|
طلوع: گذرگاه سرخ
|
منتظر نظرات ارزشمندتون هستم.
سلام خسته نباشی .قلمت خیلی عالیه اما متوجه نشدم مسیر داستان داره به چه سمتی میره یا شرایط کلی کتاب چیرو پیش میگیره .هنوز نمیدونم شخصیت اصلی داستان کدوم یکی اخه هر فصل به سمت یکیشون میره و این یکم گیج کنندس.شاید کمی اطلاعات بیشتری نسبت به حال و هوای سرزمینها میدادی خیلی بهتر میشد .قوانین داستان رو شرح میدادی از خیلی سر در می اوردیم مثل همون خنجرهایی که سایه رو احضار میکنه یا شکستن ذهن و شرایط جادویی که داستان حکفرماست.با اینحال خیلی خوبه که با وجود چند شخصیت تعادل بینشون رو حفظ میکنی
سلام. سلامت باشی. مرسی. :1:
راستش من وقتی طلوع رو شروع کردم نمیخواستم فقط یه شخصیت رو به عنوان شخصیت اصلی نشون بدم. هر خط، شخصیتای خاص خودشو داره. اما میشه گفت توی این جلد، کادای، ماریس و کالاس شخصیتهای اصلی هستن. :1:
کدوم قسمتش گیجتون میکنه؟ هر چیزی که گنگه رو بهم بگید، سعی میکنم تا جایی که در توانم هست گنگیش رو از بین ببرم. :1:
راستش در مورد قوانین من ترجیحم اینه که تا جایی که ممکنه سرنخایی بهتون بدم تا خودتون قوانینش رو بفهمین. مثلا همین احضار شبح، مربوط به موهبت غباره که صرفا به مردم کویا بخشیده شده. برای استفاده از این موهبت هم به یه انتقال دهنده نیازه، که برای احضار همون خنجرای تیغه سیاه هستن. و همینطور موهبت هر قلمروی دیگه ای هم همین قوانین رو داره، به همراه انتقال دهنده ها، روش استفاده و محدودیت های خاص خودشون. مثلا آتش، سنگ، یخ و... که در آینده بیشتر با گروه هایی که از این تواناییشون استفاده میکنن آشنا میشید. :1: اما سعی میکنم منسجم تر قوانین رو به خواننده برسونم.
عرض شود که... فعلا شخصیتای اصلی هر خط هدفهایی کاملا شخصی دارن. کادای سعی داره اتصالش رو بشکنه و برگرده. کالاس میخواد نام احضارگرای نقره ای رو زنده نگه داره و ماریس هم سعی میکنه که از افرادش محافظت کنه. اما کم کم، یه سری اتفاقات هستن که این شخصیتا رو به اتفاقاتی که پشت پرده داره میوفته مرتبط میکنه. این شخصیتا هنوز اونقدر شخصیتای قدرتمند و بانفوذی نیستن که بخوان توی این جریان مداخله کنن.
امم... یه نفر هست، که مجموعه ی طلوع با یه نقل قول از اون شخصیت شروع شد. و همینطور توی بعضی از فصلایی که مربوط به خط داستانی ماریس هستن یه نقل قولای کوتاه ازش اومد. و این سه خط فعلی، یه ارتباط خیلی تنگاتنگ با اون شخصیت دارن. ولی برای اینکه بفهمید چه ارتباطی، باید صبر داشته باشید. :1:
و خیلی خیلی ممنون بابت نظرتون.:دی :53:
سلام.
سلام. من سر حرفم هستم. :دی
فصل شونزدهم همین هفته ارائه میشه.
سلام. من سر حرفم هستم. :دیفصل شونزدهم همین هفته ارائه میشه.
چقدر خوب چه روزی میزاری فصل جدید رو مشتاقم ادامه اش رو بخونم:65:
سلام. من سر حرفم هستم. :دیفصل شونزدهم همین هفته ارائه میشه.
سلام
این هفته یعنی چند شنبه
تا اخر هفته سه چهار روز بیشتر نمونده
جلد بعدی!!!هنوز این کتاب که تموم نشده .اینده ی دور رو میبنی.
سلام.
فصل شانزدهم
فصل ویراست نشده دوستان. البته تقصیر منه. فصلو اینقدر دیر رسوندم به دست ممد که وقت ویراستش رو پیدا نکرد. ایشالا که عیب و ایراداشو ببخشید. توی فایل نهایی این کتاب، حتما یه ویراست سفت و سخت میریم روی این فصل.
امیدوارم از این فصل لذت ببرید. اگه دوست داشتید نظرتون رو هم بگید.
و یه نکته ی دیگه اینکه دو فصل دیگه تا پایان بخش دوم داستان مونده. تمام تلاشمو میکنم که این دو فصل هم توی اسفند ارائه بشه. امیدوارم دیگه بدقول نشم. بعد از اون هم طبق قاعده یه میان پرده ی کوتاه داریم که با اون میان پرده، کتاب اول از جلد اول تموم میشه. اگر هم بتونم کتاب رو تا قبل از عید تموم کنم که دیگه عالی میشه.
خب. فعلا تا فصل بعدی! :دی
و اینکه یکی از مدیرا لطف کنه لینک رو به پست اول اضافه کنه. ظاهرا من دسترسیشو ندارم. فصل شانزدهم (گناه)
سلام, میخوام ی اعترافی کنم ,معمولا داستانهایی ک ژانر و مقدمه رو بطور قطع مشخص نکرده باشن و با ی نگاه نظرمو جلب نکنن نمیرم سراغشون,مخصوصا ک سرمم حسابی شلوغ باشه,,,ولی امروز ک سرم خلوت بود اومدم سراغ داستانت و فصل 1تا10 رو دان کردمو شروع کردم بخوندن,و واقعا خوشم اومد و از خودم خجالت کشیدم ک فقط با اون عقیده از خوندن خیلی رمانها صرف نظر کرده بودم,
همینجا عذرخواهی میکنم و میگم از این ب بعد دیگه فقط ازروی مقدمه راجب داستان قضاوت نمیکنم و حتما چندفصلی میخونم,:1:
خب تا اینجا فایل فصلهای1تا10رو خوندم ,قلم خوب و روونی داری, واقعا اینهمه اسم رو از کجای ذهنت میاری؟؟ این نشون از ذهن خلافت داره,ولی خب واسه خواننده هایی ک تازه میان سراغ داستانت خیلی سخته ک اینهمه شخصیت رو یجا ب ذهن راه بدن,
سوالهایی توی ذهنم ایجاد شده ولی نمیخوام الان ب قلم بیارم,چون ممکنه توی فصلهایی ک الان میخوام بخونم برطرف بشه,:0137:
بعد خوندن این 6فصل میام نظر کلی رو میزارم, :db459c4ae8a21f94ecc:
سلام, میخوام ی اعترافی کنم ,معمولا داستانهایی ک ژانر و مقدمه رو بطور قطع مشخص نکرده باشن و با ی نگاه نظرمو جلب نکنن نمیرم سراغشون,مخصوصا ک سرمم حسابی شلوغ باشه,,,ولی امروز ک سرم خلوت بود اومدم سراغ داستانت و فصل 1تا10 رو دان کردمو شروع کردم بخوندن,و واقعا خوشم اومد و از خودم خجالت کشیدم ک فقط با اون عقیده از خوندن خیلی رمانها صرف نظر کرده بودم,
همینجا عذرخواهی میکنم و میگم از این ب بعد دیگه فقط ازروی مقدمه راجب داستان قضاوت نمیکنم و حتما چندفصلی میخونم,:1:خب تا اینجا فایل فصلهای1تا10رو خوندم ,قلم خوب و روونی داری, واقعا اینهمه اسم رو از کجای ذهنت میاری؟؟ این نشون از ذهن خلافت داره,ولی خب واسه خواننده هایی ک تازه میان سراغ داستانت خیلی سخته ک اینهمه شخصیت رو یجا ب ذهن راه بدن,
سوالهایی توی ذهنم ایجاد شده ولی نمیخوام الان ب قلم بیارم,چون ممکنه توی فصلهایی ک الان میخوام بخونم برطرف بشه,:0137:بعد خوندن این 6فصل میام نظر کلی رو میزارم, :db459c4ae8a21f94ecc:
منم همین مشکل رو با سفیر کبیر داشتم یک سال جلوم بود و من از روی اسم و مقدمش اونو قضاوت کردم و سراغش نمی رفتم تا این که تمام کتابای سایت رو خوندم و بعد از ساعت ها کلنجار رفتم سراغش
وقتی شروع کردم بخوندنش و بخش اول و دومش رو خوندم نمی تونستم برای فصلای بعدیش صبر کنم اون بدترین شکنجه ممکن بود تا این که بعد از دو یا سه ماه فهمیدم نویسندش دوباره برگشته
بعد از اون فهمیدم که کتابا رو نه از روی اسم وجلد و نه هم از روی مقدمه نباید قضاوت کرد
بعد از اون من همیشه پنجاه صفحه از یه کتاب رو میخونم بعد تصمیم میگیرم که ادامه بدم یا نه
دقیقا منم تا الان همین روال رو در پیش داشتم, ولی امشب ک ب این رمان رسیدم نظرمو جلب کرد,,,, از قلم نویسنده خوشم اومده, داستانی رو با این همه پیچیدگی کنارهم چیدن کار مشکلیه,, مخصوصا هم ک شخصیت اصلی خاصی پیدا نمیکنی,,, انواع شخصیتهای مهم توی داستان وجود داره ک گاهی یجورایی فرعی ان و گاهی اصلی,,,,
امیدوارم داستانشو تا پایان ادامه بده, :129fs4252631:
من چندتا داستان تو سایت هست هنوز نخوندم من جمله همین داستان - البته نه به دلایلی مثل شما- بیشتر به خاطر تنبلی 🙂 صبر می کنم فصل ها بیشتر شه یهو بخونم حال کنم 🙂