Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

داستان «;» | سمیکالن

99 ارسال‌
37 کاربران
211 Reactions
20.2 K نمایش‌
SLIMSHADY
(@slimshady)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 36
شروع کننده موضوع  
تالارگفتمان 1
نام داستان:
سمیکالن(;)

خلاصه داستان:
آیا تا به حال به کشتن کسی اندیشیده ای؟هرکسی از کشتن انسان دیگر وحشت دارد؛اما به راستی چه میشود که کسی مدام آن را انجام میدهد؟تو گمان میکنی من یک هیولای سنگدل هستم اما کافیست داستان زندگی من،رنج هایم و هدف هایم را بدانی؛آنگاه برایم احترام قائل خواهی شد.برایم مهم نیست چه برداشتی از کارهایم داشته باشند،من کاری میکنم که لازم است.کاری که هیچکس آن را به خوبی من انجام نمیدهد،کشتن.


   
kerm, ahmadi.fereshteh222, shivaez13732 and 23 people reacted
نقل‌قول
Death master
(@death-master-2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 66
 

من ژانر جنایی زیاد میخونم اما این داستان یکم ضعیف میزنه
مثلا درباره دلایل مستقل شدنش بگی یا اینکه چجوری با جیک دوست صمیمی شد و اینقدر بهش اعتماد داشت
بهتره فضای داستانو بیشتر توصیف کنی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

ام کلا ایده ش خوبه


   
پاسخنقل‌قول
Dumbledore
(@dumbledore)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 103
 

خسته نباشی:41: اول اینکه فونت عالیه خوب شد عوض کردی. دوما متنت نسبت به فصل اول پخته تر شده ایشالله بهترم میشه.با اینکه تنها دو فصل دادی اما مواظب باش داستانت خسته کننده نشه منظورم یک نواختی متنته یکم هیجان تزریق کنی بد نیست که البته این فقط یه پیشنهاده :5: در مورد فصل دهی هم اصلا عجله نکن ما همیشه اینجا پِلاسیم:دی با آسودگی کامل و بدون عجله بنویس.همینا دیگه :105:با قدرت ادامه بده:67:


   
SLIMSHADY reacted
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام راستی من یه سوال دارم این فصل دوم خاطراتش داره برای خودش یادآوری میشه یا داره برای اون دختره تعریف میکنه؟


   
SLIMSHADY reacted
پاسخنقل‌قول
ahmadi.fereshteh222
(@ahmadi-fereshteh222)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 224
 

داره برا دختره از زبان خودش تعریف می کنه داستان زندگیشو


   
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام فصل جدید نمیذارین؟


   
پاسخنقل‌قول
Dumbledore
(@dumbledore)
Estimable Member
عضو شده: 4 سال قبل
ارسال‌: 103
 

داداش الان خون دختره تموم میشه میمیره داستانت نیمه کاره می مونه ها:22: گفتم ریلکس باش ولی نه دیگه اینقدر:21:


   
پاسخنقل‌قول
amir-fire
(@amir-fire)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 214
 

آقا من داستانو حوندم و باید بگم خیلی عالیه و کشش لازم رو داره تا خواننده رو جذب کنه اما مشکل ایدشه که یه ذره زیادی کلیشه ای هست که اونم اگر قلم خوب باشه حل میشه.
موفق باشی و منتظر فصل سوم هستم


   
SLIMSHADY reacted
پاسخنقل‌قول
SLIMSHADY
(@slimshady)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 36
شروع کننده موضوع  
revival


و سرانجام،فصل سوم


   
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام من از فصل اول چیزی یادم نمونه باید از اول بخونم
به محض اینکه خوندم حتما نظر میدم
با تشکر از شما منتظر ادامش بودم
موفق باشید


   
SLIMSHADY reacted
پاسخنقل‌قول
JL_D
 JL_D
(@abbas-14-12-5)
Reputable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 199
 

سلام.
داستانت قشنگ بود.
نقدی چیزی ندارم جز اینکه تصویر صورت دو تا بچه ها رو نگفتی.
نتونستم صورتشون رو تصور کنم.
و یه سوالی که برام پیش اومد این بود که وقتی اراذل کیفشو زدن چرا وقتی رفت خونه ی بابای دوستش دوباره کیفش اونجا هم بود؟
دو تا کیف داشت؟
ممنون از داستانت


   
SLIMSHADY reacted
پاسخنقل‌قول
SLIMSHADY
(@slimshady)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 36
شروع کننده موضوع  

Rosela;36133:
سلام من از فصل اول چیزی یادم نمونه باید از اول بخونم
به محض اینکه خوندم حتما نظر میدم
با تشکر از شما منتظر ادامش بودم
موفق باشید

سلام
منتظریم!

JL_D;36139:
سلام.
داستانت قشنگ بود.
نقدی چیزی ندارم جز اینکه تصویر صورت دو تا بچه ها رو نگفتی.
نتونستم صورتشون رو تصور کنم.
و یه سوالی که برام پیش اومد این بود که وقتی اراذل کیفشو زدن چرا وقتی رفت خونه ی بابای دوستش دوباره کیفش اونجا هم بود؟
دو تا کیف داشت؟
ممنون از داستانت

سلام
مرسی.
یه کیف داشت اون مشکل تایپی بود که حل شد.


   
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام فصل جدیدو خوندم خیلی از قبل بهتر شده بود ولی قبلیا هم خیلی عالی بودن ولی اشکالات نگارشی زیاد داشت
متنتون وقتی ادبیه نباید از کلمات محاوره ای استفاده کنید به جای توی باید بنویسید در بعضی از جمله هاتونم ترتیبشون اشتباه بود که خب با کمک یه ویراستار اینا حل میشه
می تونستین فصلو طولانی ترش بکنین با توصیف بیشتر
مثلا احساس شخصیتو وقتی که تیر خورده بود باید بیشتر توضیح میدادین شما فقط نوشته بودین دسش درد می کرد ولی اگه کتف یه نفر تیر بخوره دردش اونقدر زیاد هست که نتونه از دیوار بالا بره حتی نمیتونه تکون بده دستشو راستی مگه نباید از بیمارستان به پلیسی چیزی خبر میدادن به هر حال این پسر تیر خورده و چرا حتی سراغ خونوادشو نگرفتن؟ این دیگه اوج بی خیالی پزشکا و پرستارا رو نشون می ده
پدرش فکر میکنم باید بیشتر سعیشو براینگه داشتن پسرش می‌کرد
خیلی خوب بود از خوندنش لذت بردم احساسات یه نوجوون افسرده رو خیلی خوب به نمایش گذاشتین
موفق باشین


   
پاسخنقل‌قول
SLIMSHADY
(@slimshady)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 36
شروع کننده موضوع  

Rosela;36271:
سلام فصل جدیدو خوندم خیلی از قبل بهتر شده بود ولی قبلیا هم خیلی عالی بودن ولی اشکالات نگارشی زیاد داشت
متنتون وقتی ادبیه نباید از کلمات محاوره ای استفاده کنید به جای توی باید بنویسید در بعضی از جمله هاتونم ترتیبشون اشتباه بود که خب با کمک یه ویراستار اینا حل میشه
می تونستین فصلو طولانی ترش بکنین با توصیف بیشتر
مثلا احساس شخصیتو وقتی که تیر خورده بود باید بیشتر توضیح میدادین شما فقط نوشته بودین دسش درد می کرد ولی اگه کتف یه نفر تیر بخوره دردش اونقدر زیاد هست که نتونه از دیوار بالا بره حتی نمیتونه تکون بده دستشو راستی مگه نباید از بیمارستان به پلیسی چیزی خبر میدادن به هر حال این پسر تیر خورده و چرا حتی سراغ خونوادشو نگرفتن؟ این دیگه اوج بی خیالی پزشکا و پرستارا رو نشون می ده
پدرش فکر میکنم باید بیشتر سعیشو براینگه داشتن پسرش می‌کرد
خیلی خوب بود از خوندنش لذت بردم احساسات یه نوجوون افسرده رو خیلی خوب به نمایش گذاشتین
موفق باشین

سلام.
ویراستار نداره داستان اما تلاش میکنم به این نکات هم توجه کنم.
پرستارها فکر کردن این کسی که همراشه پدرشه.بالا رفتن از دیوار هم بعد از درمانشه و مسکنی ک پرستار زد اونجا باعث میشه بتونه از دستش کمی استفاده کنه.
پدرش کلا ازش متنفره واسه همین تلاش زیادی نکرد.
مرسی.سعی میکنم فصل بعدیو بهتر بنویسم.
داستان از فصل بعد وارد فاز جدیدی میشه.


   
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

SLIMSHADY;36277:
سلام.
ویراستار نداره داستان اما تلاش میکنم به این نکات هم توجه کنم.
پرستارها فکر کردن این کسی که همراشه پدرشه.بالا رفتن از دیوار هم بعد از درمانشه و مسکنی ک پرستار زد اونجا باعث میشه بتونه از دستش کمی استفاده کنه.
پدرش کلا ازش متنفره واسه همین تلاش زیادی نکرد.
مرسی.سعی میکنم فصل بعدیو بهتر بنویسم.
داستان از فصل بعد وارد فاز جدیدی میشه.

باشه درست میگین ولی بازم باید هویتشونو بررسی میکردن اینکه یه نفر تیر بخوره موضوع کوچیکی نیست حتی باید پلیسم خبر میکردن چه فکر کرده باشن اون فرد پدرشه چه نه
چه خوبمشتاقم فصل بعدی رو بخونم
ممنونازشما موفق باشین


   
blacksnake and SLIMSHADY reacted
پاسخنقل‌قول
SLIMSHADY
(@slimshady)
Trusted Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 36
شروع کننده موضوع  

Rosela;36284:
باشه درست میگین ولی بازم باید هویتشونو بررسی میکردن اینکه یه نفر تیر بخوره موضوع کوچیکی نیست حتی باید پلیسم خبر میکردن چه فکر کرده باشن اون فرد پدرشه چه نه
چه خوبمشتاقم فصل بعدی رو بخونم
ممنونازشما موفق باشین

همراه با ویرایش فصل اول،این بخش رو هم ویرایش میکنم.


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 3 / 7
اشتراک: