بنگر فرزندم...
به جهانی که در آنی...
آن زمان که شب فرا رسد حقیقت بر تو اشکار خواهد شد و تو نور راستین را نظاره خواهی کرد.
و در آن تاریکی به خود بنگر... به قلبت...
آیا در این تاریکی میدرخشی؟
و یا تو نیز به فراخورِ روزگارِ سیاهت تیره گشتهای؟...
با من به نور و تاریکی بیا تا ببینی سرنوشت کسانی که چون تو اندیشیدند...
و آنان که اراده کردند نور باشند حتی در این روزگار تاریک.
جلد اول: طلوع تاریکی
ژانر داستان: فانتزی، اکشن، جادویی(دنیاهای جادویی)،عاشقانه، معمایی.
نحوه ی قرار گیری فصول: نامشخص.
لینک دانلود
منتظر نظراتتون هستم:kl:
لطفا دوستانتون رو هم تگ کنید:101:
اگه از داستان خوشتون اومده لطفاً کلید پسندیدن رو بزنین:a:
#نور_و_تاریکی
#تاریکی
#طلوع
#مجموعۀ_نور_و_تاریکی_جلد_اول_طلوع_تاریکی
#مجموعۀ_نور_و_تاریکی
#طلوع_تاریکی
#داستان_فانتزی
#رمان_فانتزی
#داستان
#رمان
#داستان_تخیلی
#رمان_تخیلی
همون اولش که پارلا با گرزش دختره رو میترسونه
اوه اوه چقد دختر دختر کردم:21:
سعی میکنم تو فصلای بعدی این اتفاق نیافته.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
فصل هفتم افزوده شد.
مشتاقانه منتظر نظراتتون هستم.
وای خیلی قشنگ بود . :41: خوشمان آمد . بیصبرانه منتظر فصل جدیدم .
وای خیلی قشنگ بود . :41: خوشمان آمد . بیصبرانه منتظر فصل جدیدم .
ممنون.
حالا جالب ترم میشه
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام داستان رو خوندم, ایده ی جالبی داره و من خوشم اومد, ولی جای کار داره ,,,اما نشون دادی هر چ قدر ک جلوتر بری قلمت و ذهنت هم قوی تر میشه,موفق باشی
ممنون از اینکه داستانمو میخونین.
سعی میکنم بازم دقتمو بالاتر ببرم.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
من یه حدسایی در باره شاهزاده تاریکی زدم اما قسمت جالبش این مثلث عشقی هست فکر کنم تو اینده با صحنه های جالبی روبرو شیم
در کل داستان جالبی هست
منظر ادامه داستان هستیم
اگه همه چی خوب پیش بره فصل هشتم شنبه روی سایت قرار میگیره.
ممنون از نظرتون.
فصل هشتم قرار گرفت.
انشالله که بپسندین، منتظر نظراتتون هم هستم.
فصل قشنگی بود . خیلی عجیبه ، چطور خواهر هایی که انقدر به هم نزدیک بودن الان انقدر باهم بد شدن ؟ آریانا چکار کرده که الیانا بهش میگه هرکاری یه مجازاتی داره ؟ امکان داره منظورش کمک کردن به مردم باشه ؟
فصل قشنگی بود . خیلی عجیبه ، چطور خواهر هایی که انقدر به هم نزدیک بودن الان انقدر باهم بد شدن ؟ آریانا چکار کرده که الیانا بهش میگه هرکاری یه مجازاتی داره ؟ امکان داره منظورش کمک کردن به مردم باشه ؟
سلام ممنون از نظرتون.
جواب سوال هاتون تو یکی دو فصل بعد مشخص میشه.
مگه اینکه داستان به نحوی دیگه پیش بره یعنی نخوام چیزی که برنامه ریزی کردم رو پیش برم. و سیر داستان رو طولانی تر بکنم.
خب از اونجایی که از فصل هفت نخوندم پس تک به تک فصلا رو نقد میکنم.
خب داداش از تکرا زیاد استفاده میکنی مثلا اسم شخصیت ها رو زیاد پشت سر هم میاری. البته این نکته رو مدیون آقا مسعودم واقعا تو پیشرفت داستانم نقش به سزایی داشتن.
و شخصیت ها رو هم فورا معرفی نکن به نظر من در ادامه داستان کم کم باهاشون خو بگیریم بهتر ارتباط برقرار میشه.
اونجایی که تو مهمونی اصلان میخواست صوفیا و پارلا رو بهم برسونه شیوه تعریفش شبیه کتاب جنگ و صلح بود و نظرم بهش جلب شد:53:
شیوه ی بیانت روز به روز بهتر میشه جوری که این فصل با فصل قبل فرق داشت.
حوادث داستان خوب برنامه ریزی کرده بودی و آخر فصل ما رو مشتاق فصل بعد کردی.
اینا نقد من از فصل هفت بود فصل هشت و نه رو هم خوندم تک به تک نقدم رو پست میکنم البته امیدوارم اینارو به عنوان یه خواننده در نظر بگیری چون این مشکلات تو داستان خودمم هست ولی بازم نقد نقده.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خب فصل هشت.
اونجایی که گفتی که ممکنه یه نفر واسه برادرش قبر بکنه ولی خودش بمیره بشه قبر خودش و جنازه برادرش واسه همیشه رو خاک بمونه ، خب نمیشه یه قبر دیگه واسه برادرش هم بکنن و خاکش کنن این مردم که از شورشی گرفته تا مظلوم همه رو دفن میکنن اینم روش:78:
این فصل فن بیان باز بهتر بود.
یه جاهایی گیج میشدم نمیتونستم حرف شخصیت هارو دقیق ارتباط بدم به نظرم سعی نکن تو حرف زدن اشخاص زیاد موضوع عوض بشه چون باعث گیجی خواننده میشه.
فصل نهم بهتر از فصلایه دیگه بود هم طولانی تر هم منسجم تر و هم تکرار کم تر بود. همینطور ادامه بده حالت فانتزی رمانتیک به داستان وجهه قشنگی داده حتما منتظر فصل بعدی هستم.
ممنون این فصل خیلی خستم کرد ولی وقتی میبینم خواننده ها خوششون میاد خستگیم در میره.
من عاشق ژانر های تلفیقی ام اما در صورتی که عناصر اصلی داستان رو بیشتر بهش پر و بال بدین و از اضافات کم کنین که رمانتون هدفمند به نظر بیاد و در نظر خواننده جدی تلقی بشه مثلا اگه یه رمان فانتزی رو عنصر عشقش رو کمی کمتر جلوه بدین به نظر من جذاب تر میشه چون عشق به خودی خود عنصر لطیف و فانتزی ای هست پس نیازی به پر و بال دادن نداره در کل خوب بود ولی انشاالله واسه رمان بعدیت رو شروعت بیشتر کار کن