Header Background day #15
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

چرا داستان نوشتیم!!!

28 ارسال‌
13 کاربران
63 Reactions
13.1 K نمایش‌
bahani
(@bahani)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 343
شروع کننده موضوع  

خوب تو این تاپیک قصد ندارم در باره تاریخ داستان نویسی نکته ای بگم یا گفته بشه، یا هر نکته خلاقانه و مبتکرانه در نویسندگی.
این تاپیک برای این زده شده که من به عنوان کوچکترین عضو از این مجموعه از شما خواهش کنم که تجربیاتتون رو در اختیار نویسنده های جوانتر قرار بدید، سختی های نویسندگی نقد های تندی که به شما شده، استقبال کمی که به شما شده، یا توجه ای که در نخست شده و بعد از یاد رفته ولی شما تا آخر ادامه دادید، من از شما خواهش میکنم که این تجربه هاتون رو در اختیار دیگران بذارین، دلیلی که این تاپیک رو امروز ۱۵ فروردین میزنم اینه که امروز نگاه میکنم و میبینم داستان هایی وجود دارند که حتی نویسنده ها خودشون هم فراموششون کردن، از همینجا یه خواهش دیگه هم از شما میکنم، نویسنده هایی که داستان های خودشون رو فراموش کردن، فراموش نکنید چرا داستانتون نوشتید. شاید برای این بوده که کسی بهتر از شما نمی نوشته، لطفا ادامه بدید...
اگه خدا کمک کنه تیم نقد داستان های بلند بوک پیج یکی یکی خدمت داستانا هم میرسه، اگه مدیران کمک کنند نظر سنجی های دوره ای هم برای کتاب های برگزیده قرار میدیم.


   
نقل‌قول
ida7lee2
(@ida7lee2)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 630
 

@Hermit
مثبت اندیشیو از شما یاد گرفتم. :16: به چمن میگی علف! :15:


   
JL_D واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
lord.1711712
(@lord-1711712)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1032
 

Ida Lee;20922:
@Hermit
مثبت اندیشیو از شما یاد گرفتم. :16: به چمن میگی علف! :15:

میبینم چقدر مثبت اندیشی :24:
شایعه هم نپراکن :))


   
JL_D و ida7lee2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
ida7lee2
(@ida7lee2)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 630
 

Hermit;20927:
میبینم چقدر مثبت اندیشی :24:
شایعه هم نپراکن :))

:b5b3f1535cda515fa31


   
JL_D واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
mehr
 mehr
(@mehr)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 839
 

:43:

الان جواب اون بنده خدا رو اینجوری دادین؟؟؟؟؟؟


   
JL_D و ida7lee2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
ida7lee2
(@ida7lee2)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 630
 

mehr;20987:
:43:الان جواب اون بنده خدا رو اینجوری دادین؟؟؟؟؟؟

:0133: ببخشید دیگه پیش اومد :دی


   
JL_D واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
لینک دانلود
(@linkdownload)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1048
 

یه چیزی به ذهنم اومد.
شبیه به کاری که هیچ وقت نکردم میمونه. مست کردن.
نمیفهمی داری چی کار میکنی. میزنه بیرون. شبیه به اسهال کردنه. حواست نیست یهو اسهال میکنی.(شرمنده بابت مثال)
و وقتی فهمیدم چی کار کردم که حدود سی فصل گذشته و ایده هام ته کشیده و رسیدم به لحظاتی که در ذهنم تصور میکردم و لحظات احساسی کلیدی که فقط در ذهنت بودند!
اون موقعست که متوجه شدم کی هستم.
یه نویسنده.


   
JL_D و ida7lee2 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
envelope
(@envelope)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 507
 

من دوازده سالم بود اولین ایده نوشتنم به ذهنم اومد.اونموقع با سایت و اینا آشنایی نداشتم و شدیدا حالم از تموم شدن وراثت گرفته بود.پس جلد پنجشو نوشتم.هرچند نصفه موند ولی از اینکه به یه جایی رسوندمش خوشحالم.حداقل ذهن خودم آروم گرفت.حدودا دوازده و نیم بودم که ایده یه داستان دیگه به ذهنم اومد.اونم نصفه نوشتم.

ولی انگیزم از نوشتن،نوشتن بود ...
در واقع میخواستم دنیا و داستان انحصاری خودم رو داشته باشم.من برای چی از داستانا با این که میخونمشون خوشم نمیاد؟چون توشون آزادی عمل ندارم.ولی توی نوشته خودم،راحت میتونم هر بلایی خواستم سر دنیا و شخصیتاش بیارم.

فک کنم این از سر غروره .

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

من دوازده سالم بود اولین ایده نوشتنم به ذهنم اومد.اونموقع با سایت و اینا آشنایی نداشتم و شدیدا حالم از تموم شدن وراثت گرفته بود.پس جلد پنجشو نوشتم.هرچند نصفه موند ولی از اینکه به یه جایی رسوندمش خوشحالم.حداقل ذهن خودم آروم گرفت.حدودا دوازده و نیم بودم که ایده یه داستان دیگه به ذهنم اومد.اونم نصفه نوشتم.

ولی انگیزم از نوشتن،نوشتن بود ...
در واقع میخواستم دنیا و داستان انحصاری خودم رو داشته باشم.من برای چی از داستانا با این که میخونمشون خوشم نمیاد؟چون توشون آزادی عمل ندارم.ولی توی نوشته خودم،راحت میتونم هر بلایی خواستم سر دنیا و شخصیتاش بیارم.

فک کنم این از سر غروره


   
پاسخنقل‌قول
AmbrellA
(@ambrella)
Noble Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1189
 

Envelope;29959:
من دوازده سالم بود اولین ایده نوشتنم به ذهنم اومد.اونموقع با سایت و اینا آشنایی نداشتم و شدیدا حالم از تموم شدن وراثت گرفته بود.پس جلد پنجشو نوشتم.هرچند نصفه موند ولی از اینکه به یه جایی رسوندمش خوشحالم.حداقل ذهن خودم آروم گرفت.حدودا دوازده و نیم بودم که ایده یه داستان دیگه به ذهنم اومد.اونم نصفه نوشتم.

ولی انگیزم از نوشتن،نوشتن بود ...
در واقع میخواستم دنیا و داستان انحصاری خودم رو داشته باشم.من برای چی از داستانا با این که میخونمشون خوشم نمیاد؟چون توشون آزادی عمل ندارم.ولی توی نوشته خودم،راحت میتونم هر بلایی خواستم سر دنیا و شخصیتاش بیارم.

فک کنم این از سر غروره .

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

من دوازده سالم بود اولین ایده نوشتنم به ذهنم اومد.اونموقع با سایت و اینا آشنایی نداشتم و شدیدا حالم از تموم شدن وراثت گرفته بود.پس جلد پنجشو نوشتم.هرچند نصفه موند ولی از اینکه به یه جایی رسوندمش خوشحالم.حداقل ذهن خودم آروم گرفت.حدودا دوازده و نیم بودم که ایده یه داستان دیگه به ذهنم اومد.اونم نصفه نوشتم.

ولی انگیزم از نوشتن،نوشتن بود ...
در واقع میخواستم دنیا و داستان انحصاری خودم رو داشته باشم.من برای چی از داستانا با این که میخونمشون خوشم نمیاد؟چون توشون آزادی عمل ندارم.ولی توی نوشته خودم،راحت میتونم هر بلایی خواستم سر دنیا و شخصیتاش بیارم.

فک کنم این از سر غروره

فقط تو کار بیرون کشیدن زیر خاکی هستی نه محمد؟ ایقدر زیرخاکی کشیدی بیرون داستان من که داده بودم برا مسابقه به شما همون نامعلوم 2 رفت و از صفحه روزگار محو شد!!!


   
پاسخنقل‌قول
envelope
(@envelope)
Honorable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 507
 

AmbrellA;29964:
فقط تو کار بیرون کشیدن زیر خاکی هستی نه محمد؟ ایقدر زیرخاکی کشیدی بیرون داستان من که داده بودم برا مسابقه به شما همون نامعلوم 2 رفت و از صفحه روزگار محو شد!!!

خخخخخخ چه کنم داداشم.
اونوقت بگو این لایروبی های قبلی کار کیه؟همه پستای جدید رفتن پست قدیمی تر ها اومدن بالا.
پیاماییه که سر خرابی سایت پاک شده بود؟

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

AmbrellA;29964:
فقط تو کار بیرون کشیدن زیر خاکی هستی نه محمد؟ ایقدر زیرخاکی کشیدی بیرون داستان من که داده بودم برا مسابقه به شما همون نامعلوم 2 رفت و از صفحه روزگار محو شد!!!

خخخخخخ چه کنم داداشم.
اونوقت بگو این لایروبی های قبلی کار کیه؟همه پستای جدید رفتن پست قدیمی تر ها اومدن بالا.
پیاماییه که سر خرابی سایت پاک شده بود؟


   
پاسخنقل‌قول
رانوس پترونا
(@petruna)
Estimable Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 110
 

داستان نوشتن من از یازده سالگیم شروع شد. تابستون بود طبق‌معمول حوصله ام سر می رفت که داییم بهم گفت تو که اینقدر کتاب می خونی چرا خودت یکی نمی نویسی؟ و از اونجا بود که شروع کردم. اوایل کارم یه داستان کوتاه بود و یه داستان بلند ۱۹ صفحه ای. ولی بعد از اون اولین مجموعه رمانم شروع کردم و الان هم‌ درگیر جلد دو همون مجموعه ام.
در مورد چرای نوشتن ... چطور بگم‌ عاشق این بودم که خلق کنم ولی نه یه چیز کوچیک. مثلا نه یه ساختمون(البته اگه یه بچه ۱۲ ساله بتونه بسازه��) یا یه دستگاه. یه چیز خیلی بزرگ تر می خواستم که به قوانین فیزیک وابسته نباشه. یه چیزی که توش محدودیت نداشته باشم. دلم می خواست نه عذو بلله مثل خدا باشم. پس داستان نوشتم تا یه دنیای کامل رو از صفر تا صد خلق کنم.


   
reza379 و AmbrellA واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
Abner
(@abner)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 97
 

ALMATRA;21013:
یه چیزی به ذهنم اومد.
شبیه به کاری که هیچ وقت نکردم میمونه. مست کردن.
نمیفهمی داری چی کار میکنی. میزنه بیرون. شبیه به اسهال کردنه. حواست نیست یهو اسهال میکنی.(شرمنده بابت مثال)
و وقتی فهمیدم چی کار کردم که حدود سی فصل گذشته و ایده هام ته کشیده و رسیدم به لحظاتی که در ذهنم تصور میکردم و لحظات احساسی کلیدی که فقط در ذهنت بودند!
اون موقعست که متوجه شدم کی هستم.
یه نویسنده.

اسهال و خوب اومدی...:16::دی

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

bahani;20804:
خوب تو این تاپیک قصد ندارم در باره تاریخ داستان نویسی نکته ای بگم یا گفته بشه، یا هر نکته خلاقانه و مبتکرانه در نویسندگی.
این تاپیک برای این زده شده که من به عنوان کوچکترین عضو از این مجموعه از شما خواهش کنم که تجربیاتتون رو در اختیار نویسنده های جوانتر قرار بدید، سختی های نویسندگی نقد های تندی که به شما شده، استقبال کمی که به شما شده، یا توجه ای که در نخست شده و بعد از یاد رفته ولی شما تا آخر ادامه دادید، من از شما خواهش میکنم که این تجربه هاتون رو در اختیار دیگران بذارین، دلیلی که این تاپیک رو امروز ۱۵ فروردین میزنم اینه که امروز نگاه میکنم و میبینم داستان هایی وجود دارند که حتی نویسنده ها خودشون هم فراموششون کردن، از همینجا یه خواهش دیگه هم از شما میکنم، نویسنده هایی که داستان های خودشون رو فراموش کردن، فراموش نکنید چرا داستانتون نوشتید. شاید برای این بوده که کسی بهتر از شما نمی نوشته، لطفا ادامه بدید...
اگه خدا کمک کنه تیم نقد داستان های بلند بوک پیج یکی یکی خدمت داستانا هم میرسه، اگه مدیران کمک کنند نظر سنجی های دوره ای هم برای کتاب های برگزیده قرار میدیم.

من به طور کلی از دوران مدرسه که باب انشا باز بود . احساس کردم نویسنده بشم خوبه . همیشه دلم میخواست در مورد نوشته هام با کسایی که نقدشون میکنن بحث کنم . ولی من اصلا خودمو نویسنده نمیدونم . شاید مثل اسهالی که دوستمون گقت هر از چند گاهی میاد . منم مینویسم .... خیلی دوست داشتم فیلنامه نویس باشم . حتی 2 تا ایده خیلی خوبم دارم... به هر حال هر کسی که مثل من کوچکترین عضو خانواده نویسندگان هست تا اون بزرگه ما هممون یه ژنی توی بدنمون هست که بقیه ندارن. اونم ژن نویسندگیه.....
از نظر من نوشتن خیلی خوبه . وقتی میتونی قضایی رو خلق کنی که بقیه توش شریک باشن....


   
پاسخنقل‌قول
anahitarafiee2
(@anahitarafiee2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 217
 

سلام یه سوال از نویسنده های رمان های تخیلی فانتزی دارم
میشه بگین برای رماناتون تحقیق کردید؟ اگه تحقیق کردید از کجا شروع کردید؟


   
پاسخنقل‌قول
هلن پراسپرو
(@h-p)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 362
 

Rosela;33648:
سلام یه سوال از نویسنده های رمان های تخیلی فانتزی دارم
میشه بگین برای رماناتون تحقیق کردید؟ اگه تحقیق کردید از کجا شروع کردید؟

من خودم تحقیق چندای نکردم
به جز قسمت هایی که میخواهستم فرهنگ مردم رو بسازم و خلق کم یا درباره شخصیت های انسان و مبانی روانشناسی کتاب هایی خوندم. بقیهتحقیقاتم فقط کتاب هایی بود که از ژانر فانتزی خوندم.
از اونجایی که داستان من خوب در نیومد بهتره از این راه استفاده نکنی 🙂 🙂 گذاشتم اینجا که درس عبرت بقیه بشه 🙂


   
پاسخنقل‌قول
صفحه 2 / 2
اشتراک: