نقد سفیر کبیر
بر مبنای نقد گروهی گروه فانتزیا
متاسفانه خیلی دیر شده، ولی به قول معروف:« ماهی رو هر وقت از آب بگیری تازه است »
نقد داستان سفیر کبیر از جمله آثار خوب و ارزشمند از نویسندگان اینترنتی که مورد توجه مخاطب هم مواجه شد. نقدی که در گروه تلگرام نقد داستان های فانتزی « فانتزیا » صورت گرفت. خوب قرار شد که من این جمع بندی رو انجام بدم ولی به دلیل کنکور این کار تا الان به تاخیر افتاد که واقعاً متاسف هستم.
اما نقد:
خوب هر داستانی دارای ویژگی های مثبت و منفی است و سفیر کبیر از این امر مستثنی نیست. داستانی هیجان انگیز با شخصیت های زیاد در محیط و سرزمینی جدید که پشت هر اتفاق یا چیزی تاریخ منحصر به فردی وجود دارد. شخصیت پردازی گسترده، روایت خوب همراه با توصیفات عینی و دقیق که البته گاهی از صبر و توان خواننده فراتر میرود که به عنوان یکی از نکات منفی در اثر از آن یاد شد. داستانی کشدار و پر پتانسیل که از به چالش کشیدن شخصیت اصلی داستان امتناع نمیکند و توانایی این را دارد که خواننده را به مخاطره بکشاند.
داستان، داستانی گسترده پر از رنگ آمیزی های شاعرانه که کیفیت شان جای بحث دارد، و لحظات قهرمانی و برجسته شدن، لحظاتی که خواننده را متاثر میکند، اما این گستردگی داستان از نگاه خوانندگان باعث تفاوت در بخش هایی از داستان شده است که نیاز به یک ویرایش کلی را مبرم میسازد و اینکه در پایان جلد نخست داستان حالتی به خواننده القا میشود که این نوشتن پر حجم و زیاد باعث خستگی نویسنده شده است و به گونه ای از کیفیت داستان کم شده است که این خود باعث میشود این نکته بیان شود داستان به گونه نامناسبی منتشر شده است.
داستان سفیر کبیر داستانی سرشار از ایده های گوناگون و جذاب ظرفیت های قصه پردازی که گاهی نویسنده توانسته است پاسخگوی این ظرفیت ها باشد گاهی هم برخی از ایده های فرعی بی بهره بمانند و البته پیشنهادی که مطرح شد این بود که چه بهتر میشد اگر نویسنده داستان را چند قسمتی منتشر میساخت تا هم فرصتی برای بازنگری باشد و هم انسجام داستان بیشتر شود و ایده پردازی ها نیز کاملتر گردد.
داستان سفیر کبیر داستانی جذاب با قلمی قوی است، داستانی که بلاشک طرفداران آن از مخالفان آن بیشتر است و خواننده را علاوه بر راضی کردن به افت و خیز می اندازد داستانی که خواننده به شخصیت های آن نزدیک میشود و البته شخصیت ها را هم از دید شخصیت اول داستان میبیند آن هم به گونه ای موثر، داستانی که شاید در مواقعی قلم آن ملال انگیز باشد اما باز هم خوانندگان به سمت خود میکشاند و وادار به انتظارشان میکند.
پ.ن: قضاوت کردن یک داستان که به صورت مجموعه داستان منتشر میشود از یک جلد کاری صحیح نیست ، البته در این نقد به عنوان جلدی مجزا نقد شد ، ولی این نقد به این امید انجام شد که پایه گذار نقد داستان های دیگری از نویسندگان جوان باشد که متاسفانه این امر میسر نشد. با آرزوی موفقیت برای نویسنده و اتمام مجموعه قدرت ذهن.
پی نوشت :
خوب ... خوب ... خوب سفیر کبیر، داستان پرطرفدار و پر دانلود و پر نظر، داستان بزرگ و حجیم. به هر حال نقد شتریه که روی هر داستانی میخوابه. این دفعه هم نوبت این داستانه.
قبل از ورود به نقد اول بگم این نقد طبق او نسخه ای هست که سه بخش جداست و اگه ارجاعی داده شده طبق اونه.
و اما نقد...
شروع داستان شاید یه خورده کلیشه ای باشه در واقع کلیشه ایه، یه پسر که نمیدونه جادو چیه همه چی بر مبنای منطق براش پیش میره یه دفعه چیزی میبینه که کلا پایه های منطقش رو به لرزه در میاره درسته ورود جالبیه ورودی استاندارد که البته دوست ندارم اینطور بگم و بعد یه طورایی لوث میشه انگار ما دنبال یه برخورد قوی تر هستیم، چیزی که باعث بشه باور کنیم wow چه اتفاق حیرت انگیز. این غوطه ور شدن داخل منطق رو باور کنیم. ولی انگار پس میزنه این توقع رو. خواننده رو ارضا نمیکنه. درک نمیکنه لمس نمیشه. و این صورت ادامه پیدا میکنه تا فصلی که اسمش هست کنترل انگار نویسنده خودش رو از اون به بعد پیدا میکنه، چهارچوب اتفاقات برای نویسنده پیدا میشه ولی تا قبل از این فصل یه سردرگمی و ملال آوری داخل نوشته ها کاملا مشخصه انگار برای نویسنده اتفاقات و سیر داستانی تقریبا درست نشده بعد از فصل کنترل تازه نویسنده متوجه میشه داستان رو چطور روایت کنه و روند داستانی چطور باشه و بعد داستان شکل و فرم تقریبی خودش میگیره و هر چی بیشتر ادامه میکنه سرعت میگیره تا این که حدود صفحه چهارصد بخش دو یک مرتبه روند داستان به یه روند ثابت و خوب تبدیل میشه یه روند سریع اما ثابت به نوعی نویسنده نحوه داستان سرایی خودش رو تقریبا پیدا میکنه هر چند این داستان سرایی هنوز زبانش رو پیدا نکرده و حتی این باعث میشه بخشی از جملات سنگین بشه و برای درکشون شاید باید دوباره خوانی بشه خصوصا با توصیفات بعضا گسترده ای که داخل داستان وجود داره که گاهی میتونه نقطه قوت نویسنده یا پاشنه آشیل نوشته بشه و داستان در چنین شرایطی تقریبا بخش دوم داستان تموم میشه هر چند برای به شخصه این بخش برای این رفت و آمد های نوشته بین محاوره و ادبی به شدت گیج کننده شده و حتی سنگین شده که به علت این که ویرایش درستی روش نشده قابل گذشته.
شوک بعدی که به نوشته وارد میشه شاید بشه گفت شروع بخش سومه با اینکه شروع بخش سوم به بی رمقی شروع کتاب نیست اما بنا به گفته نویسنده که گفته شده به خدمت مقدس سربازی رفته بودنه ( و من الله توفیق ) مشخصه این دوری باعث شده روند داستان کمی از ریتم خودش منحرف بشه هر چند که این هم قابل گذشته ولی وقتی داستان جلو تر میره و گسترش پیدا میکنه شاهد بحث هایی هستیم که تا قبل از اون داخل داستان نبوده و گاهی میبینیم که این بحث ها حتی تا چند پاراگراف ادامه پیدا میکنه به نوعی با اخلاقی داستان افزایش پیدا میکنه اما موضوع اینه که این روند از یه جایی به بعد به شدت کم رنگ میشه پس یه سرمایه گذاری ای که میشد برای آینده داستان شکل بگیره یک مرتبه قطع میشه روندی که میتونست سرمایه گذاری خوبی برای داستان باشه، میتونست تاثیر گذاری خوب و قدرت مندی خصوصا در پایان بندی داستان داشته باشه یک مرتبه رها میشه هر چند که این کار به روند داستان صدمه نمیزنه اما باعث میشه اون بار اخلاقی ای که تا یه جای داستان دنبال شده بیهوده به نظر برسه هر چند روند داستان به اندازه بخش دوم سرعت نمیگیره ولی به درجه پایدار و قابل قبولی میرسه که در بخش های پایانی داستان با سرمایه گذاری های داستانی نویسنده که نویسنده قبلا به خصوص با حافظه شخصیت اول داده روند سریع تری پیدا میکنه با این حال با زبان نویسنده تقریبا تا انتهای داستان شکل نمیگیره که مشق هزار صفحه تقریبا نویسنده رو به یه زبان قابل قبولی نزدیک میکنه ( توجه!! توجه!! زبان نویسندگی به سادگی شکل نمیگیره هرچند گام اولش داشتن یه روند پایدار برای داستانه به هر حال تو این مورد خاص توصیفات هم به نویسنده کمک میکنه ) به هر حال داستان جلد اول در یه موقعیت پر تعلیق و پرکشش تموم میشه اون موقعیت تقریبا یه بند باز رو برای خواننده تداعی میکنه.
یه چیزی هست اینه که حتما لازم نیست از واحد هایی استفاده کنیم که نسبت به ذهن خواننده هدف ما فاصله داره، استفاده از اینچ یا فوت یا یارد با اینکه به خواننده کمک میکنه تا باور کنه از اون فرهنگ اون کتاب نوشته شده، اما ممکنه باعث دوری خواننده از اثر هم بشه.
بخش بعدی رو بپردازیم به تاثیرپذیری کتاب این که کتاب که واضح است تحت تاثیر هری پاتر بوده حتی برای من که فیلمش رو دیدم و از اون هفت گانه فقط کتاب اولش رو خوندم تاثیر پذیری هری پاتر واضحه، فکر هم نمیکنم کسی مخالف باشه، پس بیاید بررسی کنیم نویسنده تا چه حد تونسته اون ایده ها رو مال خودش به عنوان مثال چه قدر از مدرسه مال نویسنده است و چه قدرش از رولینگ، آیا اصلا مدرسه دنیای کاهنین تونسته از هاگوارتز فراتر بره، به عنوان کسی که سعی در نقد کتاب داره باید بگم، نقش هاگوارتز داخل هری پاتر خیلی پررنگتره شاید هم به خاطر وجود شخصیت محوری ای مثل دامبلدور باشه به هر حال میبینیم علاوه بر شباهت ها و تفاوت ها که تفاوت ها هم کم نیست میبینیم یه مدرسه است، تفاوت ها داخل ظاهر نمیمونن و به نقش هم کشیده میشن و این خوبه و در بقیه شباهت ها هم یه هم چنین چیزی رو شاهدیم مثل آدرین یا دیگر شباهت ها، و این نشون میده نویسنده تونسته به پدیده های داخل داستان شخصیتی بده که تقلیدی نیست.
در مورد اینکه لازمه داستان به سه بخش تقسیم بشه یا نه خود نویسنده صاحب اختیاره اما به نظرم مشکلی پیش نمیاد اگه داستان تک جلد هم باشه. خصوصا اینکه تک جلد هم برای بار اول منتشر شده.
بعضی شخصیت های داخل داستان واقعا جالبند مثل شیطان بزرگ که به نظر من بیشتر یه شیطان اقتباس شده از باور های مسیحیه یا خشایار یا دیگر شخصیت و اعمال و گفتارها که بحثش اینجا نیست و گاهی ممکنه مسائل اخلاقی وارد موضوع بشه که البته اون موقع اصولا بحث کمی پیچیده میشه که باید جایگاه ارزش های انسانی داخل جهان بینی نویسنده مطرح بشه مثلا یه جمله از شخصیت اصلی داستان گفته میشه « شما همیشه گفتید هدف وسیله رو توجیه نمیکنه؟» یا یک چنین چیزی به هر حال چنین بحث هایی مفصلند و جاشون اینجا نیست. دلیل بیان این نکته تنها بیانش بود. :دی
اما چیزی که وجود داره قدرت گرفتن بیش از حد شخصیت اصلیه و این سوال پیش میاد که آیا ادامه داستان اصلا جالب خواهد بود؟ آیا نویسنده از پس این شخصیتی که ساخته بر میاد؟ و چندین و چند سوال مثل این...
در نهایت انشاالله نویسنده موفق باشند و امیدوارم کمک کرده باشه این نوشته. هر چند بحث مفصل تر بود.
کی گفته؟ فقط اسم بگو:45:
تو این مدت همیشه مدیرا گفتن داره مینویسه. فقط تا تمام نشه برای دانلود نمیزارش.نویسنده در هر حال داستان رو ادامه میده. مشکل فقط قرار دادن لینک دانلود بعد از پایان کار بود که ظاهرا از خر شیطون پایین آوردنش :19:
اگه دوباره نپره بالا:22:
سلام واقعا ادامه پیدا میکنه؟؟؟؟
اقای فتحی خیلی وقته به سایت سر هم نزده
والله چندین ساله که بحث سر ادامش هست.
ادامش هم انگار از آلفرد خبری نیست که این خودش خیلی بده.
ولی انگار ایشون دیگه دست از نویسندگی کشیده ونمی نویسه.