سلام بر همه.
کتاب اولم رو به صورت نصفه گذاشتم توی پایونیر، که زیاد خوب از آب در نیومد. و حالا، وقتشه که اینو بنویسم.برای بار دوم، تصمیم گرفتم کتابم رو اینجا قرار بدم. امیدوارم. واقعا و واقعا امیدوارم این یکی به بدی قبلی نشه. اگه خدا بخواد، هفته ای یا دوهفته ای یک فصل می ذارم.
مجموعه: |
گل صلح |
جلد اول: |
اورسینه |
تعدا جلد: |
3 |
نویسنده: |
هلن پراسپرو(نازی ریزوندی) |
ژانر: |
فانتزی |
کاور: |
------------- |
وضعیت فصول: |
سه فصل + مقدمه |
نظر: |
اجباری 🙂 |
من خیلی داستانتو دوس دارم خیلیم مشتاق بقیشم.. خیلی دوس دارم سرنوشت شخصیت اولتو بدونم
حس میکنم ولی یه جاهایی داستانت از دست میره چجوری بگم یه جاهایی گیج کننده میشه .یه جاهایی داستان گم میشه شاید بخاطر چینش کلماته شایدم بخاطر سرعت کم داستانه نمیدونم شایدم من بدون عینک میخونم چشام میپره:)
سلام. داستانت رو خوندم و باید بگم به جمع نویسندگان سایت خوش اومدی
نقدش کردم اما متاسفانه نمیتونم توی سایت بفرستم. اگه خواستی توی تل بهم پیام بده که بفرستم واست. اگر نه هم که هیچی دیگه موفق باشی در کل
Envelope_0 اون آخریش صفره Envelope_1 آخریش یکه Envelope_2 آخریش دوئه. هر سه خودم هستم به هرکدوم خواستی پیام بده
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
سلام. داستانت رو خوندم و باید بگم به جمع نویسندگان سایت خوش اومدی
نقدش کردم اما متاسفانه نمیتونم توی سایت بفرستم. اگه خواستی توی تل بهم پیام بده که بفرستم واست. اگر نه هم که هیچی دیگه موفق باشی در کل
Envelope_0 اون آخریش صفره Envelope_1 آخریش یکه Envelope_2 آخریش دوئه. هر سه خودم هستم به هرکدوم خواستی پیام بده
سلام و درود . اول از همه بهت تبریک میگم این داستانت زمین تا آسمون با قبلیت فرق داره و خیلی بهتره و این یعنی در نویسندگی پیشرفت کردی . من مشتاقانه فصولت رو خوندم و باید بگم ایده داستان خیلی خوبه و پتانسیل یه داستان هزار و خورده ای صفحه ای رو داره . فضا سازی و توصیفت هم خوب بود ولی میتونه عالی بشه اگر روش کار بشه « بر عکس داستان های من که اصلا فضا سازی ندارن:دی» . شخصیت پردازیت هم خوبه اما یه جاهایی واقعا غیر منطقی به نظر میاد مثلا رابطه اورسینه با پدرش خیلی خصمانست بیشتر میخوره دوک رندان ناپدریش باشه تا پدرش ! به نظرم یکم بعد خصمانش رو کمتر کن بشه همزاد پنداری کرد.
اما در کل داستانی بسیار عالیست و با یه ویرایش و رعایت برخی از نکات ممکنه بشه از اون داستان هایی که همه بشناسنش!
موفق باشی و فصل جدید هم زودتر بنویس و گرنه ..
::72::::71::
سلام و درود . اول از همه بهت تبریک میگم این داستانت زمین تا آسمون با قبلیت فرق داره و خیلی بهتره و این یعنی در نویسندگی پیشرفت کردی . من مشتاقانه فصولت رو خوندم و باید بگم ایده داستان خیلی خوبه و پتانسیل یه داستان هزار و خورده ای صفحه ای رو داره . فضا سازی و توصیفت هم خوب بود ولی میتونه عالی بشه اگر روش کار بشه « بر عکس داستان های من که اصلا فضا سازی ندارن:دی» . شخصیت پردازیت هم خوبه اما یه جاهایی واقعا غیر منطقی به نظر میاد مثلا رابطه اورسینه با پدرش خیلی خصمانست بیشتر میخوره دوک رندان ناپدریش باشه تا پدرش ! به نظرم یکم بعد خصمانش رو کمتر کن بشه همزاد پنداری کرد.
اما در کل داستانی بسیار عالیست و با یه ویرایش و رعایت برخی از نکات ممکنه بشه از اون داستان هایی که همه بشناسنش!
موفق باشی و فصل جدید هم زودتر بنویس و گرنه ..
::72::::71::
سلام.
واقعا باعث افتخاره که می خونی و دنبال می کنی.
در باره رابطه پدر و اورسینه، رفتم خوندم دیدم راست میگی. در ویرایش بعدی خیلی از مشکلات و روبط غیر منطقی درست میشه.
راستی کتاب ودت چطور شد؟ من واقعا منتظر بقیش بودما 😐
سلام.
واقعا باعث افتخاره که می خونی و دنبال می کنی.
در باره رابطه پدر و اورسینه، رفتم خوندم دیدم راست میگی. در ویرایش بعدی خیلی از مشکلات و روبط غیر منطقی درست میشه.
راستی کتاب ودت چطور شد؟ من واقعا منتظر بقیش بودما 😐
نود درصد امروز نسخه ویرایش شده فصل دوم رو قرار بدم ده درصد هم فردا:دی
سلام
فصل بعدی رو گذاشتم که به نوعی نقطه هیجان انگیزی از داستان هست گرچه نقطه اوجش نیست.
این رنگ ابی بک روندش خیلی اذیت میکنه میتونستی ساده بگیری هم از هجم فایل کم میشد
مشکلات نگارشی هم داشت مثل درب و داغان یا یه جایی ششیر نوشته بودی
این رنگ ابی بک روندش خیلی اذیت میکنه میتونستی ساده بگیری هم از هجم فایل کم میشد
مشکلات نگارشی هم داشت مثل درب و داغان یا یه جایی ششیر نوشته بودی
نکاتی که گفته بودید رو درست کردم
خب فصل جدید رو خوندم و باید جمله قبلیم رو بگم پیشرفت بزرگی نسبت به فصول قبل کردی و مطمعنم هرچی جلو تر بری پیشرفتت هم بیشتر میشه و یروز از نویسنده هایی خواهی شد که به دوستی باهاشون افتخار خواهم کرد.از این تعریف و تمجید ها بگذریم نثر داستان بسیار زیبا و جذاب بود و کشش لازم رو داشت که منو تا آخرش نگه داره! منی که معمولا از صفحات ده به اینور فصول حوصلم سر میره و فقط عشقی میخونمش. هر چی میگذره نثر و شخصیت پردازی ها بهتر میشه و میشه امیدوار بود از فصل هفت و هشت به اینور با یه داستان قوی روبرو بود.
فقط حس میکنم داری در نوشتن عجله میکنی و مثل اینکه شما هم مثل من عطش نوشتن و پایان دادن به اثرتون رو دارید اما این شور و شوق و عطش اگر با عجله همراه بشه یواش یواش موجب گیر کردن و گره در داستان میشه و به نظر من با فکر بیشتری جلو برو و میل به نوشتنت رو کنترل کن و سعی کن با صبر بنویسی.
امیدوارم موفق باشی و منتظر فصل جدید هستم.
خب سلام یه نیمچه وقتی بین امتحانات یافتم و فصل اول رو خوندم.
اول از همه به شدت نظرم رو جلب کرد که بقیش رو بخونم و این خیلی خوبه چون نشون میده که چقدر قلمت قدرت کشش داره
دوم اینکه از مرتب بودن کار لذت بردم. صفحه آرایی و ویراست نسبتا خوبی داشت
اما از نظر من فصل اول رو خیلی سریع رفتی جلو می تونستی کمی تا قسمتی توضیح بدی چرا از خانواده اش خوشش نمیاد یا چرا دوست نداره یک رندان باشه. به نظرم توصیفاتت خوب بود ولی شخصیت پردازی خوبی نداشتی مثلا ما با خاندان رندان خیلی آشنا نیستیم در حدی که در کشور چه کاره ان و یا چی به چیه کلا فصول اول برای معرفی شخصیت ها به خواننده است
در راستای همین سریع جلو رفتن، به نظرم خیلی غیر واقعی و عجولانه دختره به برادرش درخواست دوئل داد. هر چقدر هم که از برادرش متنفر باشه یا اون رو غیر مسئول بدونه باز هم در خاندان های این جوری پسر حق و حقوقی داره که قابل انکار نیست و این دختر باید به عنوان یک دختر از یک خاندان رده بالا خیلی برخورد و کنترل بهتری داشته باشه .
یه چیز دیگه لطفا پست اولت رو مرتب کن برای فصول یه جدول قرار بده. مثل تاپیک اربابان یا موهبت یا دورگه
هر موقع وقت کنم فصل بعدی رو هم بخونم میام نظر میدم:دی
خوب بود :5:
فصل جدید نمیدی هلن ؟ مردیم از خماری
سلام
با عرض پوزش فراوان، از اونجایی که نتونستم فصل جدید رو تموم کنم، این هفته نمی تونم بذارمش 🙁
اما به جاش، آپدیت جدید فصول رو قرار می دم که قدار زیادی از مشکلاتش رفع شده.
ممنون که دنبال می کنید :53::a009c956bb1086030f7
داستان جذابی بود فعلا فصل ۱ رو خوندم امیدوارم ادامه بدین.