«استیم پانک» چیست؟
بسته به منبعی که به آن استناد میکنید، ویکیپدیا باشد یا سایت Steampunk.com، جوابها و برداشتهای گوناگونی درباره این جنبش خلاقانه پیدا خواهید کرد. جنبشی که نه تنها محبوبیت آن امروزه در حال افزایش یافتن است، بلکه کنجکاوی جریان اصلی را نیز برانگیخته است. ما در «وزارتخانه "رویدادهای منحصر به فرد"» بر اساس تحقیقات خودمان و اشتیاقمان به این مبحث، صفحه ای گردآوری کرده ایم که توضیحات متعددی از آنچه بنا به اعتقاد ما «استیم پانک» را شرح میکند، ارائه میدهد. برای شروع با یک «معرفی سی ثانیه ای"آسانسوری"» مبحث را آغاز، و سپس به تدریج به «تشریح عمیق» موضوع می پردازیم که نه تنها پایه های این ژانر، بلکه به گفتمانی که به صورت آنلاین روی این موضوع تشکیل میشود، و همچنین مشکلات این ژانر را، ذکر میکند.
تعریفی سریع، پسر پیر. همین الان کتری آب رو گذاشتم جوش بیاد.
« استیم پانک تکنولوژی نوین – آیپدها، کامپیوترها، علم رباتیک، سفر هوایی – است که انرژی آن از بخار تامین میشود و از قرن 19 میلادی آغاز میشود.»
این توضیحی مختصر و فشرده است از آنچه شما میتوانید به افرادی که هیچ اطلاعی از ماهیت «استیم پانک» ندارند، بدهید. گویا جدیدترین وجه مشترک جریان اصلی، قسمت «Punked» از درام جنایی محبوب شبکه ABC، به نام «کسل Castle» است. با هنرمندی نیثن فیلین که بازویی زرهی از استودیو «بروت فورس» را پوشیده است.
اندکی جزئیات بیشتر، لطفا مطالعه بفرمایید...
«استیم پانک جنبشی هوشمندانه از خلاقیت و تصور است. با داشتن پس زمینهای از انگلستان دوره ویکتوریا یا دوران غرب وحشی آمریکا، تکنولوژیهای مدرن بازنگری میشوند و به عنوان آثار استادانی از هنر، مُد و علم مکانیک شناخته میشوند. اگر ژول ورن یا اچ.جی. ولز کتب علمی- تخیلی خود را امروز می نوشتند، آن آثار، «استیم پانک» در نظر گرفته می شوند.
با گذر از معرفی پایه های آسانسور، این خلاصه فشرده، دو نفر از مورد احترامترین قهرمانان «استیم پانک» را نام میبرد، ژول ورن و یچ.جی. ولز. با وجود اینکه ورن و ولز به عنوان بخشی از پایه گذاری ژانر علمی – تخیلی در نظر گرفته میشوند، اگر امروزه آثار خود را مینوشتند به عنوان نویسندگان «استیم پانک» به حساب می آمدند.
تشریح عمیق... نزدیک به 20000 لیگ
لفظ «استیم پانک» ریشه در اواخر دهه نود میلادی دارد. زمانی که نویسنده ژانر علمی تخیلی ک.و. جِتِر، نامهای گستاخانه برای مجله لوکاس فرستاد. جِتِر در تلاش بود تا تعریفی دقیق برای اثر خود (شب مورلاک)، اثر تیم پاورز (دروازههای آنوبیس)، و اثر جیمز بِلِیلاک (آدمک)، پیدا کند. با وجود اینکه جِتِر این کلمه را ابداع کرد، اما این ویلیام گیبسون و بروس استرلینگ بودند که با کتاب «موتور متفاوت» (1992) توجهات را به سوی این ژانر جلب کردند. پس از آنکه برای ارائه هایشان در زمینه «سایبرپانک» به شهرت رسیدند، گیبسون و استرلینگ ائتلاف محبوبشان درباره «انسان و ماشین» را به سال 1885 برگرداند. در این انقلاب صنعتی جایگزین، «موتور متفاوت» چارلز ببیج فقط احساس کنجکاوی طبقه متوسط را برمی انگیزد، و حالا زمان آن رسیده که آنچه از «موتور تحلیلی» او انتظار میرفت، به ثمر بنشیند. کتاب، پیرامونِ نزاعِ میان طبقه کارگران تکنولوژی-ترس و طبقة بالاتر بهتر، سران «متقدم»، میگردد.
از اینجا، جنبش «استیم پانک» به محرکی دست یافت؛ هرچند در آن دورهای که «موتور متفاوت»، حدود سه دهه قبل یا بیشتر، در دست آماده سازی بود، تعدادی آثار تلویزیونی و سینمایی وجود داشتند که میتوانستند به احتمال زیاد جزو آثار «استیم پانک» شناخته شوند.
با گذشت سالها، «استیم پانک» درون بیش از زیر-سبکی از ژانر علمی تخیلی و فانتزی رشد کرده است. امروزه «استیم پانک» در مُد، مهندسی، موسیقی، و برای بعضی افراد، در حد «سبک زندگی» گسترده شده است. با حضور امپراطوری بریتانیایی دوره ویکتوریا یا «غرب وحشی» آمریکایی به عنوان پس زمینه، طرح های «استیم پانک» چالش ساخت زیباییها به وسیله تکه ها و قطعه های جور واجور هستند. «مَکگایور» یا «اِی-تیم» را در قرن 19 میلادی تصور کنید. کاراکتاکوس پاتس با بازی «دیک وَن دایک» و مخلوقات او در فیلم «چیتی چیتی بنگ بنگ»، یا اختراعات مبتکرانه در آزمایشگاه «آرتیموس گوردون» در برنامه تلویزیونی «وحش، غرب وحشی» را در نظر بگیرید. هنرمندان «استیم پانک» چیزی را که دیگران به عنوان آشغال و پاره های اوراقی میبینند، به چیزهایی جدید و پرمعنی تبدیل میکنند؛ چه این آشغالها «خلقتی اصیل» باشند، چه «نسخه اصلاح شده تسهیلاتی نوین».
واژه «پانک» دقیقا از کجا وارد کار میشود؟
یکی از مباحث مورد بحث میان نویسندگان این است که تجارتگراییِ رو به رشد در این ژانر، جنبه «پانکِ» استیم پانک را بی اهمیت کرده است. بحث آنها این است که استیم پانک به پس زمینه احساسی ویکتوریایی، نگاههای شگفت زده و پایه برنجی تنزل یافته است. به جای آثاری مانند موتور متفاوت، عصر الماس، ویندآپ گرل که تفسیر اجتماعی و ویرانشهر در آنها مورد تمرکز واقع میشود، ثبات و برندگی استیم پانک صرفاً پس زمینه ای درخشان و خوش منظر دارد؛ همانطور که در آثار روشنتری همچون «بیروح» و «دختر نابغه» دیده میشود.
استیم پانک، حداقل آنگونه که ما آن را میشناسیم، قسمت «پانک» خود را نه در دید ویرانگرانه اش از جهان و نه حتی در برندگی با ثباتش میبیند. قسمت «پانکِ» «استیم پانک» از مقابل عرف قرار گرفتن می آید که میگوید: استیم پانک به خاطر خلاقیت و اظهار ویژگیهای فردی افراد، حال از طریق سبک نوشتن، ابزارها، یا گرایشات صورت بگیرد، منحصر به فرد میباشد. در اثر خود ما، مفهوم «پانک» در الیزا دی. بران، مأموری از نیوزیلند، مجسم شده است. او که از دوردست ترین نقاط قابل دسترسی امپراطوری می آید، از جایی که زنان حق رأی دارند، جایی که «بومیان» با «استعمارگران» همزیستی میکنند، و جایی که همگان آنچه در ذهنشان است را با صراحت و صادقانه بیان میکنند؛ در وزارت کشور انگلستان، در لندن، مقابل هنجارهای استاندارد قرار میگیرد. او با جناب ولینگتون ترونهیل بوکس، مردی که در خانه ای اربابی متولد شده و هم اکنون برای خوشایندی ملکه خدمت میکند، همکار شد. الیزا هر چیزی است که ولینگتون نیست، و برعکس؛ و این علاقه و نگرش غیرمعمولشان به رویدادهای منحصر به فرد است که آنها را در جامعه ای که بر اساس پیروی پایه ریزی شده، بی همتا کرده است.
با همه اینها، و آنها زمانی لذت بخش هنگام انجام آن کارها دارند. خوب، حداقل الیزا دارد.
پ.ن: واژه punk به معنی بی ارزش و حتی گاهی نقطه مقابل آرمانی است.
مترجم: رضا نیّری. reza379@
منبع: