نام: شمشیرزن سیاه (جلد اول تیغههای جنگنده)
ژانر: فانتزی
مقدمه:
آکادمی تیغههای جنگنده
دوستان اینم جلد کتابه خواهشا هر مشکلی دیدید بگید تا رفعش کنم.
ردیف | لیست فصلهای داستان شمشیرزن سیاه |
۱ | Black Sword Master Ch 01 |
2 | Black Sword Master Ch 02 |
۳ | Black Sword Master Ch 03. |
۴ | Black Sword Master Ch 04 |
۵ | Black Sword Master Ch 05. |
سبک قشنگی رو انتخاب کردی ذهنیت کلی داستان هم خوبه دروغ نمیگم میتونه بهتر باشه ولی همین حالاشم به حد قابل قبولی رسیده
در مورد جمله بندی که همه گفتن منم میگم فقط باید بنویسی انقد بنویسی تا دستت بیاد بهترین سبک نوشتن برای ایده هات جیه
فقط یه مورد نظرمو جلب کرد توضیحات زیاد داستان بود که بعضا یکم اذیت میکرد به نظرم اگه به جای جمله های کوتاه جمله های بلند تر با حروف ربط بنویسی
باحال تر میشه اما توصیفاتت عالیه از زبون محاوره ای داستان خوشم میاد ولی یه تضاد با توضیحات زیاد داستان داره به عنوان مثال قسمت حمام کردن خیلی طولانی شد یا قسمت دفن کردن خیلی توضیح دادی که پدرچی شد
مامان چی شد کیا دفن میشن کی دفن میشن به نظرم اگه فقط مینوشتی کندن قبر ها تا بعد از ظهر به طوال انجامید و یکمم از ناراحتی ای که داشت و یه قطره اشک وقتی یادش اومد پدرش گفته کجا دفن بشه یکم تاثر داستان رو بالا تر می برد
به هر حال به نظرم شروع خوبی برای نویسندگیه این که بتونی ایده هاتو بنویسی یه هنره و به شخصه خوش حالم یه نویسنده خوب جدید به بچه های سایت اضافه شده موف باشی با قدرت ادامه بده
فصل جدید اومد
سلام, مشخصه ک داستانت تم جالبی داره و کشش جذب مخاطب توش بالاست,
فقط اینکه نیاز خیلی زیادی ب یه ویراستار داری,کلا توی داستانت داره خودش رو نشون میده پس حتما درخواست ویراستار بده,,چون هرچقدر این مشکلات کمتر بشه مخاطبهات بیشتر میشن,بعد اینکه خیلی ساده موضوعات رو نشون دادی,,
اینکه نیک اصلا نپرسید چرا الفرد راجب اون اینده بینی کرده؟ چرا الفرد باید نفرین شده باشه؟توسط کی؟و چرا فقط با اموزش ب نیک این نفرین عمر طولانی از بین میرفت؟
و اینکه نیک رو واقعا بیخیال نشون دادی؟؟؟هرچقدرم کسی شخصیت ریلکس و بیخیالی داشته باشه دیگه نمیتونه ک نسبت ب مرگ کسایی ک سالها بعنوان خانواده دوسشون داشته اینهمه بیتوجه باشه,,,بقول بعضی از دوستان حتی یه ذره حس انتقام هم در وجودش نشون داده نشده,...
اصلا چرا میخواد شمشیرزنی یاد بگیره و بره آکادمی؟؟؟ مطمئنا برای انتقام از ارواح شیطانی دیگه!!!پس در ادامه حتما سعی کن این انتقام رو طوری نشون بدی که بشه هدف نیک,,,بالاخره توی این راهی ک انتخاب کرده باید هدفش قوی باشه دیگه,,
امیدوارم از نقدم ناراحت نشی ,,ب هیچ عنوان هدفم تخریب کردن یا ناراحت کردنت نبود,,فقط اینها نکاتی بود ک میدونم اگه رعایت کنی ب مرور داستانت میشه جز پرمخاطب ترینها,,,,
چون موضوعش باعث میشه خواننده ب سمتش کشیده بشه,,,من خودم شدیدا طرفدار رمانهایی با موضوع جادویی هستم,,
امیدوارم از فصل بعد شاهد بهتر شدن قلمت و پیشرفتت باشم, لطفا برای داستانت زمان فصل دهی تعیین کن ک مخاطبین بدونن چ روزی باید منتظر داستان باشن,,تعداد صفحات هم واقعا کمه,اینجوری ادم هیچی نمیفهمه,تا داره وارد داستان میشه فصل تموم میشه,,
ارزوی موفقیت دارم واست,,,
دوست عزیز داستانت روخوندم, بنظرم پتانسیل لازم رو واسه ی داستان خوب داره و جا داره ک خیلی بهتربشه, حتما باید بایه ویراستار صحبت کنی, البته کم کم ک ب جلو بری مهارت و اگاهیت بیشتر میشه, میتونی با خوندن داستانهای خوب و قوی ک توی انجمن هست ب نتیجه مطلوب برسی,همچنین ی زمان بندی درمورد نحوه ی فصل دهیت و اینکه کاش تعداد صفحات فصلهات بیشتر بشه, امیدوارم موفق باشی,
فصل جدید اومد
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام عزیز
خسته نباشی
داستانت رو خوندم
باید بگم به عنوان قدم اول خوب بود و من راضی شدم
ولی چندتا نکته:
1- اولین ومهم ترینش که نحوه نوشتاره، چیزی هست که تو تاپیکای زندگی پیشتاز به تفصیل برات بیان کردن، و خب نگرانم نباش، خود به خود درست میشه. هممون اولش اشتباه زیاد داشتیم تو نثر و نوشتن، ولی به مرور بر طرف شد. راه حلشم اینه که کمی سعی کنی از محاوره دور شی، نه اینکه اصلا محاوره رو بذاری کنار، بلکه با دقت بیشتری بهش فکر کنی.
2- داستانت ایده ی سختی داره، چون نمونه های دیگه هم ازش زیاده، پس پیشنهاد من اینه که روی پرداختن به شخصیت ها و نوع روایت و تخیلت بیشتر کار کنی
3- من راضی بودم به عنوان کار اول، ولی یادت باشه که پیشرفت در تجربه تو نویسندگی حاصل میشه. خوندن و مطالعه خیلی خوبه، ولی دست به قلم شدنم خیلی چیزا یاد میده، سعی کن این دوتا رو باهم پیش ببری
4- رو شخصیت ها کار کن، کمی بیشتر حالت تیپ دارن تا شخصیت. یعنی باباهه یه خورده از نظر من نامناسب بابای بدیه، یعنی بد بودنه خیلی حس نمیشه، بیشتر آدم حس میکنه پسره تنبله، بعدم اینکه ایده های خوبی تو شخصیتا داری، سعی کن پرورششون بدی
تو سایتم سرچ کن آموزش فانتزی نویسی، تو قسمت شخصیت پردازی چیزای خوبی به نظرم بهت میده
در نهایت موفق و موید باشی
یاعلی
فصل جدید اومد
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام, مشخصه ک داستانت تم جالبی داره و کشش جذب مخاطب توش بالاست,
فقط اینکه نیاز خیلی زیادی ب یه ویراستار داری,کلا توی داستانت داره خودش رو نشون میده پس حتما درخواست ویراستار بده,,چون هرچقدر این مشکلات کمتر بشه مخاطبهات بیشتر میشن,بعد اینکه خیلی ساده موضوعات رو نشون دادی,,
اینکه نیک اصلا نپرسید چرا الفرد راجب اون اینده بینی کرده؟ چرا الفرد باید نفرین شده باشه؟توسط کی؟و چرا فقط با اموزش ب نیک این نفرین عمر طولانی از بین میرفت؟
و اینکه نیک رو واقعا بیخیال نشون دادی؟؟؟هرچقدرم کسی شخصیت ریلکس و بیخیالی داشته باشه دیگه نمیتونه ک نسبت ب مرگ کسایی ک سالها بعنوان خانواده دوسشون داشته اینهمه بیتوجه باشه,,,بقول بعضی از دوستان حتی یه ذره حس انتقام هم در وجودش نشون داده نشده,...
اصلا چرا میخواد شمشیرزنی یاد بگیره و بره آکادمی؟؟؟ مطمئنا برای انتقام از ارواح شیطانی دیگه!!!پس در ادامه حتما سعی کن این انتقام رو طوری نشون بدی که بشه هدف نیک,,,بالاخره توی این راهی ک انتخاب کرده باید هدفش قوی باشه دیگه,,
امیدوارم از نقدم ناراحت نشی ,,ب هیچ عنوان هدفم تخریب کردن یا ناراحت کردنت نبود,,فقط اینها نکاتی بود ک میدونم اگه رعایت کنی ب مرور داستانت میشه جز پرمخاطب ترینها,,,,
چون موضوعش باعث میشه خواننده ب سمتش کشیده بشه,,,من خودم شدیدا طرفدار رمانهایی با موضوع جادویی هستم,,
امیدوارم از فصل بعد شاهد بهتر شدن قلمت و پیشرفتت باشم, لطفا برای داستانت زمان فصل دهی تعیین کن ک مخاطبین بدونن چ روزی باید منتظر داستان باشن,,تعداد صفحات هم واقعا کمه,اینجوری ادم هیچی نمیفهمه,تا داره وارد داستان میشه فصل تموم میشه,,
ارزوی موفقیت دارم واست,,,
حتما قول میدم بهترش کنم.
یه ویراستار هم دارم میگردم.
سعی خودم رو هم میکنم که حس انتقام رو بیشتر کنم.
فصل بعد نقشه های زیادی دارم پس خواهش میکنم منتظر باشید.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
میخوام خودمو یه فصل یا دو فصل از خواننده ها جلو بندازم. بخاطر همین هنوز زمان قطعی پیدا نکردم که براتون بنویسم. ولی قول میدم در اسرع وقت اطلاع بدم..
با تشکر
نیک کلا بنظر نمیرسه ادم کنجکاوی باشه و ظاهرا خودشو با هر شرایطی وفق میده توی فصل اول هم میگه که از کار پدرش بدش میاد و بعدا فهمیدیم خودش خواسته که با پدرش کار کنه که شبیه ادم سختکوش و وفق پدیره و الفرد هم میگن خیلی عادی با همه چیز برخورد میکنه خوب وقتی پیشگویی شده و تازه با اون سنی که داره نباید مثل یه جون احساساتی و هیجانی برخورد کنه
اشنایی نیک با الفرد شباهت زیادی به خشایار و الفرد در سفیر کبیر داره.
لطفا مقدار هزینه امتیاز برای هر فصل رو کاهش بدید
اینطوری که پیش میره
اگر از داستانی خوشمان بیاد هم نمیتونیم دنبالش کنیم
لطفا مقدار هزینه امتیاز برای هر فصل رو کاهش بدید
اینطوری که پیش میره
اگر از داستانی خوشمان بیاد هم نمیتونیم دنبالش کنیم
من که امتیازی نخواستم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اشنایی نیک با الفرد شباهت زیادی به خشایار و الفرد در سفیر کبیر داره.
اره اونجوریه.
شاید یکم شبیه اون داستان باشه، ولی اصل مطلب فرق میکنه.
تازه من قصد نصفه گذاشتنش هم ندارم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
نیک کلا بنظر نمیرسه ادم کنجکاوی باشه و ظاهرا خودشو با هر شرایطی وفق میده توی فصل اول هم میگه که از کار پدرش بدش میاد و بعدا فهمیدیم خودش خواسته که با پدرش کار کنه که شبیه ادم سختکوش و وفق پدیره و الفرد هم میگن خیلی عادی با همه چیز برخورد میکنه خوب وقتی پیشگویی شده و تازه با اون سنی که داره نباید مثل یه جون احساساتی و هیجانی برخورد کنه
دوست گلم،
از فصل چهار داستانو بهترش میکنم. قول میدم.
تازه نیک مجبوره که سختکوش باشه
خیلی ساده و روان هست انگار میخوای سریع به اخر برسانیش
وقت داری
کیفیت داستان رو فدای زمان نکن
داستان جالب و جذاب بود اما سرعت داستان خیلی بالا بود و خیلی بسرعت ازمسائل عبور میکرد جزئیات داستان وتصویر سازی هم خیلی کم انجام شده بود ولی در کل داستان استخون بندی قوی داره
ادامه بدید
داستان جالب و جذاب بود اما سرعت داستان خیلی بالا بود و خیلی بسرعت ازمسائل عبور میکرد جزئیات داستان وتصویر سازی هم خیلی کم انجام شده بود ولی در کل داستان استخون بندی قوی داره
ادامه بدید
دوست گلم اون اولش بود. هنوز ادامش زیاده.
قول میدم بهترش کنم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خیلی ساده و روان هست انگار میخوای سریع به اخر برسانیش
وقت داری
کیفیت داستان رو فدای زمان نکن
دوست عزیزم قول میدم درستش کنم. راستی اون تازه اولش بود و باید اونجو ری میبود.
ادامش بهتره. پس از همتون خواهش میکنم منتظر ادامش باشید.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
زمان فصل دهی هم هر پنجشنبه تا ساعت ۱۱ شب البته هفته بعد
فضا و محیطی که برای داستانت میشه تصور کرد تقریبا شبیه چندتا داستان دیگه هست
اگر میتونی شخصی سازیش کن
فضا و محیطی که برای داستانت میشه تصور کرد تقریبا شبیه چندتا داستان دیگه هست
اگر میتونی شخصی سازیش کن
قول میدم روش کار کنم.