نام: شمشیرزن سیاه (جلد اول تیغههای جنگنده)
ژانر: فانتزی
مقدمه:
آکادمی تیغههای جنگنده
دوستان اینم جلد کتابه خواهشا هر مشکلی دیدید بگید تا رفعش کنم.
ردیف | لیست فصلهای داستان شمشیرزن سیاه |
۱ | Black Sword Master Ch 01 |
2 | Black Sword Master Ch 02 |
۳ | Black Sword Master Ch 03. |
۴ | Black Sword Master Ch 04 |
۵ | Black Sword Master Ch 05. |
سلام...کاش یه توضیحی در مورد روند داستانت میذاشتی و اینکه تو چه ژانریه
دوست عزیز داستانت روخوندم, بنظرم پتانسیل لازم رو واسه ی داستان خوب داره و جا داره ک خیلی بهتربشه, حتما باید بایه ویراستار صحبت کنی, البته کم کم ک ب جلو بری مهارت و اگاهیت بیشتر میشه, میتونی با خوندن داستانهای خوب و قوی ک توی انجمن هست ب نتیجه مطلوب برسی,همچنین ی زمان بندی درمورد نحوه ی فصل دهیت و اینکه کاش تعداد صفحات فصلهات بیشتر بشه, امیدوارم موفق باشی,
سلام عزیز
خسته نباشی
داستانت رو خوندم
باید بگم به عنوان قدم اول خوب بود و من راضی شدم
ولی چندتا نکته:
1- اولین ومهم ترینش که نحوه نوشتاره، چیزی هست که تو تاپیکای زندگی پیشتاز به تفصیل برات بیان کردن، و خب نگرانم نباش، خود به خود درست میشه. هممون اولش اشتباه زیاد داشتیم تو نثر و نوشتن، ولی به مرور بر طرف شد. راه حلشم اینه که کمی سعی کنی از محاوره دور شی، نه اینکه اصلا محاوره رو بذاری کنار، بلکه با دقت بیشتری بهش فکر کنی.
2- داستانت ایده ی سختی داره، چون نمونه های دیگه هم ازش زیاده، پس پیشنهاد من اینه که روی پرداختن به شخصیت ها و نوع روایت و تخیلت بیشتر کار کنی
3- من راضی بودم به عنوان کار اول، ولی یادت باشه که پیشرفت در تجربه تو نویسندگی حاصل میشه. خوندن و مطالعه خیلی خوبه، ولی دست به قلم شدنم خیلی چیزا یاد میده، سعی کن این دوتا رو باهم پیش ببری
4- رو شخصیت ها کار کن، کمی بیشتر حالت تیپ دارن تا شخصیت. یعنی باباهه یه خورده از نظر من نامناسب بابای بدیه، یعنی بد بودنه خیلی حس نمیشه، بیشتر آدم حس میکنه پسره تنبله، بعدم اینکه ایده های خوبی تو شخصیتا داری، سعی کن پرورششون بدی
تو سایتم سرچ کن آموزش فانتزی نویسی، تو قسمت شخصیت پردازی چیزای خوبی به نظرم بهت میده
در نهایت موفق و موید باشی
یاعلی
خیلی ممنون بابت نقداتون.
تازه من خودم فصل اول رو صفحه ارایی کردم و لینکش رو عوض کردم امیدوارم خوشتون بیاد.
فصل دوم رو گذاشتم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
رمان مال خودمه امیدوارم خوشتون بیادژانر: فانتزی
خلاصه
این رمان درباره پسری به اسم نیکه که به خاطر از دست دادن خونوادش توسط ارواح شیطانی مجبور میشه شهرشون رو ترک کنه و به یه جای دیگه برای زندگی بره.
ولی همه جا از بین رفته، به همیتن دلیل نیک مجبور میشه به کشور همسایه بره . وقتی به کشور همسایه میرسه، از مردم میشنوه که مدرسه ای در بالای تپه ای در اون نزدیکی ها وجود داره که به افراد مبارزه با ارواح رو یاد میده. ولی هر پنج سال طی یک مسابقه سه نفر رو که به پونزده سالگی رسیدن رو ثبت نام میکنه.
اونکه هنوز سه سال تا رسیدن به سن مذکور فاصله داره به دنبال یه استاد خیلی قوی میگرده تا یرای مسابقه امادش کنه.اینم فصل اول
فصل دوم
سلام عزیز
خسته نباشی
داستانت رو خوندم
باید بگم به عنوان قدم اول خوب بود و من راضی شدم
ولی چندتا نکته:
1- اولین ومهم ترینش که نحوه نوشتاره، چیزی هست که تو تاپیکای زندگی پیشتاز به تفصیل برات بیان کردن، و خب نگرانم نباش، خود به خود درست میشه. هممون اولش اشتباه زیاد داشتیم تو نثر و نوشتن، ولی به مرور بر طرف شد. راه حلشم اینه که کمی سعی کنی از محاوره دور شی، نه اینکه اصلا محاوره رو بذاری کنار، بلکه با دقت بیشتری بهش فکر کنی.
2- داستانت ایده ی سختی داره، چون نمونه های دیگه هم ازش زیاده، پس پیشنهاد من اینه که روی پرداختن به شخصیت ها و نوع روایت و تخیلت بیشتر کار کنی
3- من راضی بودم به عنوان کار اول، ولی یادت باشه که پیشرفت در تجربه تو نویسندگی حاصل میشه. خوندن و مطالعه خیلی خوبه، ولی دست به قلم شدنم خیلی چیزا یاد میده، سعی کن این دوتا رو باهم پیش ببری
4- رو شخصیت ها کار کن، کمی بیشتر حالت تیپ دارن تا شخصیت. یعنی باباهه یه خورده از نظر من نامناسب بابای بدیه، یعنی بد بودنه خیلی حس نمیشه، بیشتر آدم حس میکنه پسره تنبله، بعدم اینکه ایده های خوبی تو شخصیتا داری، سعی کن پرورششون بدی
تو سایتم سرچ کن آموزش فانتزی نویسی، تو قسمت شخصیت پردازی چیزای خوبی به نظرم بهت میده
در نهایت موفق و موید باشی
یاعلی
فصل دوم رو گذاشتم
سلام فصل دوم رو خوندم, نسبت ب فصل اول خیلی بهتر شده بود, با اینکه بازم مشکل ویرایشی چند جایی ب چشم میخورد اما از فصل 1خیلی کمتر بود و این واقعا خوب بود, اینکه ب اشتباهات تایپی و نوشتاری برای فصل جدیدت توجه کردی و ب نظر مخاطبین اهمیت میدی خودش خیلی خیلی مهمه, از داستانت خوشم اومده,اینو مطمئن شدم ک هر فصل ک جلوتر بری بهتر از فصل قبل میشی و این عالیه,بازم مشخص نکردی ک نحوه فصل دهیت چ روزهاییه,,اگه براش برنامه ریزی کردی حتما زمانشو برامون قرار بده,
امیدوارم موفق باشی,
حتما بهتون خبر میدم.
خیلی خوشحالم که از نوشتم خوشتون اومده.
اگه میشه نظرتون رو درباره صفحه اراییش هم بگید چون تازه شروع کردم.
دوست عزیز یه سوال آیا این داستانو تو یه سایت دیگه هم قرار دادید چون خیلی عجیبه جای دیگه هم عین همین داستانو خوندم با همین روند
بله
تو اینجا و زندگی پیشتاز هم Mh.pharsi هست
سلام .خسته نباشی .همینطور ادامه بده.با نظرات و پیشنهادات بهترم میشه.چزئیات و شخصیت پردازی فضاسازی خیلی مهمن.
داستان قشنگی هست . من که خوشم اومد . امیدوارم ادامه بدیش و نصفه ولش نکنی .
فصل ها رو ویرایش کردم.
لطفا اگه یه ویراستار میشناسین بهم خبر بدین
سلام داستانت خوب بود فقط رو جمله بندیات یکمی دقت کن منتظر فصل بعدی هستم موفق باشی
سبک قشنگی رو انتخاب کردی ذهنیت کلی داستان هم خوبه دروغ نمیگم میتونه بهتر باشه ولی همین حالاشم به حد قابل قبولی رسیده
در مورد جمله بندی که همه گفتن منم میگم فقط باید بنویسی انقد بنویسی تا دستت بیاد بهترین سبک نوشتن برای ایده هات جیه
فقط یه مورد نظرمو جلب کرد توضیحات زیاد داستان بود که بعضا یکم اذیت میکرد به نظرم اگه به جای جمله های کوتاه جمله های بلند تر با حروف ربط بنویسی
باحال تر میشه اما توصیفاتت عالیه از زبون محاوره ای داستان خوشم میاد ولی یه تضاد با توضیحات زیاد داستان داره به عنوان مثال قسمت حمام کردن خیلی طولانی شد یا قسمت دفن کردن خیلی توضیح دادی که پدرچی شد
مامان چی شد کیا دفن میشن کی دفن میشن به نظرم اگه فقط مینوشتی کندن قبر ها تا بعد از ظهر به طوال انجامید و یکمم از ناراحتی ای که داشت و یه قطره اشک وقتی یادش اومد پدرش گفته کجا دفن بشه یکم تاثر داستان رو بالا تر می برد
به هر حال به نظرم شروع خوبی برای نویسندگیه این که بتونی ایده هاتو بنویسی یه هنره و به شخصه خوش حالم یه نویسنده خوب جدید به بچه های سایت اضافه شده موف باشی با قدرت ادامه بده