نام: شمشیرزن سیاه (جلد اول تیغههای جنگنده)
ژانر: فانتزی
مقدمه:
آکادمی تیغههای جنگنده
دوستان اینم جلد کتابه خواهشا هر مشکلی دیدید بگید تا رفعش کنم.
ردیف | لیست فصلهای داستان شمشیرزن سیاه |
۱ | Black Sword Master Ch 01 |
2 | Black Sword Master Ch 02 |
۳ | Black Sword Master Ch 03. |
۴ | Black Sword Master Ch 04 |
۵ | Black Sword Master Ch 05. |
خب فصل اومد امیدوارم توثیحات بیشتری درباره ی دنیایی که قرار داره بدی
فصل خوبی بود, میزان سرعت داستان نسبت ب فصلهای قبل بهتر شده بود ولی بازم بعضی قسمتها سریع بود,
برای مثال: اون قسمتی ک دیوار سنگی دور ذهنش ساخت,
پسری ک زمان خیلی کوتاهی شده ک فهمیده جادو وجود داره, چطور زمانی که هنوز مبانی اولیه ی جادو رو نمیدونه براحتی میتونه یه دیوار دور ذهنش بسازه؟؟؟اونم ن دیوار اجری,,,ی دیوار سنگی,
ببین درسته مشخص کردی ک از 2 نژاد قوی هستش,,ولی خب حداقل باید میگفتی الفرد درمورد انواع دیوارهای ذهنی ی توضیح مختصری بهش میداد و همچنین نحوه ی تمرکز برای ساخت دیوار,بعدش با مقداری تلاش متونست ی دیواری درست کنه ک تا حدودی میتونست جلوی خوندن ذهنشو بگیره,تا توی فرصت مناسب بتونه بطور کامل یادبگیره,ایشالله جلوتر بری ب این موردها توجه کنی,اما کلا فصل خوبی بود,ایده های خوبی داری,فقط باید بیشتر ب جزئیات و سرعت پیشروی داستان دقت کنی, موفق باشی:f:
خبپ
من فصل سوم رو خوندم و یه سری مشکلات داشت که باید رفعش می کردی.
اول اینکه با اینکه نثرت محاوره نیست، اما لحنت محاوره ایه. مثلا یه جاهایی ضمییر اظافه استفاده می کنی:
ما داشتیم می رفتیم که==== داشتیم می رفتیم که====(یا حتی بهتر) می رفتیم که...
بعد اینکه از دایره لغات محددی استفاده می کنی. من با استیفن کینگ موافقم که نباید کلمه ها رو آرایش کرد. اما نباید ساده ساده هم تحلویل مرم دادشون. از کلمه ها دهن پر کن استفاده نکن. از کلمات پرمغز استفاده بکن.
تکرار. تکرار. تکرار. داستان پر از تکرار درباره نگرانی های شخصیش بود. من خودم یه زمانی فکر می کردم این نگرانی ه شخصیتو واقعا تر می کنه. اما اشتباه می کردم.در واقع، پر از قسمتایی بود که خواننده دوست داره بزنه جلو و نخونه.
اون فکرت درباره مسابقه و تمرین دادن خوب بود. ولی هر کاری می کنی، شخصیت اصلی رو به ابر قهرمان تبدیل نکن.
بعدم شخصیت پردازی. به نظر من پیرمرده، آلفرد، نباید عین مردم عادی باشه. بره خرید. با اینو اون درباره کسی که منتظرشه حرف بزنه حرف بزنه. بلکه باید تنها تو خونه بشینه و مرموز تر باشه.
و آخرین چیز. فقط یکم تمرین، تکرار، خوندن و نوشتن احتیاج داری که بتونی خوب خوب بنویسی قریحشو داری.
:41:
همینکه فصل بعدو بخونم نظر می دم
خبپ
من فصل سوم رو خوندم و یه سری مشکلات داشت که باید رفعش می کردی.
اول اینکه با اینکه نثرت محاوره نیست، اما لحنت محاوره ایه. مثلا یه جاهایی ضمییر اظافه استفاده می کنی:
ما داشتیم می رفتیم که==== داشتیم می رفتیم که====(یا حتی بهتر) می رفتیم که...
بعد اینکه از دایره لغات محددی استفاده می کنی. من با استیفن کینگ موافقم که نباید کلمه ها رو آرایش کرد. اما نباید ساده ساده هم تحلویل مرم دادشون. از کلمه ها دهن پر کن استفاده نکن. از کلمات پرمغز استفاده بکن.
تکرار. تکرار. تکرار. داستان پر از تکرار درباره نگرانی های شخصیش بود. من خودم یه زمانی فکر می کردم این نگرانی ه شخصیتو واقعا تر می کنه. اما اشتباه می کردم.در واقع، پر از قسمتایی بود که خواننده دوست داره بزنه جلو و نخونه.
اون فکرت درباره مسابقه و تمرین دادن خوب بود. ولی هر کاری می کنی، شخصیت اصلی رو به ابر قهرمان تبدیل نکن.
بعدم شخصیت پردازی. به نظر من پیرمرده، آلفرد، نباید عین مردم عادی باشه. بره خرید. با اینو اون درباره کسی که منتظرشه حرف بزنه حرف بزنه. بلکه باید تنها تو خونه بشینه و مرموز تر باشه.
و آخرین چیز. فقط یکم تمرین، تکرار، خوندن و نوشتن احتیاج داری که بتونی خوب خوب بنویسی قریحشو داری.
:41:همینکه فصل بعدو بخونم نظر می دم
خیلی ممنونم از نقدت حتما درستش میکنم. راسی میشه بهم بگی مثلا کلمه پر مغز چی میشه تا من ازش استفاده کنم.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
راسی اگه میشه بگی چجوری باید رنک نویسنده رو بگیرم.
خیلی ممنونم از نقدت حتما درستش میکنم. راسی میشه بهم بگی مثلا کلمه پر مغز چی میشه تا من ازش استفاده کنم.- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
راسی اگه میشه بگی چجوری باید رنک نویسنده رو بگیرم.
سلام.
فک کنم باید پنج فصل بدی اما تو قوانین سایت هست بخون. به مدیرای سایت هم بگی شرایطشو بهت میگن.
بنده فعلا فصل اول رو خوندم و به نظرم داستان ایدش خیلی خوبه و پتانسیل بالایی داره . یه سری جاها یه سری خامی قلم به چشم میزنه (البته کسی که خودش اشکاله اشکال نمیگیره) که این خامی ها هم با خوندن و نوشتن زیاد درست میشه.
امیدوارم موفق باشی.
بنده فعلا فصل اول رو خوندم و به نظرم داستان ایدش خیلی خوبه و پتانسیل بالایی داره . یه سری جاها یه سری خامی قلم به چشم میزنه (البته کسی که خودش اشکاله اشکال نمیگیره) که این خامی ها هم با خوندن و نوشتن زیاد درست میشه.
امیدوارم موفق باشی.
قول میدم خوبش کنم. فصل یک هم از ویراستار گرفتم و همین امروز اونم میزارم.
فصل جدید بروز شد
فصل کوتاهی بود توصیفاتت راجب جشن بد نبود ولی حس کنجکاوی رو در مورد صندلی و یا رامونا نشون ندادی
اگر این اطلاعات رو برای فصل بعد در نظر گرفتی با توجه با کوتاهی فصل سعی کن تو اینجور مواقع دو فصل قرار بدی که خواننده از داستان دور نیوفته
فصل کوتاهی بود توصیفاتت راجب جشن بد نبود ولی حس کنجکاوی رو در مورد صندلی و یا رامونا نشون ندادی
اگر این اطلاعات رو برای فصل بعد در نظر گرفتی با توجه با کوتاهی فصل سعی کن تو اینجور مواقع دو فصل قرار بدی که خواننده از داستان دور نیوفته
باشه حتما قول میدم فصل ششم رو طولانی تر کنم و درمورد همه اونها هم توضیح میدم. اگه مطن قرمزم خونده باشید باید بفهمید که دو هفته وقت گرفتم. تا رمانم رو هم بهتر کنم هم یکم بازبینی و ویرایشش کنم.
با تشکر از نظرتون
فصل قشنگی بود . من رو بشدت یاد سفیر کبیر انداخت .
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
فصل قشنگی بود . من رو بشدت یاد سفیر کبیر انداخت .
داستان داره خوب پیش میره .داره کمکم داره بهتر وبهتر میشه.
داستان قشنگی مینویسی فقط خیلی خوب میشه اگر داستان سفیر کبیر ر ادامه بدی
چون فضا ، شخصیت، اسامی و اتفاقات داستانت خیلی خیلی شباهت داره به داستان سفیر کبیر