تـــــــــــــ
تـــــ ... مثل تنفر ، مثل تردید ، مثل تفاوت ، مثل ترس ، تـــــــــــــ مثل تنهایی .
همیشه از به کار بردن نسل سوخته « تنفر » داشتم چون شعارم تو زندگی این بود که فقط خودم میتونم مسیر خوشبختیم رو بسازم . ولی وقتی بزرگ شدم با حساب کتابی که کردم از همین الانم شروع کنم حدودا ده الی پانزده سالی طول میکشه تا به یک مطلوبیت نسبی تازه اونم با معیار های جامعه امروزی برسم . حس تنفرم از خودم نسبت به سال هایی که به فنا دادم هیچ وقت درست بشو نیست ...
همیشه برام مهم نبود چقدر خرج میکنی ولی امروز برای این که پول کم نیارم سوار اتوبوس میشم ، بهش میگن « تردید » . من به این درجه رسیدم و حس خوبی ندارم به گذشتم و از آینده هم میترسم .
همیشه تا وقتی به یک شرایط خاصی نرسیدی ، نسبت به همه چیز و همه کس بی « تفاوت » هستی . تا دیروز برام مهم نبود چی میپوشم ، چی میخورم ، چی میزنم به سرم و ... ولی امروز برای اینکه پیش چهار نفر که هر روز خدا هم دیگه رو رصد میکنیم سر بلند باشم ، برام مهمه .
همیشه وقتی به « ترس » هایی که در گذشته داشتی فکر میکنی برات خنده دارن چون گذشته ، در گذشته ولی الان ترس هامون بزرگتر شدن . ترس هایی مثل تاریکی ، سایه های روی دیوار ، صدای غژ غژ در و ... تبدیل شدن به تحصیل ، بیکاری ، خونه ، ماشین و ...
ولی « تنهایی » بزرگ و کوچیک نمیشناسه ، پولداره و گدا نداره ، زن و مرد حالیش نیست . تنها که باشی دنیا ارزششو نداره که برای به دست آوردن بهترین ها بجنگی . تنهایی فقط برای خداست . این ها و امثالشون جمله هایی هستن که مردم برای گول زدن خودشون و دیگران به کار میبرن . تنهایی قدرت منه جایی هستش که من ، منم . لازم نیست ماسک بذارم رو صورتم همه اجزاء آشنان و نامحرمی بینشون نیست لازم نیست نقش بازی کنم . زنده باد تنهایی من .
خانواده
اگه شرایطش رو دارین حتما از خانواده جدا بشین و مستقل زندگی کنین چون ازدواج فکر خوبی برای نشون دادن بزرگتر شدنتون نیست .
من همیشه زندگیم را شبیه ضرب المثل « مرغ همسایه غازه » تصور میکردم . از زمانی که یادم میاید مورد مقایسه قرار گرفته ام و همیشه خدا هم حق با خانواده ام بوده ، منظورم این نیست که آنها درست میگویند ، معنی جمله ام این است که حتی اگر اشتباه ترین حرف دنیا هستش باید قبول کنم و بگویم « چشم » .
بعد از ربع قرن زندگی هنوز هم به چشم یک خرد سال به من توجه می شه ، اتاقم که انباری تشریف داره ، قبل غروب خورشید باید خانه باشم ، آمار همه دوستام را دارن ، کیفم که همیشه ی خدا مود حجوم و بازرسی قرار میگیره و کوچک ترین بوی عطری که از روی من به مشامشون برسه پس از وارد شدنم به خانه مورد تحقیق های شدید و کارشناسانه قرار خواهد گرفت . طنز هستش ولی به شدت تلخِ ...
پدر ، مادر و همچنین خواهر بزرگسال من لطفا و خواهشا استدعا دارم اگر هیچ کمکی در ارتباط با شرایطی که عامل هفتاد درصد آن هرسه شما هستید هیچ کمکمی نمیکند لطفا بدترش هم نکنید . چگونه و چند بار باید با شما در این باره صحبت کرد ؟
درست در این مواقع هستش که من خود را مرغ و بچه دیگران را غاز فرض میکنم .
این بیشتر شبیه یه مقدمه است یا یه متن توضیحی تو داستان از عقیده ای یا چیزی سخته به عنوان یه فصل از داستان بهش نگاه کرد.