آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه
داستان های درحال نگارش
595
ارسال
60
کاربران
681
Reactions
88 K
نمایش
شروع کننده موضوع 16/04/1397 8:34 ب.ظ
به سرنوشت اعتقادی ندارم. هدفی برای زندگی قائل نیستم. ما تنها در میان مسیر های بیشمار سرگردانیم. انتخاب های ماست که به زندگیمان جهت میدهد. ما مسیرمان را از بین تقاطع های بسیاری که پیش رویمان قرار دارد انتخاب میکنیم. این ما هستیم که تعیین میکنیم از کدام مسیر برویم. این ما هستیم که آینده را می سازیم. چیزی از قبل مقدر نشده است.
گذشته، گذشته است و آینده هنوز بوجود نیامده. زندگی آبی روان نیست که بشود در جهت یا خلاف جهت آن شنا کرد. نمیشود به گذشته یا آینده رفت. زندگی مانند سنگیست که از فراز نامتناهی رها شده است و تا ابد سقوط خواهد کرد. همیشه در حرکت خواهد بود؛ بدون توقف و در یک جهت.
مردی عاقل را میشناختم؛ هنوز نمیدانم با من موافق بود یا مخالف، او به سرنوشت اعتقاد داشت. هرچند، شاید به گونه ای دیگر. میگفت نام سرنوشت را اشتباه بر آن نهاده اند. سر نوشته هارا ما انتخاب میکنیم ما هستیم که تعیین میکنیم کدام صفحه را بخوانیم اما آنچه در میان صفحات قرار دارد را از قبل نوشته اند. آن دوراهی هارا ما برمی گزینیم اما وقتی وارد مسیری شویم آنچه روزگار پیش رویمان قرار میدهد از کنترل ما خارج است. مسیر ها مشخص اند. راه ها از قبل بوجود آمده اند هرچند این ما هستیم که آنهارا برمی گزینیم.
با این حال گاهی، فردی در زمان مناسب، در مکان مناسب قرار میگیرد و انتخاب هایش اورا به سمتی هدایت میکند که شاید از قبل مقدر شده است. پس آیا این انتخاب ها نیز از قبل مقدر شده اند؟ آیا ما عروسک هایی هستیم که تنها زیر دستان زبردست بازی گردان تکان میخوریم؟ ...نمیدانم. این بازی پیچیده ایست و هرکس که آنرا به راه انداخته خوب بازی میکند.
بعضی از دیالوگ ها :
« هیچ چیز هیچ وقت آسون نیست. اگر آسون بود بدون یه جای کار ایراد داره. نمیشه توازن دنیارو بهم زد. هرچیز یه بهایی داره. اگر چیزی رو میخوایی باید یه چیز دیگه رو بجاش بدی. این یه قانونه. نمیشه دورش زد. نمیشه خمش کرد. فقط باید همیشه یادت باشه. چیزی که تو میخوایی کاری که میکنی شاید بنظر خودت مهم نباشه اما میتونه نتایج دیوانه واری در پی داشته باشه. »
....................................
« نمیدونم چطور اتفاق افتاد اما این اولین باره که یه چیزیو اینقدر میخوام. نمیتونم جلوی خودمو بگیرم ... احساس بدبختی میکنم »
مرد زیر لب به ارامی گفت : « حتی الماس هم بدون تراش فقط یه سنگه... عجب داستان جالبی... امیدوارم در انتها ارزشش رو داشته باشه.»
سپس تلخ خندی زد و همانطور که پشت به پسر ایستاده بود سرش را تکان داد و گفت : « ارزش های هرکس متفاوتن. یکی با قدرت یکی با پول و دیگری با عشق. این چیزی رو عوض نمیکنه. گذاشتن اسم عشق روی کارت باعث نمیشه کمتر خودخواهانه بنظر بیاد. با این حال کمکت میکنم. میدونم چی در انتظارته. میدونم قراره به کجا برسه اما کمکت میکنم. تو تصمیمتو گرفتی و نتایجش رو هم پذیرفتی. بعنوان پدرت کنارت میمونم اما حرف های امروزم رو فراموش نکن. »
..................................
« تو انتقام رو با کینه اشتباه گرفتی پسر. انتقام وظیفه ایه که بر دوشمونه اما کینه باریه که بر پشت احساس سواره. خودت رو از کینه خالی کن. نمیگم ببخش. نباید ببخشی. منم نمیبخشم. چون لیاقتش رو ندارن. اما نزار کینه قلبتو تسخیر کنه. این انتقام نیست. فقط پستیه »
« انتقام باید گرفته بشه. کسانی که به اسم بخشش گناهکار رو رها میکنن سنت ظلم و مرگ رو در زمین بجا میزارن»
26/10/1397 0:54 ق.ظ
جمعه این هفته فایل داریم؟
26/10/1397 1:30 ق.ظ
پست اسپم نذارین!!!!
این هزار بار.
26/10/1397 3:01 ق.ظ
پست اسپم نذارین!!!!
این هزار بار.
الان اینی که شما نوشتین چیه؟??
به نظر شما برای نیومدن فصل چیکار کنیم؟
بشینیم دیر اومدنش رو نقد کنیم؟
کرسی بررسی دلائل دیر فصل گذاشتن بزاریم؟
اصلا برگردیم به وضع سابق کلا صدامون هم در نیاد.?
این آخریه انگار بهتره
ahmadi.fereshteh222 and alikhoshbakht13772 reacted
26/10/1397 3:48 ق.ظ
الان اینی که شما نوشتین چیه؟������������
به نظر شما برای نیومدن فصل چیکار کنیم؟
بشینیم دیر اومدنش رو نقد کنیم؟
کرسی بررسی دلائل دیر فصل گذاشتن بزاریم؟
اصلا برگردیم به وضع سابق کلا صدامون هم در نیاد.������
این آخریه انگار بهتره
نه، هر طور خودتون صلاح می‌دونین والا.
هزار بار گفتیم پست مفید چیه و چی اسپمه. همین که نویسنده تا به اینجای داستان رو منتشر کرده خودش جای شکره؛ که سرخورده نشده از این همه پست اسپم.
به هر صورت، هر طور خودتون صلاح می‌دونین. حالا دیر اومدن رو نقد کنید، کرسی بذارید یا...؛ از این به بعد پستهای اسپم بلافاصله پاک میشن، قبلاً هم باید می‌شدن البته. و اگه ادامه پیدا کنه امتیاز هم کسر خواهد شد.
26/10/1397 10:21 ق.ظ
نه، هر طور خودتون صلاح می‌دونین والا.
هزار بار گفتیم پست مفید چیه و چی اسپمه. همین که نویسنده تا به اینجای داستان رو منتشر کرده خودش جای شکره؛ که سرخورده نشده از این همه پست اسپم.
به هر صورت، هر طور خودتون صلاح می‌دونین. حالا دیر اومدن رو نقد کنید، کرسی بذارید یا...؛ از این به بعد پستهای اسپم بلافاصله پاک میشن، قبلاً هم باید می‌شدن البته. و اگه ادامه پیدا کنه امتیاز هم کسر خواهد شد.
از این به بعد کسر میشه؟
والا ما هر چی امتیاز داشتیم ( ۱۵۰۰ )
به اسم اسپم کسر شد و امتیازم شد ( ۰ )
یعنی تو کل اون پست‌ها هیچ چیز درست وحسابی‌ای نبود؟
همش اشغال بود؟
ببخشید انقدر تند حرف می‌زنم.
میگم اصلا همش بدرد نخور
اون ۱ امتیازی که هر روز واسه آن شدن میدن چی؟
26/10/1397 12:15 ب.ظ
کاریش نمیشه کرد فقط باید صبر کرد تا نویسنده عزیز ادامشو بزاره و امیدوار باشیماز این به بعد فاصله فصل ها کمتر بشه
26/10/1397 2:03 ب.ظ
از این به بعد کسر میشه؟
والا ما هر چی امتیاز داشتیم ( ۱۵۰۰ )
به اسم اسپم کسر شد و امتیازم شد ( ۰ )
یعنی تو کل اون پست‌ها هیچ چیز درست وحسابی‌ای نبود؟
همش اشغال بود؟
ببخشید انقدر تند حرف می‌زنم.
میگم اصلا همش بدرد نخور
اون ۱ امتیازی که هر روز واسه آن شدن میدن چی؟
من هرچی تو فعالیت های شما گشتم،همچین چیزی ندیدم که 1500 امتیاز کسر شده باشه. عدم حضور در سایت روزی یه امتیاز کسر میکنه. فرقی نداره من باشم یا شما. سیستم سایته.
پست زدن واریز امتیاز داره و پاک کردن هم کسر میکنه.
در ثانی، انقدر بچه ها واریز به حساب میکنن که اینها به چشم نمیاد.
تو همین هفته پیش که من دیدم برای یکی برای دریافت فصل امتیاز ریختید، کل امتیازو برگردوندم و سمیه هم دوباره براتون امتیاز واریز کرده. نفیسه هم که واریز 300 200 تایی داشته براتون.
کی 1500 امتیاز کسر شده ازتون؟
27/10/1397 1:58 ق.ظ
من هرچی تو فعالیت های شما گشتم،همچین چیزی ندیدم که 1500 امتیاز کسر شده باشه. عدم حضور در سایت روزی یه امتیاز کسر میکنه. فرقی نداره من باشم یا شما. سیستم سایته.
پست زدن واریز امتیاز داره و پاک کردن هم کسر میکنه.
در ثانی، انقدر بچه ها واریز به حساب میکنن که اینها به چشم نمیاد.
تو همین هفته پیش که من دیدم برای یکی برای دریافت فصل امتیاز ریختید، کل امتیازو برگردوندم و سمیه هم دوباره براتون امتیاز واریز کرده. نفیسه هم که واریز 300 200 تایی داشته براتون.
کی 1500 امتیاز کسر شده ازتون؟
خوبه
یکی بررسی کرد.
حالا ماشین حساب بیارم تک‌تک جمع کنید
ببینید اختلاف مجموع اون مثبت و منفی‌ها و این امتیاز چنده.
خوبه همه‌چی با جزئیات کامل اون‌جا هست.
منم ندیدم چیزی اون‌جا نوشته بشه ولی یه ساعت قبل امتیاز یه چیز بود، اون موقع شده بود ۸۰ تا اونم به لطف اهدای خودتون.
تنها جوابی هم که گرفتم این بود که پستهای بی‌ارزش پاک میشن با امتیازشون(?؟؟)
این شد که با این اسپم گفتن دوستمون آتشفشان فوران کرد
ما هم شرمنده‌ی نویسنده شدیم که اینجا این چیزا مطرح شد
27/10/1397 3:42 ب.ظ
یه نقد کوچیک به امید پیشرفت
داستان از نظر محتویات نگارشی درجه خوب و قابل قبولی داره ولی در بعضی قسمت های داستان یه نوع گیجی خاصی قرار داره که باعث میشه اون پاراگراف رو دوباره بخونم
ولی از یک طرف داستان کشش عالی داره که باعث شد تا دیروقت بیدار بمونم کلشو بخونم از نظر داستانی به هم ربط داره و گسسته نیست قلم قوی باعث شده این کتاب اگه کامل بشه یکی از بهترین کارهای فانتزی بشه
به امید موفقیت
27/10/1397 6:39 ب.ظ
خوبه
یکی بررسی کرد.
حالا ماشین حساب بیارم تک‌تک جمع کنید
ببینید اختلاف مجموع اون مثبت و منفی‌ها و این امتیاز چنده.
خوبه همه‌چی با جزئیات کامل اون‌جا هست.
منم ندیدم چیزی اون‌جا نوشته بشه ولی یه ساعت قبل امتیاز یه چیز بود، اون موقع شده بود ۸۰ تا اونم به لطف اهدای خودتون.
تنها جوابی هم که گرفتم این بود که پستهای بی‌ارزش پاک میشن با امتیازشون(��؟؟)
این شد که با این اسپم گفتن دوستمون آتشفشان فوران کرد
ما هم شرمنده‌ی نویسنده شدیم که اینجا این چیزا مطرح شد
سلام مجدد
چون مهرنوش جان نبودن من اومدم. نیاز نیست شما ماشین حساب بدید عزیزم ما خودمون جمع کردیم همون دیروز
بالاترین میزان امتیاز شما سه تا مبلغ بین صد تا دویست از طرف من و مهرنوش و نفیسه بوده که به هردلیلی خرج کردید.
وقتی مدیران تالار هی میان میگن تو زدن پستهاتون دقت کنید که بیخود نمیگن من چندین بار خودم پستهای شما رو پاک کردم این چهار خط قرمز زیر امضای من دور سایت میچرخه واسه چی اخه؟ارزش یه تالار به محتواشه و با پست بی محتوا و تک خطی فقط تالار بهم میریزه اینم چیزی نبوده که فقط برای شما باشه برای تک تک کاربرا هست. امتیازات هیچ کس در عرض یک ساعت تغییر نمیکنه و اگر کسی کوچکترین تغییری توی امتیازات کاربری بده حتی اهداهای شما به دوستان توی سیستم سایت ثبت میشه بنابراین جایی برای سوال نیست. احتمالا شما اشتباه دیدید شایدم شماره عضویتتون که 1508 هست رو جای امتیاز دیدید. اگر در این زمینه بحثی داشتید به پیام شخصی من مراجعه کنید. اینجا تاپیک داستانه.
28/10/1397 8:11 ب.ظ
خب امیدوارم امشب فصل باشه تا بیش از این از شرایط داستان دور نشیم تا ذهن مخاطب همراه با فصلها جلو بره و دلسرد از ادامه داستان نباشه باشه.زیبایی داستانی که می نویسی خیره کنندس اگه نمی دونستم کی اینو نوشته خیال می کنی توسط یکی از نویسنده خارجی کارکشته نوشته شده.شخصیت پردازیت عالیه تا اینجای کار کمو بیش با شخصیتها اشنایی ایجاده شده و یک شرایط کلی از فضای کتاب ارائه کردی و داره بهترو بهتر میشه.
شروع کننده موضوع 28/10/1397 9:30 ب.ظ
ممنون از همه دوستان که پیگیری می کنید. باعث خوشحالیه میبینم علاقه نشون میدید. برای امشب هم فصل کاملا آمادست. در واقع دو فصل آمادست. به جبران تاخیر های قبلی. البته پیوستگی مطالب این دو فصل هم بی تاثیر نبود
اما وقتی کامنت هارو خوندم یکم دربارش فکر کردم بهتر دیدم فایل کلی رو قرار بدم. یعنی پونزده فصل ابتدایی به صورت کامل و تکمیل شده. البته من فردا آخرین امتحانمو میدم و بعد شروع میکنم. یه بیکاری چند روزه که میشه فایلو جمعش کرد. الان سیزده فصل ارائه شده که با اون دوتا میشه پونزده فصل و عدد خوبی هم هست.
دوستانی هم که یادشون رفته میتونن از اول بخونن. انشالله که خوشتون بیاد.
راستی تا یادم نرفته بگم احتمالا همون سه شنبه بزارم این فایلو. البته اگر خیلی صبرتون لبریز شده میتونم اون دو فصل رو امشب هم قرار بدم ولی فکر کنم اونطوری کیفش بیشتره
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
یه نقد کوچیک به امید پیشرفت
داستان از نظر محتویات نگارشی درجه خوب و قابل قبولی داره ولی در بعضی قسمت های داستان یه نوع گیجی خاصی قرار داره که باعث میشه اون پاراگراف رو دوباره بخونم
ولی از یک طرف داستان کشش عالی داره که باعث شد تا دیروقت بیدار بمونم کلشو بخونم از نظر داستانی به هم ربط داره و گسسته نیست قلم قوی باعث شده این کتاب اگه کامل بشه یکی از بهترین کارهای فانتزی بشه
به امید موفقیت
ممنون از شما و خوشحالم خوشتون اومد
کاملا به این نقطه ضعف خودم واقفم. البته اگر علائم نگارشی به درستی به کار برده بشن میتونه نقطه قوت هم باشه. در واقع چون قلم من به نوشته های ادبی عادت داره یکم سنگین و کج مینویسم که خوندنش سخته. گاهی اینقدر ویرگول لازمه که اگر نباشه اصلا نمیشه خوند جملاتو. گیج میشید و کاملا به شما حق میدم. میدونم این برای چنین رمانی اینطور قلم زیاد مناسب نیست. از این به بعد سعی میکنم بیشتر دقت کنم
zzareb2 reacted
28/10/1397 9:30 ب.ظ
امشب فصل رو بذاری عالی میشه .منتظریم
شروع کننده موضوع 28/10/1397 9:36 ب.ظ
خب امیدوارم امشب فصل باشه تا بیش از این از شرایط داستان دور نشیم تا ذهن مخاطب همراه با فصلها جلو بره و دلسرد از ادامه داستان نباشه باشه.زیبایی داستانی که می نویسی خیره کنندس اگه نمی دونستم کی اینو نوشته خیال می کنی توسط یکی از نویسنده خارجی کارکشته نوشته شده.شخصیت پردازیت عالیه تا اینجای کار کمو بیش با شخصیتها اشنایی ایجاده شده و یک شرایط کلی از فضای کتاب ارائه کردی و داره بهترو بهتر میشه.
بابت فصل نمیدونم چی بگم. هنوز دو به شکم بزارم یا نه. اگر بزارم فصلو بعدو کسایی که خوندن اون پونزده تایی رو دانلود نمیکنن و متوجه تغییرات حالا هرچند کم هم نمیشن. و اگر نزارم بازم ممکنه صدای ملت در بیاد که کاملا درک میکنم.
هرچند ترجیح میدم از این به عنوان یه بهانه استفاده کنم تا اون فایلو دانلود کنن و شده نگاهی هم به مطالب قبلی بندازن. چون میدونم بسیاریشو یادتون رفته. و بگم احتمالا طی این ویرایش جمله بندی های زیادی تغییر کنه. علائم نگارشی رو کامل میکنم و خدمتتتون ارائه میشه. به محض اینم که تموم بشه میزارم. نمیدونم کی ولی فکر نکنم بیشتر از سه چهار روز وقت بگیره
از تعریفتون هم ممنون انشالله که شایسته باشم. و اینم اضافه کنم این داستان به شدت تحت تاثیر نویسنده های غربی بخصوص ارباب تتالکین هست. امیدوارم بتونم ذره ای به اونها شبیه بنویسم
28/10/1397 9:58 ب.ظ
بابت فصل نمیدونم چی بگم. هنوز دو به شکم بزارم یا نه. اگر بزارم فصلو بعدو کسایی که خوندن اون پونزده تایی رو دانلود نمیکنن و متوجه تغییرات حالا هرچند کم هم نمیشن. و اگر نزارم بازم ممکنه صدای ملت در بیاد که کاملا درک میکنم.
هرچند ترجیح میدم از این به عنوان یه بهانه استفاده کنم تا اون فایلو دانلود کنن و شده نگاهی هم به مطالب قبلی بندازن. چون میدونم بسیاریشو یادتون رفته. و بگم احتمالا طی این ویرایش جمله بندی های زیادی تغییر کنه. علائم نگارشی رو کامل میکنم و خدمتتتون ارائه میشه. به محض اینم که تموم بشه میزارم. نمیدونم کی ولی فکر نکنم بیشتر از سه چهار روز وقت بگیره
از تعریفتون هم ممنون انشالله که شایسته باشم. و اینم اضافه کنم این داستان به شدت تحت تاثیر نویسنده های غربی بخصوص ارباب تتالکین هست. امیدوارم بتونم ذره ای به اونها شبیه بنویسم
جون من این تن بمیره :f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3:
این فصلو امشب بزار بخودا ذله شدم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
بابت فصل نمیدونم چی بگم. هنوز دو به شکم بزارم یا نه. اگر بزارم فصلو بعدو کسایی که خوندن اون پونزده تایی رو دانلود نمیکنن و متوجه تغییرات حالا هرچند کم هم نمیشن. و اگر نزارم بازم ممکنه صدای ملت در بیاد که کاملا درک میکنم.
هرچند ترجیح میدم از این به عنوان یه بهانه استفاده کنم تا اون فایلو دانلود کنن و شده نگاهی هم به مطالب قبلی بندازن. چون میدونم بسیاریشو یادتون رفته. و بگم احتمالا طی این ویرایش جمله بندی های زیادی تغییر کنه. علائم نگارشی رو کامل میکنم و خدمتتتون ارائه میشه. به محض اینم که تموم بشه میزارم. نمیدونم کی ولی فکر نکنم بیشتر از سه چهار روز وقت بگیره
از تعریفتون هم ممنون انشالله که شایسته باشم. و اینم اضافه کنم این داستان به شدت تحت تاثیر نویسنده های غربی بخصوص ارباب تتالکین هست. امیدوارم بتونم ذره ای به اونها شبیه بنویسم
جون من این تن بمیره :f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3:
این فصلو امشب بزار بخودا ذله شدم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
بابت فصل نمیدونم چی بگم. هنوز دو به شکم بزارم یا نه. اگر بزارم فصلو بعدو کسایی که خوندن اون پونزده تایی رو دانلود نمیکنن و متوجه تغییرات حالا هرچند کم هم نمیشن. و اگر نزارم بازم ممکنه صدای ملت در بیاد که کاملا درک میکنم.
هرچند ترجیح میدم از این به عنوان یه بهانه استفاده کنم تا اون فایلو دانلود کنن و شده نگاهی هم به مطالب قبلی بندازن. چون میدونم بسیاریشو یادتون رفته. و بگم احتمالا طی این ویرایش جمله بندی های زیادی تغییر کنه. علائم نگارشی رو کامل میکنم و خدمتتتون ارائه میشه. به محض اینم که تموم بشه میزارم. نمیدونم کی ولی فکر نکنم بیشتر از سه چهار روز وقت بگیره
از تعریفتون هم ممنون انشالله که شایسته باشم. و اینم اضافه کنم این داستان به شدت تحت تاثیر نویسنده های غربی بخصوص ارباب تتالکین هست. امیدوارم بتونم ذره ای به اونها شبیه بنویسم
جون من این تن بمیره :f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3::f6eb47d3:
این فصلو امشب بزار بخودا ذله شدم
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
من قول میدم همین الان تمام فصلای قبلی رو بخونم
فایل کلی هم که میدی دو باره از اول بخونمش
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
به ریش سبیل فسیلای سایت
به تک تک کلمات تایپ شده نویسندگان سایت
به غیبت کبرای مرتضی
به ظهور نویسنده اعضم سینا
تورا قسم میدهم ای ارباب الینور
این فصل را برما نمایان کن
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
اعظم رو اشتباه نوشتم خودتبه بزرگیت ببخشش
