Header Background day #15
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

الاغ

8 ارسال‌
5 کاربران
4 Reactions
1,982 نمایش‌
Abner
(@abner)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 97
شروع کننده موضوع  

الاغ ها خسته از بار بری به اغل برگشتند. صدای هم همه بلند شد که از باربری های زیاد دیگر تحمل نداریم
سرکرده الاغ ها به جوش امد که ما الاغ زاده ایم و الاغ ها به باربری مشغولند . اگر دم ناسازگاری بردارید . صاحب، الاغ خاطی را تنبیه میکند و جیره الاغ های دیگر قطع میشود
هم همه باز بلند شد . از میان الاغ ها صدایی امد . که اگر همه با هم باشیم صاحب نمبتواند کاری از پیش ببرد.
بعد از بحث های طولانی تصمیم مصمم گرفته شد صبح از اغل بیرون نروند و جفتک پراکنی کنند.
سر کرده الاغ ها به جانب صاحب رفت و داستان را تعریف کرد . به پیشنهاد سرکرده از فردا بار 2 برابر به الاغ ها تحمیل شد. انهایی که جفتک پراکنی کردند هم شلاق خوردند و جیره همگی نصف شد.
چند روزی به همین منوال گذشت و الاغ ها هر شب جلسه های متعدد بر پا کردند . جفک پرا کنی های زیاد تری شد و جیره ای که هر روز به کم میرفت.
الاغ های دیگر که تحمل این وضع را نداشتند . بانگ نا سازگاری بلند کردند که برای جیره کامل . بار 3 برابر تحمل کنند.
سرکرده به صاحبش گقت که میزان بار به قبل باز گردد و جیره تمام شود و الاغ های خاطی به شدت تنبیه شوند
فردا ان روز الاغ ها خوشحال از بار بری و جیره کامل به کار مشغول شدند و هر یک از جلوی الاغ خاطی گذشت . جفتکی بر وی روانه کرد . سرکرده هم راضی از اوضاع الاغ ها جیره دو برابرش را میخورد


   
نقل‌قول
mradmnsh32
(@mradmnsh32)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 16
 

برادرمن!این رو اصلا نمیشه داستان کوتاه دونست.حداکثر شاید بشه بهش گفت "روایت کوتاه" یا "حکایت".اما داستان کوتاه نیست.


   
پاسخنقل‌قول
Abner
(@abner)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 97
شروع کننده موضوع  

شما به بزرگی خودت ببخش

- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -

Mohsen;31426:
برادرمن!این رو اصلا نمیشه داستان کوتاه دونست.حداکثر شاید بشه بهش گفت "روایت کوتاه" یا "حکایت".اما داستان کوتاه نیست.

شما به بزرگی خودت ببخش


   
mradmnsh32 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
mradmnsh32
(@mradmnsh32)
Eminent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 16
 

Abner جان ، اختیار دارید.بنده هم قصد اعتاب نداشتم.


   
پاسخنقل‌قول
Anobis
(@anobis)
Noble Member
عضو شده: 5 سال قبل
ارسال‌: 1032
 

حکایت جالبی بود و نماد های خوبی را استفاده کرده بودی. من از خواندن این حکایت لذت بردم و معتقدم زبان ادبیات همیشه برای آگاهی عموم مردم موثر بوده و هست. لطفا به نوشتن همچین حکایت هایی ادامه دهید و سعی کنید بیشتر موضوعاتی که در حال حاضر بر زندگی مردم حاکم است را به چالش بکشید. البته همین موضوعی که شما تو حکایت اشاره کرده بودید شاید مهمترین موضوع داخل ایران باشه.
پی نوشت: من ادبیات تعلیمی رو که در زبان نمادی بیان میشه را خیلی دوست دارم. حکایت شیرینی بود.


   
پاسخنقل‌قول
Abner
(@abner)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 97
شروع کننده موضوع  

Anobis;31430:
حکایت جالبی بود و نماد های خوبی را استفاده کرده بودی. من از خواندن این حکایت لذت بردم و معتقدم زبان ادبیات همیشه برای آگاهی عموم مردم موثر بوده و هست. لطفا به نوشتن همچین حکایت هایی ادامه دهید و سعی کنید بیشتر موضوعاتی که در حال حاضر بر زندگی مردم حاکم است را به چالش بکشید. البته همین موضوعی که شما تو حکایت اشاره کرده بودید شاید مهمترین موضوع داخل ایران باشه.
پی نوشت: من ادبیات تعلیمی رو که در زبان نمادی بیان میشه را خیلی دوست دارم. حکایت شیرینی بود.

ممنونم که ا.ل میخونی و نظر میدی . دوم من خودم چند بار که حوندمش احساس کردم جا برای استفاده از لغات ادبیاتی داره ... سعی میکنم تو متن بعدی بیشتر رعایت بشه


   
پاسخنقل‌قول
Sorna
(@sorna)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 600
 

حکایت روزه مردوم


   
پاسخنقل‌قول
*HoSsEiN*
(@hossein-2)
Prominent Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 907
 

داستان خوبی بود، من با نظر اون دوستی که گفت این متن داستان نیست مخالفم، اینطوری باشه قلعه حیوانات هم داستان نیست، البته قصد مقایسه ندارم چون در سبک و قدرت متن و ... تفاوت بسیاره . داستان انواع مختلفی داره و این متن هم جز داستان کوتاه قرار میگیره، شروع و روند و پایانی خوب داشت. یکم بیشتر روی فضاسازیش ، توصیفاتش و حتی مکالماتش کار می کردی و داستانو از زبان یکی از حیوانات تعریف می کردی که مثلا داره برای بچه هاش در مورد شروش و اعتصاب می گه خیلی بهتر میشد. موفق باشید


   
پاسخنقل‌قول
اشتراک: