به نام خدا
شماها بیشتریاتون احتمالا تجربه ی نوشتن انشا رو دارید و بیشتریاتون هماحتمالا میدونید بعضی از نویسندگان یکسری منبع الهاممات دارند.من دوست دارم اینجا منبع الهامات شما رو بدانم.چون ممکنه بشه منبع الهام من.(خواهشا هیچ لینک دانلودی قرار ندید،میفهمید چرا،خواهش میکنم هر اثری برایش زحمت کشده شده).
حالا منبع های الهام من و امید بخش من:
موزیک ها:
1-رضا یزدانی(تمام آهنگ ها):
میتوانم بگویم فانتزی ترین خواننده ی تمام قرن است.یک راکر واقعی و بسیار با اخلاق.هم آهنگاش قشنگند و هم متن ها فوقالعاده اند.
مثلا این قسمتی از آهنگ پله برقی رضا یزدانی است:(تا اونجایی که ذهن من حقیر یاری میدهد)
تو کوچه های طرح مار پله برج ها شبیه منچ میمونند
هی میرسند بالا و بالا تر با مار ها آواز میخونند.
ایشون واقعا آهنگهای زیبای و واقعا فوق العاده ای دارند.البته باید بگویم که تعدادی از آهنگ های ایشوندر سایت خودشون برای دالود قرار داده شده اند که میتوانید گوش کنید.در غیر این خواهش میکنم آلبوم ارجینال رو بخرین(بیپ تیونز تقریبا همه ی آهنگ های قدیمی ایشون رو دارند.)
ترک های انتخابی من:پله برقی،کسی از ما جهان آرا نمیشه،خط ویژه(در سایتشان رایگان برای دانلود است)و پل نیومن.
2-کاکو بند:
این گروه نسبتا نوپا ترانه های عجیبی دارند.واقعا زیبا هستند.به سختی میتوانم توصیف کنم ولی توصیه میکنم حتما آلبومشان را بخرید.در ضمن سه تا از آهنگ های البومشان را در اینترنت نشر دادند(سیاره من،هرچه بادا باد،رقص در آتش)
ترک های مورد علاقه ی من:دعوت(هکو هکو)،پرواز در قفس و رستاخیز.
فیلم ها:
1-اسنو پیرسر:
فیلمی به شدت فلسفی و مخ بر انگیز راجع به جامعه و دنیایمان(از نظر من).به شدت توصیه میشود.
2-ویپلش:
یک رابطه ی استاد و شاگردی خشن و پر از فحش.این فیلم خارق العاده است.
3-لوپر:
سفر در زمان را از نمایی دیگر ببینید.فوقالعاده است.
4-سریال دردویل:
این سریال که محصول نت فلیکس است به نظرم شلیم آخر مارول در تلویزیون به دی سی است.در این اثر به شدت سیاه و در گیر کننده ما به قهرمانی به شدت دوست داشتنی و زجر کشیده همراهیم.
سایت ها:
1-بوک پیج:
از سراسر کاربرای این جا ایده است که میبارد.حداقل من خیلی از این سایت میتوونم بگم ایده گرفتم.
2-آردا:
سایتی جامع در مورد استاد تالکین و سرزمین میانه.به شدت توصیه میشود.
ممنون از توجهتون
سلام
از اونجایی که برای عموم نویسندگی نکردم نمیشه گفت داستان نویس هستم ولی برای پاسخ به سوالت...
میشه گفت هرچی که به ذهنم میاد منبع الهام هست.
شخصا آرزو ها و رویاها و خواسته هام، خط داستانم رو تشکیل میده.
تا به حال سابقه نداشته از چیزی جز تفکرات و احساسات خودم الهام بگیرم. سادش کنیم، منبع خارجی وجود نداشته.
من وقتی ایده دارم که اینقدر کار سرم ریخته که وقت نمیکنم به ایده داشتن فکر کنم :))) از همه ایده های خوبم تنها چیزی که برام باقی میمونه اینه که ایده خوبی داشتم اصل ایده رو فراموش میکنم
نصف روزم به این میره که چه ایده ای بهتره
تنها چیزهایی که به من الهام می بخشند:
1- لذت خدا بودن در دنیای خیال
2- ترک کردن جهان فانی
قدیما وقتی داستان میخوندم فیلم میدیدم برام ایده می شدو مینوشتمش و بعدا میفهمیدم که این اصلا داستان حساب نمیشه و هر چی داستان به اون شکل داشتم رو پاره کردم.
گذشت و گذشت تا اینکه رسیدم به داستان سینا که عین یه بمب بود برا من کلا تمام افکار من رو پریشون کرد. اولین چیزی که اومد به ذهنم این بود که یه داستان بنویسم که توسط یه سری ادم شاخ مثل داستان سینا اداره میشه اونم مخفیانه و هیشکی نمیدونه مثل سفیر ها. بعد به خودم گفتم چرا این میشه همون برگشت به عقبم.
بعد مدت ها یاد گرفتم از چیزایی استفاده کنم که مال خود خودمن از خواب هام
هر کسی خواب هایی شب ها میبینه که به شخصیت درونی خودش مربوطه و میتونم بگم که هیچ دو فردی کاملا شبیه هم نیستن.
خواب هام رو شروع کردم به نوشتن شد رهگذر شد دورگه شد زندان ارواح شد سفر به اعماق من زمانی که توی حالت خوابم بهترین حالت فکری رو دارم برای ایده ساختن
حالتی بین خواب و بیداری میدونی که خوابی ولی ذهنت بیداره.
تو سرویس رفتن شرکت شب قبل خواب صبح نیم ساعت قبل بیدار شدن وقتایی که تنهایی تو پارک قدم میزنم یا میشیینم رو یه نیمکت چشمام رو میبندم و فکر میکنم هنری الان اینجاس اگر این اتفاقات براش بیوفته چه تاثیری رویی سرنوشتش میزاره یا میخوام به فلان نقطه برسه باید از چه مسیر هایی عبورش بدم.
کلا منبع ایده ها و نوشتن من سفر به دنیای اونهاست اونم تو حالت نیمه هوشیاری خواب و بیداری.
راستی برای نوشتن صحنه های خفن نبرد یه موزیک با ابهت و فضا ساز تاثیر متنت رو ده برابر میکنه برای نوشتن صحنه های احساسی هم که نیازه یه اعتراف به عشق یا یه شکست عشقی رو بنویسید قبلش یه چند دقیقه ای موزیک غمگین و احساسی گوش بدید به نظرم عالیه من اینجوری اماده نوشتن میشم.
موفق باشید یا علی
من ی زمانی شبا میرفتم بالا پشت بوم خونمون.بعد همه جا تاریک.اگر الودگی نوری مجال میداد میشد ی چارتا ستاره هم دید.فضا کلا جون میداد واسه شعر نوشتن.خیلی خوب بود.الانم صبحا.ساعت ۶ و نیم هفت ک میریم مدرسه.هوا سرد.همه جا نم.همه تو مه غرق شدن.همه چی یا سبزه مثل درختا.یا ابی مثل اسمون.یا سیاه مثل اسفالت پر چاله چوله:دی پنجره کلاسو که باز میکنی طبیعت میخوره تو صورتت:دی و کلا برا نوشتن.عالیه.
رانوس عزیز به گمانم اینجا خیلی ها هستن که عاشق نویسندگین :دی نویسنده که باشی یعنی خالقی و خالق بودن بهترین احساس دنیاستوی نوشتن به جاهایی میری که تا به حال نرفتی، ندیدی و آرزوش رو داری شاید اصلن وجود نداشته باشن
روابطی رو شکل میدی که هرگز ندیدی، آرزوش رو داشتی یا دوست داری وجود داشته باشن
شخصیتی رو می سازی که دوست داری بودی و خصوصیاتی که شاید خودت داری رو توش مبالغه می کنی
گفته بودم شخصیت های داستان های ما، جز جز ما هستن ؟ هر کدوم قسمتی از ما رو گرفتن و ما با همه ی کم و کاستی هامون یه نفر رو خلق کردیم و آیا به نظرتو این قشنگ نیست ؟
از دنیای واقعی اومدیم بیرون و یه دنیای تازه رو ساختیم که توش با شمشیر با دیوها می جنگیم سوار اسب می شیم و قلمروهای ناشناخته رو کشف می کنیم و جن و پری هم نشین می شیم و به نظرتون این قشنگترین احساس دنیا نیست ؟ آدمهایی که ننوشتن یا درگیر روزمرگی شدن ما نویسنده ها، شعرا، نقاش ها، مجسمه ساز ها و... رو درک نمی کنن
کلن به افتخار خودمون :16::41::8:
wow
خب ندیده بودم. اومدم یه سری بزنم به سایت اسم تاپیک برام جالب اومدانگار تازه بالا اومده بود. به نظر شما که رسیدم سورپرایز شدم. منم دقیقا همچین تفکری دارم. بجز اینها گاهی بدجوری دلم یه کتابی رو میخواد و هرچی میگردم چیزی به دلم نمیشینه. انگار ذهنم خودش دنبال یه چیزی میگرده. افراطی سخت گیر میشم این موقع ها. یاد اون جمله معروف می افتم. اگه دوست داری کتابیو بخونی که نیست خب...خودت بنویسش. و به همین راحتی
منبع اکثر الهام های من هم منابع تاریخیه. و بنیانشون رمان های زیبای دیگر نویسندگان همین ژانر هست. در تائید حرفهای شما بگم. همیشه آرزوم بود انتقام سختی از مغول ها و اعراب بگیرم. خب دارم اینکارو میکنم. کتابی رو مینویسم که قهرمان و شخصیت اولش (شاید ما شاید خودم ) با دشمن های خودش، خانوادش و ملتش مبارزه میکنه. طوری حوادث رو به حقیقت های اصلی پیوند زدم که همه متوجه بشن دارم چی میگم. امیدوارم یه روز بتونم منتشرش کنم.
تقریبا همه چی. فیلم، سریال، انیمه، کتاب، آهنگ، حتی عکس های فانتزی!
با امید جان موافقم. یه موزیک برای وقتی که میخواید بعضی صحنه ها رو بنویسید میتونه واقعا تاثیر متن رو چند برابر کنه. مثلا این آهنگا رو گوش کنید، فوق العاده هستن. برای من واقعا الهام بخش بودن.
http://s8.picofile.com/file/8346535350/Farewell.mp3.html
http://s9.picofile.com/file/8346536284/01_Wonderland.mp3.html
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
تقریبا همه چی. فیلم، سریال، انیمه، کتاب، آهنگ، حتی عکس های فانتزی!
با امید جان موافقم. یه موزیک برای وقتی که میخواید بعضی صحنه ها رو بنویسید میتونه واقعا تاثیر متن رو چند برابر کنه. مثلا این آهنگا رو گوش کنید، فوق العاده هستن. برای من واقعا الهام بخش بودن.
http://s8.picofile.com/file/8346535350/Farewell.mp3.html
http://s9.picofile.com/file/8346536284/01_Wonderland.mp3.html
سلام من تازه واردم و بیشتر شعر مینوسم تا داستان ....
من اکثرا تصاویر ذهنی و احساساتم که نمیتونم به صورت طبیعی بیانشون کنم رو شعر یا داستان میکنم.....
البته بنده یک عدد اوتاکو فعال میباشم و خب مانگاهاو انیمه ها هم خیلی بهم ایده میدن مخصوصا تو شخصیت پردازیا...
درواقع احساسات خام من یه سری پشم گوسفندن که با کلمه کردنشون تبدیل به نخ میشن و با جمله شدن میبافمشون ...
من تاریخ و علمم خیلی دوس دارم گاهی تو فضاهای خلاقانه بهم خیلی ایده میدن
زیاد برو مسافرت.موقع برگشتن هندزفری رو بزار تو گوشت و همینطور اهنگارو بزن بعد تا وقتی که حس میکنی اهنگ مناسب رو پیدا کردی.بعد شروع کن به داستانت فکر کن.خودش میاد تو ذهنت.درضمن وقتی بنویسی کلا متنت جذابتر میشه.هرچند به نظرم داستانو تا یه جای خوب برسونی بعد بزاری تو سایت بهتره.6فصل نوشتم ولی با توجه به اینکه سینا و آمبرلا هردوشون گفتن فصل گذاشتن برا خود نویسنده بده میخام تا یه جای مطمءن بنویسم بعد بزارم سایت.انگیزه هم بخای به سفیرکبیر فک کن بعد بنویس:دی
الهام بخش من یکی موسیقی متن حماسیه مثلا گیم و دزدان دریایی و .... و وقتی همزمان با این آهنگ ها کتابی مثل همه یخ و آتش رو میخونم ایده ها از ذهنم سرازیر میشن.
سلام
یکی از بزرگترین الهامات من کتابان، بیش از همه ده جلد وحشی و سفیر و سری رمانهای گرگ و میش
موسیقی هم فکر نمیکنم تابه حال بهم الهام داده باشه..
یکی دیگه هم که خیلی مهمه خواب هامه شدیدن فانتزین اصلا دنیایی واسه خودش خیلی الهام دهندس