سلام دوستان بوك پيجي
باز هم يا يه تاپيك جديد وجالب همراهتونيم
در اين تاپيك قراره موجودان افسانه اي ايران و ديگر ملت ها رو معرفي كنيم
اميوارم دوستان از اي موضوع بيشترين استفاده را ببرند
و همينطور كمكي به دوستان نويسندهي ما باشه
و همينطور در تكميل آن كوشا باشيد
مرسی دوستان.خیلی مفید و جالب بودن.خسته نباشید
آخرون
آخرون مانند سایر رودها شخصیتی انسانی دارد و پدر اسکالافوس محسوب میشود. این رود از ایپروس جنوبی میگذرد و آبکندهای آن چنان تیره و ژرف است که شاعران یونانی آن را رودی از رودهای دوزخ یا منشعب از سرچشمهای دوزخی شمردهاند.
بنابر برخی روایات آخرون یکی از پسران زمین بود که به سبب کمک به تیتانها در جنگشان با المپیان، محکوم شد که به دنیای زیرزمین برود.
آلکونوست
بنابر افسانههای روسی موجودی است با بدن پرنده و سر زنی زیبا. این موجود همچون سیرن در اساطیر یونانی آواهایی بسیار زیبا تولید میکند و کسانی که آنها را میشنوند همهچیز را فراموش کرده و دیگر هیچچیز نمیخواهند. آلکونوست برروی ساحل تخمگذاری میکند و سپس آنها را به داخل دریا میغلطاند. هنگامیکه زمان بیرونآمدن فرزندان آلکونوست از تخمها فرا میرسد توفان و تندری درگرفته و دریا چنان متلاطم میشود که دیگر نمیتوان در آن قایقرانی نمود.
نام آلکونوست برگرفته از نام نیمهالههای یونانی بهنام آلکونه است. در اساطیر یونانی آلکونه توسط خدایان به مرغی ماهیخوار تبدیل شده بود.
ایسانده
ایسُناده (به معنی "زنندهٔ کرانهٔ دریا") هیولای دریائی غول پیکر و کوسه-مانند است که گفته میشود در نزدیکی ماتسوئورا و جایهائی دیگر در غرب ژاپن. وقتی این هیولا هویدا میشود، بادهای ژیانی میوزد.
بدن این هیولا هیچوقت دیده نشده است، چرا که او همیشه زیر موجها پنهان میشود. او به صورت مخفیانه به قایقها نزدیک میشود و سپس با دم قلابدار و خاردارش ملوانان را کشیده و در آب میاندازد و سپس آنها را میبلعد.
گاهی هم دم خود را برای واژگون کردن کشتیها، یا هجوم به ساحل و کشتن مردم را به کار میبرد.
الف
نام موجودی خیالی از افسانههای فولکلور ژرمنی است. الفها در اصل موجودات ریزاندامی خوشصورتی بودند که در جنگلها و غارها و کنار چشمهها زندگی میکردند. اما در گذر زمان انواع دیگری هم در نظر گرفته شد. در منابعی همچون سری وارکرفت الف ها موجوداتی بلند قامت و لاغر اندام با پوستی ظریف و صورتی رنگ تمثیل شده اند که عمری طولانی دارند ولی میرا هستند.
تک شاخ
نام موجودی اساطیری و افسانه در فرهنگ اروپای کهن و قرون وسطی است. با اینحال اسب تک شاخ در اساطیر دیگر فرهنگها نیز دیده شده است.
تکشاخ موجودی افسانهای به شکل اسب با یک شاخ روی سر است. بر پایه افسانهها، تک شاخها را نمیتوان به آسانی شکار کرد زیرا بسیار چابک هستند ... آنها زنان و دختران را به مردان ترجیح میدهند ... البته بعضی گویند که آنها فقط توسط زنان رام میشوند.
شیمر
از غولهای اساطیری یونان است
طبق افسانههای اساطیر یونانی، شیمر (که در فارسی غولشیر نیز نامیده شده)، فرزند اکیدنا (هیولای مؤنث نیمه پری و نیمه مار)، و تایفون (دارای ۱۰۰ سر) بود. او دارای سر شیر و بدن بز و دمی از سر مار دارد که از دهانش شعلههای آتش بیرون میزند؛ و گاهی نیز در هنر بهصورت شیری که کلهٔ بزی شاخدار از پشت آن بیرون آمده نشان دادهشدهاست. شیمر با ویران کردن حومه لیکیه در آناتولی مردم را به وحشت میانداخت، تا اینکه بدست بلروفون، یکی از پهلوانان نامدار یونانی کشته شد.
در ادبیات علمی غرب به جانوران چندرگه یا پدیدههای دارای چند خاستگاه اصطلاحاً شیمر یا کایمر میگویند مانند همان حالتی که اصطلاح شترگاوپلنگ در ذهن فارسیزبانان ایجاد میکند.
از معروفترین تندیسهای شیمر، تندیس شیمر آرتزو است.
سیرن
سیرن ، یا نیمف دریایی اساطیر یونان، گاهی به صورت موجودی با بدن یک پرنده و سر یک زن، و در سایر موارد به شکل تنها یک زن تصویر شدهاست. آنها سه نیمف دریایی بودند که ملوانان را با آوازهای احساس برانگیز خود طلسم کرده و به کام مرگ میکشاندند. آنها در ابتدا به عنوان کنیزان ملکهٔ جهان زیرزمینی پرسفونه به شمار میرفتند.
سیرنها دختران ایزد دریا فورسیس بودهاند، هرچند در نسخهٔ دیگری از اساطیر، پدرشان خدای نهر، آکلوس دانسته شده است. آنها آوازی بسیار زیبا و فریبنده داشتند و دریانوردان را با آوای خود گمراه کرده و به کام صخرههای مرگآوری که بر روی آن آواز میخواندند، میکشیدند. اودیسیوس، قهرمان افسانهای یونان، توانست بدون هیچ خطری از جزیره آنان بگذرد، از آنرو که طبق نصیحت کیرکه ساحره، او از همراهانش خواست تا گوشهایشان را با موم پرکرده و او را محکم به دکل کشتی ببندند تا با اغوای آنان کشتی را به بیراهه نکشاند و بی هیچ خطری بتواند آواز آنان را بشنود. طبق افسانهای دیگر، دستهای از پهلوانان موسوم به آرگونوتها نیز موفق به عبور از گذرگاه سیرنها شدند، چرا که آوازهخوانی به نام اورفئوس که در سفر با کشتی آنان آرگو، همراهیشان میکرد بهقدری آوازهای دلنشین و آسمانی خواند که کسی به حوریان گوش نسپرد. بنا به برخی افسانههای بعدی، سیرنها ناکام از گریختن اودیسیوس و یا پیروزی اورفئوس، خود را به دریا افکنده و نابود شدند.
بر طبق گفتههای اوید (شاعر رومی)، آنان زنان بسیار زیبا و هم باز پرسفون و هنگام ربوده شدن پیش او بودند و به علت اینکه آنها در ربوده شدن او هیچ دخالتی نکردند، دمتر آنها را به پرندههایی با سری شبیه به سر زنان تبدیل کرد.
لویاتان
هیولا یا اژدهای عظیمالجثهای اسطورهای است که از دریا سَرک میکِشد و مثل و مانند ندارد. لویاتان، اسطوره شری است که در گذر زمان دچار دگرگونیهای بسیارشده، این موجود اسطورهای از اسطورههای اوگاریتی وارد عهد عتیق شد و در تفاسیر یهودی تغییر شکل یافت و سپس در کتاب مکاشفه یوحنا ظاهر گشت و پس از آن در سنت دیوشناسیمسیحی یکی از شاهزادههای جهنم گردید. این موجود اسطورهای در آثار مکتوب یا هنری مذهب یهود و مسیحیت بسیار دیده میشود.
در ادبیات مسیحی و غرب لویاتان گاهی با هرگونه هیولا یا موجود عظیم دریایی یکسان انگاشته میشود. این واژه در ادبیات به نهنگ بزرگ اشاره میکند و در عبری جدید، هم حقیقتاً نهنگ معنی میدهد. در ادبیات و منابع متاخر یهودی نیز این موجود به عنوان یک اژدها توصیف میشود که بر مغاک اقیانوس، بر سرچشمههای آبها، ساکن است. در سنت دیوشناسی مسیحی، لویاتان یکی از هفت شاهزاده جهنم است که با گناهحسادت پیوند دارد. در افسانهها لویاتان توسط بعل کشته میشود.
اسطورهشناسی
لویاتان، لوتان (اسطورهٔ اورگاریتی) و یا رَهاب (اسطورهٔ آسیای میانه) هیولاهایی دریایی به شکل مار یا اژدها هستند که اگرچه به فرهنگهای مختلف تعلق دارند ولی در امتداد هم و به هم مربوط میشوند. این نوع از هیولاها به طور آشکاری در اساطیر خاور میانه برجسته شدهاند و تقریباً همه جا با شب و تاریکی و بطن مادری و آب کیهانی پیوسته و مربوطند.
اکثر محققان در مطالعه مفهوم لویاتان بر این نظرند که مهمترین بافتی که این مفهوم در آن شکل گرفته خاور نزدیک باستانی است و در این راستا، بیشترین تأثیر از اسطورههای اوگاریتی است.
لوتان یک مار بزرگ یا اژدهایی هفتسر در اسطورههای اوگاریتی است که یا حیوانِ دست آموز یم (دریای بزرگ کیهانی، اغلب همچون یک رود بزرگ) محسوب میشود و یا یک جنبهای از خودِ یم است. این اژدها بدست بعل کشته میشود.
در اساطیر یهودی و عبری، لویاتان یک مار بزرگِ اصل نخستینی است که بازنمایی کننده کشتار جمعی، سیل، اقیانوسها و زمستان است و در مکانی در دریا زندگی میکند. در مزامیر داوود (مزمور ۷۴) نیز شرحی وجود دارد که نشان میدهد یهوه برای آفرینش و تکوین جهان، در کشاکشِ مبارزهای با آبها قرار میگیرد و در این نبرد لویاتان اژدهای چند سر را میکوبد.
در عهد عتیق
در چندین جای تورات از لویاتان سخن گفته شدهاست. این اسطوره در کتاب ایوب باب ۴۱ نام هیولایی دریایی است که یکی از شخصیتهای اسطورهای هولناک و وحشتناک به شمار میرود.
آیا لویاتان را با قلاب، و زبانش را با ریسمانی که فرو انداخته میتوانی کشید، آیا در بینی اش مهار توانی کشید، و چانهاش را سوراخ توانی کرد، آیا تو را نیاز بسیاری خواهد کرد و مگر سخنان ملایم را بتو خواهد گفت، آیا عهد را با تو بسته او را برای بندگی دائمی خواهی گرفت، آیا با او مثل مرغ بازی توانی کرد و مگر برای کنیزانت او را توانی بست، رفقا از او ضیافت توانند کرد و یا او را در میان بازرگانان تقسیم توانند نمود، آیا پوست او را با نیزهها و سر او را با مزراقهای ماهیگیران مملو توانی کرد، دستت را باو بگذار و گیر و دار را بخاطردار تا آنکه دیگر جنگ ننمائی، اینک امید گرفتار کردنش محال است و هم از دیدنش آدمی به پشت میافتد، احدی نیست که جرات برانگیزانیدن او را داشته باشد پس در برابرم کیست که به ایستد.
— ایوب ۴۱:۱، عهد عتیق، کتاب مقدس
کتاب اشعیا برای اولین بار از عبارات مار عظیمالجثه برای توصیف آن استفاده میکند و این هیولا را به عنوان نمادی از دشمن ناشناخته تاریخی/ سیاسی بنی اسرائیل به کار میبرد که در آخرالزمان کشته خواهد شد، به چگونگی مرگ و سرانجام لویاتان به عنوان پایان شر میپردازد:
در آن روز، خداوند با شمشیر عدالت خود او را مجازات خواهد کرد؛ شمشیر خشم آلود، عظیم و قدرت مند خود، لویاتان مار خزنده و هیولای عظیم پیچنده دریا را ذبح خواهد نمود
— اشعیا ۲۷:۱، عهد عتیق، کتاب مقدس
لویاتان ۶ مرتبه (ایوب ۳:۸، ایوب ۴۱:۱، مزامیر ۷۴:۱۴، اشعیا ۲۷:۱ و...) در عهد عتیق ذکر شدهاست.
در عهد جدید
تفسیر و تشریح لویاتان، در مکاشفه یوحنا دیده میشود. اگر چه اسم لویاتان در متن مربوطه نمیآید ولی تصویر سازی مشابهی از او و همچنین روایت آخرالزمانی این هیولا در متون یهودی، توسط یوحنا ارائه میگردد:
دراین هنگام جانور عجیبی را در رؤیا دیدم که از دریا بالا آمد. این جانور هفت سر داشت و ده شاخ. روی هر شاخ او یک تاج بود و روی هر سر او نام کفر آمیزی نوشته شده بود. این جانور شبیه پلنگ بود اما پاهایش شبیه پاهای خرس و دهانش مانند دهان شیر بود. اژدها تاج و قدرت خود را بدو بخشید و به او اختیار داد امور دنیا را به مدت چهل و دو روز در دست بگیرد
— مکاشفه یوحنا، کتاب مقدس
در دیوشناسی مسیحی، لویاتان یکی از هفت شاهزاده جهنم شناخته میشود، و برای اشاره به دیو حسادت که یکی از هفت گناه کبیره است، استفاده میشود. وقتی گناهکاران وارد جهنم میشوند، لویاتان نخستین کسی است که آنها را مجازات میکند یا به روایتی دیگر آنان را در روز داوری میبلعد.
در فرجامشناسی یهودی و مسیحی لویاتان جایگاه ویژهای دارد. فرجام جهان جز با کشتهشدن لویاتان به عنوان نماد شر، ممکنِ نیست و کشتن لویاتان یکی از نشانههای روز فرجام است.
در شیطانگرایی
در باورهای شیطان گرایی، لویاتان در کنار سه جانور دیگر به نامهای شیطان، لوسیفر و بلیال یکی از ۴ نگهبان جهنم است.
آخرین کتاب از مجموعه چهار جلدی انجیل شیطانی، نوشته آنتوان لاوی، لویاتان نام دارد.
گرگینه
گُرگینه یا گرگ دیس یا گرگ آدم موجودی افسانهای و از خرافات مردم اروپا است. گرگینه انسانی است که شبهایی که ماه کامل است (ماه شب چهارده) به صورت گرگ درمیآید. چنین شخصی یا از راه به کار بردن افسون و جادو یا در پی طلسم شدن از سوی کس دیگر تبدیل به گرگینه میشود. سادهترین راه برهنه شدن و بستن کمربندی از جنس پوست گرگ، یا پوشیدن پوست کامل حیوان است. اگر گرگینه طوری کسی را گاز بگیرد که بزاقش وارد جریان خون شخص شود، قربانی هم به گرگینه تبدیل میشود.
از گرگینهها در داستانهای هزار و یک شب یاد شده و در این داستانها آن را قُطرُب نامیدهاند. زکریای رازی، پزشک ایرانی سده چهارم هجری، گرگینگی را گونهای بیماری روانی دانستهاست. در افسانه امده که گرگینه در برابر نقره آسیب پذیر است و دشمن آنهاخون آشامها هستند اماگرگینه ها قوی تر از خون اشامها هستد(خون اشامها در برابر نور خورشید آسیب پذیر هستند)
بتی
یا مرد برفی موجود افسانهای ساکن در کوههای هیمالیا و (کشورهای نپال و تبت است. بنا به داستانها او جثهای به بزرگی یک خرس بزرگ سفید دارد و همانند انسان بر روی دو پا راه میرود گفته میشود که بومیان و کوهنوردان در هوای بد کوهستان یتی را گه گاه میبینند گفته میشود که گاهی به مردمان گمشده د رکوه کمک میکند. از این موجود با نامهای "بزرگ پا" Big Foot و هم نام برده شدهاست. بسیاری از انسانهای کنجکاو و حتی دانشمندان بهدنبال ردپاهای "یتی" هستند. برخی دانشمندان انسان شناس یتی را با "ژیگانتوپیتکوس" که موجودی باستانی، انسان نما ومنقرض شده از گونه پریماتها میباشد مشابه دانستهاند. برخی شواهد بدست آمده نشان میدهد که احتمال وجود موجودی مانند یتی، نه تنها در تبت، که در کلرادو (ایالات متحده) نیز میرود. پژوهشگرانی که در زمینه چنین موجوداتی تحقیق میکنند با تشکیل انجمنها و سایتهای گوناگون نتایج تحقیقات خود را بعموم علاقهمندان ارائه مینمایند: تصاویرو شواهد گوناگونی از این موجود ارائه شده که همه آنها واضح و قابل اثبات نیستند، اما برخی از آنها تامل برانگیزند و این امکان را میدهند که روزی افسانه یتی به حقیقتی علمی بدل گردد و شاید انقلابی در کشف مراحل تکامل پریماتها و بویژه انسان پدید آورد.
ام صبیان
ام صِبْیان یا امالصِبْیان نام موجودی پندارین است که داستانهای او در یمن و کشورهای عرب خلیج فارس و در بین عربهای خوزستان مخصوصا شادگان رواج دارد.
او را به ریخت مادینهغولی زشت و گاوپا میپندارند که بیشتر به شکل زنی زیبا شبها یا پیش از پگاه بر مردم پدیدار میشود. او مردها را میدزدد. میگویند که کسانی که چهرهٔ راستین او را ببینند یا دیوانه میشوند یا میمیرند.
عبید الماء
عبید المای موجودی خیالی در فرهنگ عامه مردم عرب خوزستان موجودی ترسناک است. به باور عامه این موجود که از همهٔ جهات شبیه به انسان است یعنی دارای سر و دو دست و دوپا و همچنین زندگی خانوادگی همسر و شوهر که بچههایی نیز برای آنها ذکر شدهاست. عبید المای یعنی بندهٔ آب.
به عقیده مردم این موجود دوزیست است و توانایی زندگی در آب و بصورت محدود در خشکی را دارد. رنگ بدن عبید المای سیاه رنگ و بدنش متشکل از چربی است. ناخنهای بسیار بزرگ و قوی که جهت مبارزه از آنان استفاده میکند.
فولادزره و مادرش که بودند؟
فولادزره نام یک دیو به صورت یک عفریت بزرگ شاخدار در داستان امیر ارسلان نامدار است.امیرارسلان نامدار یکی از داستانهای تخیلی بومی فارسی نوشته محمدعلی نقیبالممالک در زمان قاجار است. نقیبالممالک احتمالاً این نام را از یک نثر حماسی قدیمیتر فارسی به نام رموز حمزه گرفتهاست.
در این داستان، فولادزره در هوا گشت میزند و زنان زیبا را نشان کرده و میدزدد.
این دیو در آغاز، سرکرده لشکر ملک خازن، شاه پریان و فرمانروای دشت زهرگیاه، بود.
مادر فولادزره که جادوگری بسیار توانا بود تن و بدن فولادزره را به وسیله افسون و طلسمی، نسبت به همه سلاحها آسیبناپذیر ساخت به جر یک سلاح به نام شمشیر زمردنگار.
در پایان داستان هم فولادزره و هم مادر او به دست امیرارسلان کشته میشوند.
در زبان عوام به زنان درشتاندام و قوی و نازیبا و پررو اصطلاحاً «مادر فولادزره» گفته میشود.
برای بالا امدن تاپیک
پگاسوس (به یونانی: Πήγασος) و (به انگلیسی: Pegasus) یا پگاز در اسطورههای یونان، اسب بالدار جاودانی؛ یار باوفای بلروفون است.
وقتی پرسئوس سر مدوسا را برید، مدوسا از پوزئیدون حامله بود، از گردن بریدهٔ او پگاسوس به دنیا آمد.
پگاسوس توسط بلروفون اهلی شد. پگاسوس در طی ماجراهای این قهرمان، مرکب او بود و به او در از بین بردن کایمرا کمک کرد. اما زمانی که بلروفون میخواست به کمک او به المپ برسد، توسط زئوس از اسب سرنگون شد و پگاسوس به تنهایی به المپ رسید و در آنجا ماندگار شد.