این یه داستانک که نوشتم و تنها اثر غیر فانتزی منه تا الان. چطوره؟
دانلود
سلام و خسته نباشی
نوع گفتار و روایت داستانتو دوس داشتم به دل مینشست. پیام هم در حد متن داشت و به سادگی در عین حال زیبا رسوندیش
کلا از نظر من داستان کوتاه باید یه پیامو بتونه به شیوه ای جذاب برسونه که به نظرم تا حد قابل قبولی موفق بودی.
اخرشو دوس داشتم.پایان تموم کننده خوبی برای پیام داستان بود
خب منم داستانو خوندم نقدا هم خوندم
کلا داستان کوتاه خوبی بود ولی صحنه سازیش خیلی کم بود.
با شروع داستان هم یکم مشکل داشتم. تو دوتا جمله منظور کل داستانو رسوندی. عموم مرد. تقصیر خودش بود.
به نظرم خیلی سریع رفتی سر اصل مطلب میتونستی مثلا اول محیط اطرافو توصیف کنی حالات خود شخصیتو توصیف کنی و بعد خواننده برسه به اینکه یه مرگی اتفاق افتاده و غیره
والا خبر مرگم اینجوری نمیدن :دی
قسمت مربوط به همسایه که نوشته بودی مشکل دارن با هم اگه یکم این درگیریو باز میکردی یا موضوع مشکلشونو میگفتی باورپذیرتر بود که مثلا چرا دیر رفتن سراغش و یا اینکه با
پایانشو دوس داشتم جالب بود
اسم داستان هم میشد یه چیز بهتر بذاری
بر خلاف داستانهای بلند یا کوتاه، توی داستانک که در یک یکی دو صفحه است و کوتاه جایی برای پرداختن به توصیف و گذشته و اینها نیست. بیشتر روی جریان سیال ذهن تمرکز میشه. اگر چیزهایی که شما بگی رو اعمال کنم بجای داستانک داستان کوتاه خواهم داشت که هدف این نبوده. البته اگه قرار بود داستان کوتاه باشه نکاتی که اشاره کردید کاملاً درست میبودن
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
:21: داستان مرگ باحالی بود
با اخرش خیلی حال کردم ریلکس سوییچو انداخت پشت کفشا
حالا خودمونیم داستان قتل که نبود بود ؟؟:90:
خیلی هم ریلکس نبود ها.
نه قتل نبود
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام داستان رو خوندم اولا واقعا فضای قشنگی رو برای آدم درست میکرد و اجازه میداد توش غرق بشی ولی یه چی یه مرز بین استفاده از زبان محاوره ای وجود داره به شخصه دوست دارم داستان با زیان محاوره ای باشه ولی ن تا حد زیادی و یه سری حدود رو نگه داره و بازم میگم ک عالی بود و قلمت حس جدیدی رو منتقل میکرد به من
ممنون که خوندی. خوشجال شدم که خوشت اومده
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
واقعا خسته نباشی. اگه مشکلات نگارشیت رو در نظر نگیریم واقعا میتونم بگم خیلی خوب بود. من به این جور داستانا و این جور سبک نوشتن میگم خونگی چون مثل خونه میمونه و راحت میتونی باهاشون ارتباط برقرار کنی و مهمتر از این چیز ها با این که فضا سازی ساده ای داشتی خیلی فضای داستان برای من قابل لمس بود. یک لحظه فکر کردم خودم جای شخصیت اصلی هستم . از این مساءل بگذریم وبریم سراغ موضوع داستان: موضوع ساده و خیلی جالبی بود و پایان جالبتری هم انتخاب کردی. خیلی شبیه نویسنده های ژاپنی نوشته بودی . اگه سرویس تحویل کیکی رو دیده باشی متوجه جمله قبلیم میشی یعنی در عین سادگی و در دل یک اتفاق روزمره نکته مورد نظرت رو رسونده بودی .
نمی خوام حرفم رو طولانی کنم ولی به همه دوستان توصیه میکنم این داستان رو بخونن. واقعا خوب بود و منتظر آثار بعدیت هستم.
ژاپنی؟ بیشتر حس میکردم شبیه نویسندههای ایرانی دوران جلال آل احمد و اینها شده. (خودم با قصد خاصی به سبک خاصی ننوشتم.)
ممنون که خوندی و نظر دادی و خوشحالم که خوشت اومده. خیلی انرژی میدید.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خب خب منم بالاخره وقت کردم و دارم کم کم کارای بچه هارو می خونم و نظر میدم شاید دیر باشه ولی خب چه میشه کرد؟! :(s1734):راستی بگم این صرفا یه نظر شخصیه ممکنه باهاش موافق باشی ممکنه نباشی
اول اینکه یه کوچولو نیاز به ویرایش داشت
بعد اینکه داستان رو دوست داشتم حس این داستانک های صادق هدایت یا جلال آل احمد مخصوصا جلال بهم دست داد.:0229: به نظرم متن خوب بود من اصلا با اینکه یه متن صرفا محاوره ای یا صرفا ادبی باشه موافق نیستم هر متنی نیاز به بخش های محاوره ای و بخش های ادبی داره ولی خب نه اونقدر ادبی ادبی نه اونقدر محاوره ای؛ اینکه سعی کرده بودی هر دو بخش رو داشته باشه خوب بود ولی بعضی از جملات می تونست بهتر بشه
یکم با فضا سازیش مشکل داشتم، بعد اینکه صرفا جنبه ی نوشتن داشته یا می خواستی مفهوم خاصی رو برسونی اگه می خواستی مفهوم برسونی می تونم بگم اصلا موفق نشدی چون واقعا نه حس غمش خیلی عمیق بود که مشخص بشه نه مفاهیم دیگهش ولی اگه صرفا نوشتی که خواننده از خوندنش لذت ببره باید بگم موفق شدی چون واقعا متن روون و جالبی بود آدم از خوندنش برای چندین دقیقه لذت می بره :0150:خب امیدوارم موفق باشی و همین طور به این گونه نوشتن ادامه بدی:b::a:
این که نیاز به ویرایش داشت قبول دارم ولی راستش رو بگم قصد ویرایشش رو ندارم. بیشتر ترجیح میدم انرژی رو کارهای دیگه بذارم.
برای خودم هم وقتی نوشته بودم و بعد میخوندم حس اون سبک داستانهای ایرانی دوران جلال آل احمد رو داشت.
این که پیامی داشت یا نه، ظاهرا پیامی داره داستان که یک سری دوستان برداشت کردن از داستان ولی این که من با نوشتن این قصد دادن پیامی داشتم رو کاملاً تکذیب میکنم. من موقع نوشتن این فقط داشتم می نوشتم و هیچ فکری بجز خود متن داستان توی ذهنم نبود. صرفاً رشتهی کلماتی که جاری شده بودن توی سرم و باید مینوشتم.
ممنون که خوندی و نظر دادی، خوشحالم که لذت بردی از داستان. نظرات واقعاً انرژی میدن به آدم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام و خسته نباشی
نوع گفتار و روایت داستانتو دوس داشتم به دل مینشست. پیام هم در حد متن داشت و به سادگی در عین حال زیبا رسوندیش
کلا از نظر من داستان کوتاه باید یه پیامو بتونه به شیوه ای جذاب برسونه که به نظرم تا حد قابل قبولی موفق بودی.
اخرشو دوس داشتم.پایان تموم کننده خوبی برای پیام داستان بود
ممنون که خوندی، خوشحالم خوشت اومده. راستش آخر نفهمیدم پیامی نداشت یا داشت (نظرات در این مورد خیلی متفاوته) اما واقعاً چه پیامی داشت؟ من خودم موقع نوشتنش فقط داشتم مینوشتم و پیام خاصی مد نظرم نبود که با داستان برسونم. صرفاً چیزی بود که یک لحظه به سرم زد و نوشتمش
خب من داستانتو خوندم، به عنوان کسی که علاقه خاصی به داستان کوتاه دارم باید بگم کار قوی بود. ساده زیبا و البته که فاکتورهای داستان کوتاه توش رعایت شده بود.. موفق باشی. ادامه بده. دوست دارم کارای دیگه ازت ببینم....
حتما که نباید یه مفهوم عمیق فلسفی داشته باشه یه داستان اونم همچین داستان کوتاهی. همینکه اخر و عاقبت خساست رو به یه نحوی رسوندی به نظر من کافی بود