاده نکنین قشنگ و مهربانانه در مسیر قوانین بیاین هرچی دلتون میخواد بگید فقط تهدید به بستن هم کرده از من گفتن بود ايشون به طور جدى به حرفهاش عمل ميکنه.


   
نقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

((((((((((((((((((((((:
نمیدونم شما چرا مینویسین بچه ها.ولی من قبلنا مینوشتم که نوشته باشم.در لحظه.اصلا هیچ فکرو و از این خبرا پشتش نبود.ثمره همه اینا شده که الان مثلا میرم تو انجمنا وقتی گزینه"نوشته ها"(گزینه ایی که با کیلیک کردنش میتونین نوشته هایی که قبلن فرستادین رو ببینین)،اره وقتی این گزینه رو میبینم میخندم و فرار میکنم.یه مواقعی میگم خب تو سنش بودم،همه تو اون سنو سال این مدلین.بازم میخندم.یادم به حرف یکی از کاربرا میفته که اتفاقی خوندمش: ممد نمیخوام بازم مثل قدیما باشم،که بعدن برگردم بگم اینکارای احمقانه چی بود کردی.
اونشب که داشتم این"سخن" رو میخوندم احتمالا داشتم کتاب تایپ میکردم و با شوق و ذوق تو پیغام بازدیدکنندگان بقیه فضولی میکردم.و بعدش با دوستم مینشستیم غیبت میکردیم که "دیدی فلانی رو؟با فلانی دوست بودا!اصلا اون زمان ما کجا بودیم فلانی؟کاش بودیم.چقدر بهشون خوش میگذشت." خلاصه که تو هر پیجی میرفتیم این دیالوگا از اول پلی میشد.
خیلی اتفاقی رفتم و نوشته های پیشینمو چک کردم.نمیدونم الان احساس پیشمونی ندارم چرا.پیشمون نیستم از یه سری حرفا که زدم.یه سری داستانا که نوشتم.یه سری شعرا رو که منتشر کردم.فقط خندم میگیره.ایا این من بودم؟هاهاها.
اگر کسی حوصله داشته و اینو تا اینجا خونده باید بهش بگم مرسی.و ادامه حرفمو بزنم:این توی زندگی واقعی هم اتفاق میفته.شما نگا میکنی به گذشته.و نگاه میکنی به ادما.که همه دارن به گذشتشون نگاه میکنن.چشم همه به قبلنه.قبلن همیشه خوشایند بوده.(حالا یکی میاد میگه نه برا من اینطوری نیست:دی باید بگم که یه واژه تو شیمی داریم به اسم:به طور کلی.با این واژه اوانتاژ میده به همه که استثناهارو ول کنین!)
الانی که داریم برای گذشته خرجش میکنیم هم بعد ها میشه گذشته.اونموقع داری به گذشته ایی فک میکنی که داشتی به گذشته فک میکردی و بعد ها که اون هم شد گذشته داری به گزشته ایی فک میکنی که شده گذشته و گذشته اون هم گذشته.خلاصه که هرکی خوند باید بگم یه غلط املایی دارم که حال ندارم برگردم.
اینو مینویسم نمیدونم انجمن تا کی زندس ولی بعد ها میام میخونمش.بازم میخندم.و میگم عه؟این من بودم؟
راستی فیلم سرخپوست هم بد نبود.اهنگی که نوید محمدزاده برای پریناز ایزد یار پخش کرد قشنگ بود.باعث شد تو سینما نخوابم و بلند شم بگم:اوکی.یه نمه عاشقی باید همیشه هیکل فیلمو بجوه.
*اهنگ فریاد انتظار از ویگن.
در ضمن اقای عشـــــــــــــــقـــــــــــی :سرعت اینترنتت عالیه.
اینو همین الان پیدا کردم خیلی اتفاقی تو پیوندای یکی از وبلاگا.خیلی قشنگ بود.شماهم بخونینش:
از ان نودو سه مجله ایی که برایم کنار گذاشته ایی چه خبر داوود؟


   
پاسخنقل‌قول
ZAHRA*J
(@zahraj)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

_MIS_REIHANE;40510:
((((((((((((((((((((((:
نمیدونم شما چرا مینویسین بچه ها.ولی من قبلنا مینوشتم که نوشته باشم.در لحظه.اصلا هیچ فکرو و از این خبرا پشتش نبود.ثمره همه اینا شده که الان مثلا میرم تو انجمنا وقتی گزینه"نوشته ها"(گزینه ایی که با کیلیک کردنش میتونین نوشته هایی که قبلن فرستادین رو ببینین)،اره وقتی این گزینه رو میبینم میخندم و فرار میکنم.یه مواقعی میگم خب تو سنش بودم،همه تو اون سنو سال این مدلین.بازم میخندم.یادم به حرف یکی از کاربرا میفته که اتفاقی خوندمش: ممد نمیخوام بازم مثل قدیما باشم،که بعدن برگردم بگم اینکارای احمقانه چی بود کردی.
اونشب که داشتم این"سخن" رو میخوندم احتمالا داشتم کتاب تایپ میکردم و با شوق و ذوق تو پیغام بازدیدکنندگان بقیه فضولی میکردم.و بعدش با دوستم مینشستیم غیبت میکردیم که "دیدی فلانی رو؟با فلانی دوست بودا!اصلا اون زمان ما کجا بودیم فلانی؟کاش بودیم.چقدر بهشون خوش میگذشت." خلاصه که تو هر پیجی میرفتیم این دیالوگا از اول پلی میشد.
خیلی اتفاقی رفتم و نوشته های پیشینمو چک کردم.نمیدونم الان احساس پیشمونی ندارم چرا.پیشمون نیستم از یه سری حرفا که زدم.یه سری داستانا که نوشتم.یه سری شعرا رو که منتشر کردم.فقط خندم میگیره.ایا این من بودم؟هاهاها.
اگر کسی حوصله داشته و اینو تا اینجا خونده باید بهش بگم مرسی.و ادامه حرفمو بزنم:این توی زندگی واقعی هم اتفاق میفته.شما نگا میکنی به گذشته.و نگاه میکنی به ادما.که همه دارن به گذشتشون نگاه میکنن.چشم همه به قبلنه.قبلن همیشه خوشایند بوده.(حالا یکی میاد میگه نه برا من اینطوری نیست:دی باید بگم که یه واژه تو شیمی داریم به اسم:به طور کلی.با این واژه اوانتاژ میده به همه که استثناهارو ول کنین!)

مثل پیرزن ها حرف میزنی:))) پیررر شدی ننه.شاید بهتر باشه از اول شروع کنی؟ سعی کنی برگردی، نه اینکه وایسی و از عقب نگا کنی و بگی نههههه زشته. بزرگ شدم. خندت میگیره؟ خوب عادیه. یه بچه بزرگ ترین ارزوش شکلاته. ولی وقتی بزرگ تر میشه چیز های بیشتری رو میخواد. اگه قرار بود علایقش و یا چیزهایی که نوشته با قبل هیچ فرقی نکنه که پس پیشرفتی هم وجود نخواهد داشت.
اها راستی، اگه بیکار بودی تا یه ماه دیگه، یه کتابه دارم می نویسم، توی ویرایشش اگه خواستی کمک کن:8::53:


   
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

ZAHRA*J;40511:
مثل پیرزن ها حرف میزنی:))) پیررر شدی ننه.شاید بهتر باشه از اول شروع کنی؟ سعی کنی برگردی، نه اینکه وایسی و از عقب نگا کنی و بگی نههههه زشته. بزرگ شدم. خندت میگیره؟ خوب عادیه. یه بچه بزرگ ترین ارزوش شکلاته. ولی وقتی بزرگ تر میشه چیز های بیشتری رو میخواد. اگه قرار بود علایقش و یا چیزهایی که نوشته با قبل هیچ فرقی نکنه که پس پیشرفتی هم وجود نخواهد داشت.
اها راستی، اگه بیکار بودی تا یه ماه دیگه، یه کتابه دارم می نویسم، توی ویرایشش اگه خواستی کمک کن:8::53:

نمیدونم وقتی قبول کردم دیگه 18 سالمه واقعا حس خیلی بدی داشتم :دی احساس مسئولیت پیذیری قانون داشتن چارچوب!خیلی وحشتناکه!بزرگشدن فقط دردسر های جدید داره.
چرا از اول شرو کنم؟همینجایی که الان هستم ازش راضیم.یه جورایی خوشحالم که الان اینجام.اینهمه جون کندم تموم کردم اون دورانو.که دوباره خودمو دور بزنم برگردم؟میدونی ما همه میگیم گذشته خوبه قبلنا خوب بودیم.اما انگار با گذشتنش بار سنگی از رو دوشمون ورداشته شده.من این حسو دارم.میگم خوبه.ولی برگشتن نه.
نمیدونم.در اصل واقعا درست میگی.ادما وقتی نیاز پیدا کنن به چیزهای جدید یعنی افتادن جلو.اما وقتی ادم صرفا دنبال طی کرد باشه،باز هم نیاز پیدا میکنه.با اینکه عملا پیش خودش هیچ پیشرفتی نکرده.فقط شهرارو رد کرده.نمیدونم.
حتمن،خوشحال میشم عزیز جان خوشحالم که مینویسی!


   
پاسخنقل‌قول
Atish pare
(@daniyal)
Prominent Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 391
 

چه بحث داغی میکنین شما ...:)
وای حوصلم پوکید ...یعنی واقعا دیگه خسته شدم ...:(
همهش خستم می رم می خوابم از خواب بلند میشم بازم خستم ساعت ها میگردم دنبال یه رمان **** که بشه خوندش ! بازم نیست که نیست! 🙁
از همه ی دوستام هم دورم...:(
تو روخدا یکی یه رمانی معرفی کنه ....:(
مثل سفیر .. یا اراده سیال ....یه چی تو این ما یه ها ..:(
:63:


   
پاسخنقل‌قول
الهه آب
(@fateme12)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 248
 

ساحره;40527:
چه بحث داغی میکنین شما ...:)
وای حوصلم پوکید ...یعنی واقعا دیگه خسته شدم ...:(
همهش خستم می رم می خوابم از خواب بلند میشم بازم خستم ساعت ها میگردم دنبال یه رمان **** که بشه خوندش ! بازم نیست که نیست! 🙁
از همه ی دوستام هم دورم...:(
تو روخدا یکی یه رمانی معرفی کنه ....:(
مثل سفیر .. یا اراده سیال ....یه چی تو این ما یه ها ..:(
:63:

چند تا رمان هست . شاید قبلا خونده باشی ، اگر نخوندی رمان های فشنگی هستن ، حداقل من از اونها خوشم میاد . افشاگری رایریا ، آتش افزار گم شده و شاه کش .


   
reza379 reacted
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

ساحره;40527:
چه بحث داغی میکنین شما ...:)
وای حوصلم پوکید ...یعنی واقعا دیگه خسته شدم ...:(
همهش خستم می رم می خوابم از خواب بلند میشم بازم خستم ساعت ها میگردم دنبال یه رمان **** که بشه خوندش ! بازم نیست که نیست! 🙁
از همه ی دوستام هم دورم...:(
تو روخدا یکی یه رمانی معرفی کنه ....:(
مثل سفیر .. یا اراده سیال ....یه چی تو این ما یه ها ..:(
:63:

عزیزم بشین سریال نارکوس رو نگا کن.درمورد پابلو اسکوباره.سریال قشنگ و جالبیه.یکم صحنه داره
یا اینکه کتاب فرشته نگهبانو بخون.قشنگه.عاشقانس.صحنه هم زیاد نداره.کلا خوبه.
دیگهههه.
سه گانه شهرو بخون.دارن شان.قشنگه.(البته فقط جلد اولشو دوس داشتم)
سمک عیارو بخون.سمک عیار معرکس.عااالیهههههه.عالیه.عالیه.


   
پاسخنقل‌قول
ZAHRA*J
(@zahraj)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

حوصلم ترکیدهههههههه مردههههههههههههه. کتاب ها هم اینقدر گرون شده که اصلا نمیشه خرید:(((((( بیاین یه قسمت مبادله کتاب بذاریم:( هرکی هرچی داره بیاره مبادله کنیم:( یا بخریم و بفروشیم ولی با قیمت کمتر. خیلی کمترررر مثلا در حد 20 تومن 25

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

_MIS_REIHANE;40532:
عزیزم بشین سریال نارکوس رو نگا کن.درمورد پابلو اسکوباره.سریال قشنگ و جالبیه.یکم صحنه داره
یا اینکه کتاب فرشته نگهبانو بخون.قشنگه.عاشقانس.صحنه هم زیاد نداره.کلا خوبه.
دیگهههه.
سه گانه شهرو بخون.دارن شان.قشنگه.(البته فقط جلد اولشو دوس داشتم)
سمک عیارو بخون.سمک عیار معرکس.عااالیهههههه.عالیه.عالیه.

نارکوس نشین ببین خشنه:دی روحیت خشن میشه. دل و روده طرفو میریزن بیرون که چی اخه:24::68:


   
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

ZAHRA*J;40546:
حوصلم ترکیدهههههههه مردههههههههههههه. کتاب ها هم اینقدر گرون شده که اصلا نمیشه خرید:(((((( بیاین یه قسمت مبادله کتاب بذاریم:( هرکی هرچی داره بیاره مبادله کنیم:( یا بخریم و بفروشیم ولی با قیمت کمتر. خیلی کمترررر مثلا در حد 20 تومن 25

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

نارکوس نشین ببین خشنه:دی روحیت خشن میشه. دل و روده طرفو میریزن بیرون که چی اخه:24::68:

برو کتابخونه و کتاب کش برو.البته اگر مثه اینجا کتابا دارن خاک میخورن بنده خودم گناهشو به گردن میگیرم شما بری بدون اجازه کتاب برداری و از در کتابخونه بزنی بیرون.خیلی هم خوبه هیچکسم بت شک نمیکنه.کارت عضویتم دارم.ولی دو سالپیش یه کتاب مبانی فیزیک خارجی بردم،و هر چند وقت یک بار برای تجدید روحیم بهش نگا میکنم و صلاح نمبینم برم پسش بدم.و از اونجایی که هفته ایی پنج تومن اونجا بدهکار میشم چون نمیبرم،الان اینقدر زیاد شده که باید برم وام بگیرم پولشونو پس بدم :دی میبینی؟ همیشه بیزینس!(پراپ جو/د وایر/فصل سوم)
ولی خب موافقم با مبادله.
نارکوس خشنه؟!نه بابا خشن نیست که!من چقدر از استیو بدم میاد 😐 خداوندا.کلمبیا خودش میتونه خودشو جم کنه.چرا باید امریکا همیشه دخالت کنه تو همه چی:| حاجی نکن!ول کن بقیه رو!بچسب به خودت!باشه همتونو میبرم بهشت اصلا وی ای پی.فقط اینقد خوب بقیه رو نخواین 😐
هوم...


   
پاسخنقل‌قول
ZAHRA*J
(@zahraj)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

_MIS_REIHANE;40634:
برو کتابخونه و کتاب کش برو.البته اگر مثه اینجا کتابا دارن خاک میخورن بنده خودم گناهشو به گردن میگیرم شما بری بدون اجازه کتاب برداری و از در کتابخونه بزنی بیرون.خیلی هم خوبه هیچکسم بت شک نمیکنه.کارت عضویتم دارم.ولی دو سالپیش یه کتاب مبانی فیزیک خارجی بردم،و هر چند وقت یک بار برای تجدید روحیم بهش نگا میکنم و صلاح نمبینم برم پسش بدم.و از اونجایی که هفته ایی پنج تومن اونجا بدهکار میشم چون نمیبرم،الان اینقدر زیاد شده که باید برم وام بگیرم پولشونو پس بدم :دی میبینی؟ همیشه بیزینس!(پراپ جو/د وایر/فصل سوم)
ولی خب موافقم با مبادله.

کتابخونه که هست ولی اجازه دسترسی به مخازن رو نداریم:( و اسم کتاب هم بلد نیستم. در واقع هیچی سراغ ندارم:( اگه می شناسی بگو. هفته ای 5 تومن!!!!!! چ خبره مگه! ما کتابخونه دانشگامون 43 روز دیر کردم شد 3600 !!
حداقل با مبادله فقط باید پول پست رو بدیم:(


   
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

ZAHRA*J;40637:
کتابخونه که هست ولی اجازه دسترسی به مخازن رو نداریم:( و اسم کتاب هم بلد نیستم. در واقع هیچی سراغ ندارم:( اگه می شناسی بگو. هفته ای 5 تومن!!!!!! چ خبره مگه! ما کتابخونه دانشگامون 43 روز دیر کردم شد 3600 !!
حداقل با مبادله فقط باید پول پست رو بدیم:(

کتاب خوب که جدیدن خونده باشم ... سری کتابای پائولو کوئیلو بود.میدونی دلم میخاد بزنم تو خط کتابای نوینسده های جدید.واقعا خوب مینویسن.خامه ولی من کیف میکنم باهاشون.پارسال یه چند تا فصل از یکیشون خوندم،اینقدر که الان اون چند تا صحنه ی تصویر سازی داغونشو یادمه.قشنگ تمام اون فضارو یادمه.خیلی داستان ساده ایی بودا.طرف جاودانه بود.اخرشم عاشق میشه.همین!ولی اینقدر همین چیزارو از یه نویسنده تازه کار یادم که یادم نیست مثلا جلد دوم نغمه درمورد چی بود.
یه تاپیک برای مبادله بزنیم؟


   
پاسخنقل‌قول
ZAHRA*J
(@zahraj)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

_MIS_REIHANE;40640:
کتاب خوب که جدیدن خونده باشم ... سری کتابای پائولو کوئیلو بود.میدونی دلم میخاد بزنم تو خط کتابای نوینسده های جدید.واقعا خوب مینویسن.خامه ولی من کیف میکنم باهاشون.پارسال یه چند تا فصل از یکیشون خوندم،اینقدر که الان اون چند تا صحنه ی تصویر سازی داغونشو یادمه.قشنگ تمام اون فضارو یادمه.خیلی داستان ساده ایی بودا.طرف جاودانه بود.اخرشم عاشق میشه.همین!ولی اینقدر همین چیزارو از یه نویسنده تازه کار یادم که یادم نیست مثلا جلد دوم نغمه درمورد چی بود.
یه تاپیک برای مبادله بزنیم؟

باشه بزنیم.
کتاب بی نوایان رو خوندی؟ دوست دارم بخونم ولی خیلی طولانیه. نمیدونم اونقدر قشنگ هست یا نه. یا کیمیاگر.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی. یه چت باکس داشت قبلا سایت. الان که دیگه کلا نیست! اون که به تلگرام وصل بود رو میگم


   
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

ZAHRA*J;40642:
باشه بزنیم.
کتاب بی نوایان رو خوندی؟ دوست دارم بخونم ولی خیلی طولانیه. نمیدونم اونقدر قشنگ هست یا نه. یا کیمیاگر.

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

راستی. یه چت باکس داشت قبلا سایت. الان که دیگه کلا نیست! اون که به تلگرام وصل بود رو میگم

چرا نقل قولو ندیدم 0_0 ببخشید!
اممم.چت باکس رو که خیلی وقته قطش کردن.فک کنم ماه رمضون بود.پی بردیم که همرو قطعیدن.
بی نوایانو من نخوندم والا.ولی کیمیاگر کمه زیاد نیست.دو سه روزه تموم میشه.
چقد نیچه گریست خوبه 😐 من عاشق این کتابم!
میگما.تومیزنی تاپیکو یا من بزنم؟
چ


   
پاسخنقل‌قول
ZAHRA*J
(@zahraj)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 544
 

_MIS_REIHANE;40672:
چرا نقل قولو ندیدم 0_0 ببخشید!
اممم.چت باکس رو که خیلی وقته قطش کردن.فک کنم ماه رمضون بود.پی بردیم که همرو قطعیدن.
بی نوایانو من نخوندم والا.ولی کیمیاگر کمه زیاد نیست.دو سه روزه تموم میشه.
چقد نیچه گریست خوبه 😐 من عاشق این کتابم!
میگما.تومیزنی تاپیکو یا من بزنم؟
چ

فرقی نداره:) پس اول نیچه گریستو میخونم


   
پاسخنقل‌قول
هلن پراسپرو
(@h-p)
Honorable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 285
 

وای یکی اومده اتک زده به تاپیک های خاک گرفته
کافی شاپ اومده ته لیست
ما هنوز هم منتر مسابقه ایم ها


   
پاسخنقل‌قول
crakiogevola2
(@crakiogevola2)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 690
 

سالگرد ازدواج اقا امیرالمومنین و حضرت فاطمه رو تبریک میگم.به بهانه این روز بیاین دعا کنیم هم اقا امام زمان زودتر بیان و هم همه دم بختا و عاشقا برن سر خونه زندگیشون.


   
Atish pare and JL_D reacted
پاسخنقل‌قول
صفحه 44 / 64
اشتراک: