بسم الله الرحمن الرحیم
با سلام
حرفهایی برای شما نویسندگان و خوانندگان ، البته اگر کس دیگری بود که حرفهایی را می گفت که می خواهم بگویم من نمی گفتم
توجه کنید
هر حرفی را ننویسید هر نوشته ای را نخوانید به ذهن و فکرتان به سلامتشان اهمیت دهیم
شما ای نویسنده ای که هر چه به ذهنتان می آید می نویسید ، هیچ هنگام نوشتن فکر کرده اید شاید نوشته ام کذب باشد ، و این منجر به گمراهی یک نفر شود که نوجوانی کم سن و سالی بیش نیست و هنوز به اقوال گوناگون بشر اشراف ندارد و نوشته هایتان سبب گمراهی او در اعتقادات اش شود؟
بعضی داستان ها واقعا خلاف واقع اند ، فلسفه فکریشان درست نیست
داستان فانتزی شاید ایرادی نداشته باشد اما داستان فانتزی جعلی و کذب نوشتن به نظرتان گناه نیست؟
دروغ گویان را دوست نداشته باشیم
اگر داستان درست و حقیقی ای دارید آنهم ببینید اگر منجر به گمراهی عده ای نمی شود بنویسید
هر راست را نشاید گفت
این افکار و تخیلات غیر حقیقی منجر به مریضی روانی یک نفر شود می خواهید به خالق آن شخص را چه جوابی بدهید؟!
شما خواننده ای که نوشته های هر انسانی را می خوانید ، اگر ذهنتان را بیمار و آلوده کند ، چه؟
آیا انسان هر چیزی را می خورد یا به ماهیت و چند و چون آن هم اهمیت می دهد!
شما از خود نمی پرسید این چیست که می خوانم؟
شما نویسنده نمی پرسید از خودتان آیا من حق دارم که هر چه دلم خواست بنویسم؟ اگر دروغ هم بادش ، بنویسم ؟!
آیا غرق شدن در لذت فانتزی خواندن به هر بهایی درست است؟ تغریبا مثلش به این می ماند که شما به صرف این که لذت بخش است هر کاری بکنید هر میوه ای را بخورید ولو نا سالم ، چون لذت دارد
از لحاظ عقلی خیالات بهتر است یا حقیقت بینی؟
از قصورات و کسورات نوشته هایم پوزش و از حرف هایی که به غیر حق بودند و من اطلاعی نداشتم و نوشتم استغفار می کنم و از شما طلب بخشش و حلالیت دارم
که اگر کذبی بود که ندانستم و نوشتم
حلالم کنید
بر خودم واجب دیدم این حرفها را بنویسم
فی امان الله
خیر.آزادی بیان هم حد وحدود داره...اما به نظرم همین که یک نفر با استدلال علیه مقدسات من یا خانواده ی من و....حرف بزنه من نباید عصبانی بشم و بخوام طرف چشم و گوشش رو روی این جور چیز ها ببنده.
توجه کنین که اهانت با نقد فرق داره.آزادی بیان به معنای اهانت نیست.مثلااگر فردا یکی یه داستان نوشت و یه موضوع خاص مثل....،رو تو اسلام نقد کرد...نظرش رو ابراز کرد، گفتش این مورد خوب نیست....انسانی نیست،شما این رو توهین به مقدسات می گیرین؟
من دارم یه داستان می نویسم ؛خوب شاید خیلی ها از لحنم خوششون نیاد ...یعنی علی رغم توهین نکردن من؛ باید دیگران خواهان از بین رفتن داستان بشن؟نه عزیز
سلام دوباره
میدونی که ما درباره داستان فانتزی صحبت میکنیم نه نقد ادیان و مقدسات در قالب داستان؛ وگرنه نقد اعتقادات و... موضوع جداست و ربطی به سبک فانتزی نداره.
غیر از اینکه نویسنده بخواد با دنیا و قوانین فانتزی، ادیان رو نقد کنه که... ظاهرا خنده دار و غیر منطقیه.
یه نگاه به فیلم سوپر نچرال بنداز، چیزی به اسم نقد داره؟
ما سبک فانتزی رو برای سرگرمی دنبال میکنیم، نه اینکه در قالب داستان و سرگرمی اعتقادات و فرهنگ همدیگه رو تحقیر کنیم.
در ضمن اگه دقت کرده باشی معمولا تابو ها رو با طنز و داستانی های ساختگی میشکنن که شنونده راحت تر باهاش کنار بیاد.
بعضی لطیفه ها رو مرور کنیم متوجه میشیم.
.....
جو بعضی داستان ها نه با دین و اعتقادات ملت جوره نه با فرهنگشون. مثل شمشیر حقیقت (توی همین هم تا جایی که دیدم توهین به ادیان بود)
حتی داستان های ایرانی وجود داره که تک و توک صحنه های بی پروای جنسی دیده میشه.
ممکنه بعضی از ما بگیم خب اینا زاده تخیل نویسنده هست و هیچکس حق نداره آزادی دیگران در نوشتن رو سلب کنه حتی اگر توهین به مقدسات یا کاملا ضد فرهنگ اون جامعه باشه.
ولی درسته که ما با روحیات و تفکر و سبک زندگی مردم ور بریم؟ اون هم از سنین پایین که قدرت تحلیل کافی ندارن و یچیزایی براشون جذابه؟
جوامعی که با حرف های قشنگه حمایت از آزادی بیان فضا رو برای این بی بند و باری ها باز کردن با همین حرفا ملتشون رو به بی حیایی و فسادی کشیدن که یکی از نتایجش هم آمار چهل درصدی و بیشتره تولد بچه های حرومزاده در این کشورهاست. چیزی که ما ایرانی ها چه مسلمون و چه غیر مسلمون تقریبا هممون اون رو ننگ میدونیم ولی برای جامعه ای که دیگه حیا و عفت توش معنی نداره یه موضع ساده شده، حتی با این وجود که هنوز کلمه حرومزاده، فحش درجه یکشون حساب میشه.
نتیجه ی بی بند و باری که ما آزادی بیان و حقوق بشر صداش میکنیم، روشن فکری و بلوغ جامعه نیست بلکه به گند کشیده شدن حیا، عفت و خانوادست. :29:
و حالا ما سعی داریم فرهنگ کشورمون رو با فرهنگ همچین جوامعی به روز کنیم؟
.........
میبخشی اگه طولانی شد.
سلام
ببخشید مزاحم میشم
ولی لازم دیدم کمی شاید از سمت سوال دفاع کنم، گرچه شاید دور باطل به نظر برسه، چون خودم نویسنده فانتزیم، ولی میخواستم با این اطلاعاتم مقداری کمک بکنم.
ببینید، فانتزی یا علمی تخیلی یا هرگونه "ژانری" دیگر، پدیده های ترجمه شده هستند، یعنی چی؟ یعنی ما فانتزی به این شکل، به شکل رمان، در تاریخ و فرهنگمون نداشتیم و این ها اساسا وارداتیند. هرچند که شاید بتوانیم من باب فرم و محتوا به برخی از آثار فولکلور و بومیمون مثل شاهنامه، آثار نظامی، سهروردی، رومی و... اشاره کنیم و بگوییم فانتزی درشان هست(در کتاب کلک خیال انگیز آقای حری به تفصیل بیان شده) و مقداری تخیل دیده میشه، ولی آیا حقیقتا چیزی به نام فانتزی نول هستند؟ در حالی که خود مفهوم نول از یک تاریخی به بعد در تاریخ اروپا شکل گرفت و تا اینجا اومد.
این پدیده وارداتی نیز در طی زمان و به تدریج وارد نشده، بلکه مثل یک بمب مثل بحث هایی مثل هری پاتر تو کشورمون منفجر شد و طی یک حرکت خفن شروع به سر ریز کردن به داخل کشور کرد.
و این هم زمانی رخ داد که ارتباطات رو به سرعت بیشتر رفت، دسترسی های اینترنتی، بمباران های رسانه ای، تولید انبوه رمان ها و سایر موارد که باعث شد ما در دوره ای خاص در تاریخ قرار بگیریم که دیگر سخت است که صرف اعتنا به غریزه یا احساسات و استعداد هایمان پیش برویم. بلکه نیازه که در کنار کار عملی، به پژوهش هم بپردازیم.
پژوهش از نظر من یعنی تشخیص دکترین و اساس یک پدیده و حل مسئله های موجود در فرهنگمون( و یا حل اینکه آیا اصلا این پدیده قابل حل است یا نه؟).
دکترین رو احتمالا میدونید، ولی من یه توضیح اجمالی میدم.
ببینید، هرچیزی از یک سری قواعد کلی بهره میبره که از یک ایده اولیه شروع شدند، سیر داشتند، تطور تاریخی داشتند، کار عملی داشتند، پیش رفتند تا اینکه کامل شدند و تبدیل شدن به یک بحث عملی.
به این میگن سیر از آرخه(ایده یا فکر اولیه) به تخنه(معرب تکنولوژی که اینجا میتونه یک پدیده فرهنگی نیز باشه.).
مثلا میگی علمی تخیلی، اول میشناسیمش و تعریفش میکنیم، با تاریخش آشنا میشیم، سوژه هایی که بررسی میکنه رو میشناسیم، سیر تحول تاریخی و دلایلش رو تشخیص میدیم و بعد سعی میکنیم به حل مسئله بپردازیم.
حالا، پس هر دکترین از یک سیر تاریخی و یک پیش زمینه فرهنگی بهره میبره، علاوه بر بحث های انسانیش، یعنی تحلیلش نیازمند شناخت اون دوره هم هست.
مثلا وقتی آدم داره فیلم کلاسیک میبینه، احتمال زیاد مثل من از اونا خوشتون نمیاد، چرا؟ چون بحث هایی مثل بازیگری، تدوین، فیلمبرداری، موسیقی، صدا و... واقعا پیشرفت نکرده بودند و خب عادیه که مایی که این همه فیلم پیشرفته دیدیم، خوشمون نیاد. ولی زمانی تحلیل درسته که علاوه بر ارزش خود فیلم، بحث های تاریخیشم ببینیم، یعنی خب برای الان ما فیلم بده، ولی اون موقع بمبی بوده برای خودش، این توجیه نیست، بلکه تحلیلشه.
حالا، سر فانتزیم همینه، ما در دوره ای هستیم که باید کمی فکرمون رو بالاتر قرار بدیم. بگیم آقا ما یک فرهنگ اسلامی ایرانیی داریم، قرار هم نیست توی سنت گذشتگانمون متوقف بشیم(نه اینکه از دین رد شیم)، و یک پدیده به اسم فانتزی، نسبت هاشون باهم چیه؟
باید بشینیم سیر تاریخی فانتزی و "انواعش" رو حتما بررسی کنیم، ببینیم این فانتزی از چی شکل گرفته، اساسش هر نوع تخیلیه یا یک نوع تخیل خاص؟ کهن الگوهاش چی ها هستند؟ آیا قابل گرته برداری هست؟
نمیگم فقط پژوهش کنیم، کار عملیم لازمه، ولی خب لازمه کامل بشناسیمش.
نمیگم کشور های زیر رو الگو قرار بدیم و فقط از راه اونا پیروی کنیم، ولی کشوری مثل چین، تونست مردمش، فرهنگش، مسئلش و فانتزی رو صحیح بشناسه، مسئله هاش رو حل کنه، بحث هایی مثل جنسیت رو حل کنه، بعد همزمانش، تولیدش تکامل پیدا میکنه.
بعد ژانری مثل زانزیا و وشیا ساخته میشه که توش شما میتونید یک اثر چینی رو ببینید، که در عین جهانی بودن، مستقله. یعنی دغدغه هاش بزرگن، ولی مطابق فرهنگشه.
ژاپن اومد دغدغش رو شناخت، مسائلش رو شناخت، فرهنگش رو شناخت، درشون گیر نکرد(نه اینکه هر فرهنگی غلطه و نباید توش گیرد کرد، مثلا میرسیم اسلام، میگیم آقا اسلام بر اساس ان دلیل فلان، درسته، نمیگیم چیزی توش غلطه، ولی مسائل جدید داریم، توی سنت قدیم نباید بمونیم، باید اسلام رو نه اینکه تغییر یا التقاطی و من در آوردی و مخلوطی از همه بکنیم، بلکه با شناخت صحیح، پیشرفت بدیم) سپس مانگا رو ساخت و پیش برد.
کره همینطور.
آمریکا همینطور.
به نظرم بحث رو ببریم سمت اینکه آقا بگیم حدود چیه، تعریف چیه، تا اینکه بتونیم پیشرفت بکنیم.
به عنوان مثال، به نظرم تقلید از سنت حال حاضر علمی تخیلی برای کشور صحیح نیست.
چرا؟ چون اساسا دغدغه و فرهنگ ما نیست!
توی اونجا بحثی رو دارید مثل صنعتی شدن و نسبتش با فردیت، در حالی که در ایران بحث بیشتر میره سمت رسانه ها(مثل بودریار) و خانواده.
یا مثلا ابرقهرمانی مسئله خوبیه و ایده خوبیه، ولی واقعا میگنجه یا نه؟ نمیگم کل مسئله رو رد کنیم، ولی به نظرم فکر بیشتری لازمه.
یاعلی مدد
سلام.
متوجه نشدم... چه نتیجه ای گرفتی؟ به نظر کلی گویی بود
ببخشید مزاحم میشم
هرگز نمیبخشمت!
به نظرم حرف خوبی میزنی (هر چند که کسایی که از کلمهی «دکترین» توی مطالبشون استفاده میکنند رو باید با چوب زد).
به نظرم این ایده که «این کار درسته» و «این کار غلطه» و «این کار رو باید کرد» و «این کار رو نباید کرد» یه کم زیادی فاشیستیه. وزارتخونهی «شکل دادن به افکار مردم مطابق نظرات منور خودمون» میخوایم درست کنیم مگه؟
ولی بحث کلی که «این ایده بومیه» و «این ایده وارداتیه» به نظرم بحث خوبیه.
به نظرم دو تا رویکرد داریم به تولید مطلب علمیتخیلی/فانتزی تو بر و بکس خودمون:
- اینکه چیزی که از خارجیها خوندیم رو بازتولید کنیم.
- یه چیزی که با خودمون سازگاره رو تولید کنیم.
نمیگم باید یه انجمن «نخبگان گمانهزن آریایی-اسلامی» تأسیس کنیم که «برنامهی گمانهزنی ۲۰ ساله جهت پیشبرد اهداف فلان» بنویسن (- _ -).
منتها خود من و شمایی که توی این جامعه بزرگ شدیم، یه چیزی در درونمون ایجاد شده که زاییدهی همین جامعهاست، و اگه موفق شیم همون رو توی داستانمون شاید خیلی بهتر باشه بازتولید اون چیزای خارجی.
ما یه رفیقی داریم، میگفت یه چیزی هست که باهاش مشکلی دارین، روحتون رو سیخ میزنه. اون رو میذارید توی داستان.
یه داستان علمیتخیلی آمریکایی داشتم میخوندم، یه جایی یکی از شخصیتا میخواد از خونه بره بیرون، درِ هوشمند خونه میگه باید پول بدی تا بذارم بری بیرون. بعد شما قشنگ «مشکلداشتن» نویسنده با سیستم آمریکایی رو حس میکنین.
از اون طرف یه داستانی از یکی از رفقا میخوندم، که یه جاییش یه راننده تاکسیای داره با شخصیت اصلی داستان کل کل میکنه، و شما میتونین «مشکلداشتن» نویسنده با راننده تاکسیها رو حس کنین ((:
عرضم اینه که، لازم نیست داستانه «بنیانهای فلسفی جامعهی ایران امروز» رو تعریف کنه، ولی همینکه درونیات شمای نویسندهای که توی ایران امروز بزرگشدین رو توش داشته باشه (حالا چه مشکل داشتن با راننده تاکسی باشه، یا حس خفقان ناشی از آلودگی هوا باشه)، خیلی بهتر از «مثلث عشقی خونآشامی در دبیرستان مختلط فلان در دهات میستیک فال آمریکا» یا «ربات و تفنگ لیزری و پیو پیو» باشه (هر چند که خودم تو فکرم یه داستان «ربات و تفنگ لیزری و پیو پیو» بنویسم ((: )
پیو پیو هم صدای تفنگ لیزریهاس.
پ.ن. دقت کردین جواب پست اول رو ندادم؟ به خاطر اینکه اگه جواب پست اول رو بدم به خاطر فحاشی بنم میکنن از سایت d:
هرگز نمیبخشمت!
دیدار به قیامت!
راستش حرفات خیلی خوب بود، دلم نیومد جواب ندم.
نقدی که میکنی درسته، یعنی اینکه خب، هنر اساسا به قول آقای رضا جوان، خیلی سر کش تر از اونه که بخواد حالا مثلا با یک سیاست گذاری دقیق فرهنگی یا یه حرکت خیلی خفن طی مثلا صد سال آینده، یک چیز رو به وجود بیاریم و هنر رو اون طوری که میخوایم شکل بدیم، چون اساسا انسان این شکلی نیست.
منم حرفم این نبود که بشینیم آقا بگیم اینها مبانی اسلامه، تخیل فلان است، قوه خیاله در ارسطو این است، در ملاصدرا این است، در سهرودی این است. آثار فانتزی اینن، اونن، فلانن...
ولی قبول داری که ما در دوران کنونی یه فرهنگ خیلی شتر گاو پلنگ معرکه داریم؟
یعنی فی الواقع واردش میشی با یک خر تو خر اساسی و پارتیی از تمام تاریخ بشریت و تمام تفکرات وجود داره و هرکدومم دارن ساز خودشون رو میزنن.
خب این فرهنگ اگر پیش زمینه رسانه ای قوی داشت، یعنی تولیدات فانتزی گمانه زن داشتیم که میشد اصلا به هر نحوی به یک گفتمان تبدیل بشه که اصلا یک ظرفی داشته باشیم که بتونیم محتوا یا فرممون رو توش پیاده کنیم، میشد یه کارایی کرد، ولی وقتی علاوه بر این حجم شتر گاو پلنگ، ظرف هم نداریم، باید چیکار کنیم؟
قاعدتا در کنار تجربه گرایی، مطالعه هم لازمه.
وگرنه تجربه گرایی میخوای برو تو اینستاگرام، رمانای زرد، ایموجی نویسی های تلگرام، فن های آبکی، زیاده و اگر قراره مطالعه نشه به قول خودت میشه داستان همون خانم محترم در دهات میستیک فالز ایالات متحده.
من نمیگم ذوق و سلیقه رو بذاریم کنار و صرفا بچپیم تو کتاب خونه و کار آکادمیک کنیم.
ولی خب دلیل دومم علاوه بر اون توضیح فرهنگ جالب ایران کنونی، اینه که آقا، ذوق هر فرد تا یه جا جواب میده. بعد از اون باید هم تلاشش بیشتر شه، هم بیشتر یاد بگیره.
مثلا خودم رو میگم، فی الفرض چارتا ورق پاره گذاشتم تو سایت، چند نفرم واسه اینکه بهم برنخوره برام دست زدن و کف هورا کردن. من دو راه پیش رومه: یا همین روند و فرمول موفقی که دارم رو تکرار بدم، یا اینکه چیزهای جدید هم علاوه بر تجربیاتم یاد بگیرم. آزمایش و خطاهامم بیشتر کنم و ببینم آقا تجربیات دیگران در این زمینه چی بوده، تو کشور خودمون چیکار کردن.
همین.
یاعلی
پ.ن: راستی نبینم که به ژانر مورد علاقه من یعنی روبات و تفنگ لیزری و پیو پیو توهین کنیا؟!
فقط باک راجرز و اباطیل سرمایه داری مبتذل اپرای فضایی!