فصل اول نور اژدها:
ژانر: فانتزی، علمی-تخیلی، ماجراجویی، رازآلود
این داستان با بقیه داستان ها فرق داره.
اون کیه؟ هدفش چیه؟ زندگی های مختلف با جهان های مختلف و یک اژدهای اسباب بازی. دو نفر درون تمام دنیا.
تنها چیزی که اهمیت داره همین جملست: « باید برگردیم»
توضیحات من: نور اژدها{بر خلاف چیزی که ممکنه از اسمش برداشت بشه} یه داستان اساطیری یا شوالیه ای نیست. یک داستان رازآلود از جنس جهانه. یک ماجرای عجیب از جنس دوستی.
تعداد صفحات: 19
لینک دانلود: Dragon's Light - Season 1
{تصویر ساخته شده توسط خودم}
با تشکر
فصل دوم نور اژدها:
تعداد صفحات:26
لینک دانلود: Dragon's Light - Season 2
خلاصه: بعضی رازها آشکار خواهد شد، ولی واقعا پشت این اژدهای اسباب بازی کوچک چه رازهایی پنهانه؟ {Some Of The Secrets Will Be Told}
{تصویر، ساخته شده توسط خودم}
امیدوارم لذت ببرید. با تشکر
فصل سوم نور اژدها:
تعداد صفحات: 59
لینک دانلود: Dragon's Light - Season 3
خلاصه: به دست اژدها؛ پایان، آغاز می شود .....
امیدوارم مورد پسندتون باشه و از این فصل لذت ببرید. موفق باشید. نظر یادتون نره
کجایی فصل سه؟
آقا یعنی انقدر منتظرید؟
یادمه یه زمانی حتی یه نظر هم باعث می شد فصل جدید بدم بیرون ولی الان یکم کم کار شدم، فکر کنم بخاطر تابستونه ......
آقا در اولین فرصت فصل سوم رو شروع می کنم
من می ترسم تا چند روز دیگه بیان منو درسته قیمه قیمه کنید :24:
واقعا از حمایتتون ممنونم، حتما می ذارم .....
چون خودم همیشه دوست داشتم حمایت بشم،دلم میخواد حمایت کنم
و خوب فصل سه رو بزار.هر چی بیشتر بزاری،بازخوردا بیشتر میشه و داستانت تو صدر موضوعات سایت و به عبارت دیگه توی معرض دید قرار میگیره.
...
بیب بیب.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
چون خودم همیشه دوست داشتم حمایت بشم،دلم میخواد حمایت کنم
و خوب فصل سه رو بزار.هر چی بیشتر بزاری،بازخوردا بیشتر میشه و داستانت تو صدر موضوعات سایت و به عبارت دیگه توی معرض دید قرار میگیره.
...
بیب بیب.
فصل سوم به اولین ارسال تاپیک اضافه شد:
فصل سوم نور اژدها:
تعداد صفحات: 59
لینک دانلود: Dragon's Light - Season 3
خلاصه: به دست اژدها؛ پایان، آغاز می شود .....
من همینجا اعلام می دارم که موضوع انتخابین بسیار عالیه.به نظرم روی روند و اتفاقات هم خوب فکر کردی که خودش خیلی خوبه.من طبق عادتم همیشه اول از خوبیها می گم و اگه نکات منفی دیدم آخر نیمچه نقد هام میارم.
ببین قلمت پختس.
ولی اگه یه ظرف گلی ناقص رو بذاریم توی کوره تا بپزه، خوب مطمئنا ناقص می پزه.
پس به نظرم باید از نو قلمت رو بهبود ببخشی.
توصیفاتت خیلی خلاصه هستن و من نمیتونم درک درستی از وقایع داشته باشم.ولی دیالوگات واقعا عالی هستن.البته تا اونجایی که من خوندم.داستان جای کار داره و برا بهتر شدن نیاز به یک بازنویسی اساسی.که قبل این بازنویسی باید قلمت رو تخریب کنی و از نو بسازیش.
چیزی هم نیست من خودم دو سه بار این کارو کردم مطمئنم که میشه.یعنی میتونی. ایده های خلاقانه که خیلی زیاد هستن رو باید با یک قلم بسیار زیبا نوشت.و راستی، بهتره به یک ملکه ابهت بسیاری بدی و همینطور یک پسر شونزده ساله که اژدها معرفی شده.
و من می گم که روند داستانت فوق العاده سریعه.
یه نگاهی میندازیم به فصول قبلی:
من فصل یک رو خوندم، و حالا فصل سوم.از فصل یک تا فصل سه چقدررررررررر تغییر فضا داشتی؟چقدر جهش زدی؟چقدر فاصله زمانی زیاده!
این چیزا واقعا باعث خراب شدن ایده ناب داستانت میشن دوست عزیز.خواهش میکنم تمنا میکنم بهشون توجه کن.بازم من کوجیک نویسنده های سایت و همسایه اینوری(پیشتاز) و همسایه اونوری(دریم) هستم.پیششون درس پس میدم ولی واقعا روی این چیزا وقت بذار.
و دو تا نکته که میخواستم در انتها بگم:
اول اینکه نیاز مبرم به یک عدد ویراستار داستانی داری که من پیشنهاد میدم توی پیشتاز مطرح کنی چون ویراستارای بوک پیج سرشون بسیار شلوغه(خودم بانو سمیه بدبختو واسه دو فصل چقدر تو زحمت انداختم)
و دوم اینکه ما نویسنده ها به فکر هم باشیم.داستانت فقط پنج تا دانلود داشت.داستان سورن هم همون مایه ها.داستان بانو آتوسا(نامه های آشفته) بازدید کمی داشت.یکم شور و شوق بدیم به تامیکای داستانی سایت.الان که فصل شروع تحصیلات هم هست و بسیار خلوته.میتونه ضربه بزنه به ذوق نویسنده واقعا.
از هر کسی که این پستو میخونه خواهش میکنم کمی وقت برای نظر دادن به داستانای سایت بذاره.ممنون میشیم و جبران می کنیم.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
من همینجا اعلام می دارم که موضوع انتخابین بسیار عالیه.به نظرم روی روند و اتفاقات هم خوب فکر کردی که خودش خیلی خوبه.من طبق عادتم همیشه اول از خوبیها می گم و اگه نکات منفی دیدم آخر نیمچه نقد هام میارم.
ببین قلمت پختس.
ولی اگه یه ظرف گلی ناقص رو بذاریم توی کوره تا بپزه، خوب مطمئنا ناقص می پزه.
پس به نظرم باید از نو قلمت رو بهبود ببخشی.
توصیفاتت خیلی خلاصه هستن و من نمیتونم درک درستی از وقایع داشته باشم.ولی دیالوگات واقعا عالی هستن.البته تا اونجایی که من خوندم.داستان جای کار داره و برا بهتر شدن نیاز به یک بازنویسی اساسی.که قبل این بازنویسی باید قلمت رو تخریب کنی و از نو بسازیش.
چیزی هم نیست من خودم دو سه بار این کارو کردم مطمئنم که میشه.یعنی میتونی. ایده های خلاقانه که خیلی زیاد هستن رو باید با یک قلم بسیار زیبا نوشت.و راستی، بهتره به یک ملکه ابهت بسیاری بدی و همینطور یک پسر شونزده ساله که اژدها معرفی شده.
و من می گم که روند داستانت فوق العاده سریعه.
یه نگاهی میندازیم به فصول قبلی:
من فصل یک رو خوندم، و حالا فصل سوم.از فصل یک تا فصل سه چقدررررررررر تغییر فضا داشتی؟چقدر جهش زدی؟چقدر فاصله زمانی زیاده!
این چیزا واقعا باعث خراب شدن ایده ناب داستانت میشن دوست عزیز.خواهش میکنم تمنا میکنم بهشون توجه کن.بازم من کوجیک نویسنده های سایت و همسایه اینوری(پیشتاز) و همسایه اونوری(دریم) هستم.پیششون درس پس میدم ولی واقعا روی این چیزا وقت بذار.
و دو تا نکته که میخواستم در انتها بگم:
اول اینکه نیاز مبرم به یک عدد ویراستار داستانی داری که من پیشنهاد میدم توی پیشتاز مطرح کنی چون ویراستارای بوک پیج سرشون بسیار شلوغه(خودم بانو سمیه بدبختو واسه دو فصل چقدر تو زحمت انداختم)
و دوم اینکه ما نویسنده ها به فکر هم باشیم.داستانت فقط پنج تا دانلود داشت.داستان سورن هم همون مایه ها.داستان بانو آتوسا(نامه های آشفته) بازدید کمی داشت.یکم شور و شوق بدیم به تامیکای داستانی سایت.الان که فصل شروع تحصیلات هم هست و بسیار خلوته.میتونه ضربه بزنه به ذوق نویسنده واقعا.
از هر کسی که این پستو میخونه خواهش میکنم کمی وقت برای نظر دادن به داستانای سایت بذاره.ممنون میشیم و جبران می کنیم.
واقعا ممنونم از نظرت دوست عزیز. خب، اول میرم سراغ آخر: خب من زیاد نمی تونم چیزی بخونم و زیاد از خوندن خوشم نمیاد مخصوصا اینکه سرم شلوغ باشه.
خیلی ممنونم که وقت گذاشتی و داستانم رو خوندی، یه دنیا ممنون در مورد داستان هم باید بگم: ایده ی این داستان بر اساس سریع گذشتن و رد شدن از جهان های مختلف پیش میره، اگه شما به سریع بودن قلم من ایراد می گرفتی درست. ولی سریع بودن داستان یه چیز متفاوته. سریع پیش رفتن داستان به بنیان قبلی داستان ربط داره و نه سریع بودن قلم من.
در مورد قلمم هم باید بگم که هر نویسنده ای سبک نویسندگی مخصوص خودش رو داره، مثل یک هنرمند که سبک مخصوص نقاشی هاش رو انتخاب می کنه. و من از این سبکم راضی هستم.
و می رسیم به مشکل ملکه، بله باید بگم با شما موافق هستم که نتونستم اون ابهتی که مخصوص آذرخش هست رو به درستی نشون بدم ولی این نشون ندادن دو دلیل داره: 1- قبلا در فصل اول ابهت آذرخش رو کامل دیدیم. 2- زمان هایی که ما ملکه آذرخش رو توی فصل سوم می بینیم، اون در حقیقت تنها و روبروی پسرش حضور داره، پس نباید ازش انتظار یک ملکه ی سرد و خشن رو داشته باشیم چون هیچ مادری با پسرش اینطوری نیست، ثانیا، به غیر از همه ی اینها، شخصیت آذرخش به صورت بنیادین هم یه شخصیت سرد و خشن نیست و خیلی مهربانه. و چون در بیشتر لحظه های فصل سوم، ملکه روبروی اژدها قرار می گیره، ما باید بیشتر انتظار شخصیت یک مادر رو ازش داشته باشیم تا ملکه.
درضمن، به نظر خودم تمام صحنه ها رو خیلی عالی و با سرعت مناسبی توضیح دادم که نه خواننده حوصلش از این سر بره که یه جنگ کوچیک چندین صفحه طول کشید و نه اینکه اصلا نفهمه چه اتفاقی افتاد. برای بعضی صحنه ها توصیفات اضافی ملال آور میشه و خواننده رو خسته می کنه.
با تشکر
موفق و سربلند باشید.
اگه بخونید و نظر ندید خب من دیگه نمی تونم ادامه بدم و وقت بذارم. اگه نظرات زیاد بود فصل چهارم رو می نویسم ولی اگه همینطوری باشه که هیچ.
اگر هم آشنایی کامل با این داستان ندارین، این خلاصه رو بخونید، من نمی خواستم ( اسپویل ) کنم ولی دیگه چاره ی دیگه ای ندارم:
نور اژدها داستان یک موجود فراطبیعیه که از تکنولوژی بسیار بالایی برخورداره و این تکنولوژی حتی در شکل دادن وجودش هم تاثیر داشته. ولی خود « نور اژدها » در واقع یک عروسک پلاستیکی به شکل اژدهاست که پیشرفته ترین دستگاه موجود در کل جهان هستیه به طوری که می تونه به صاحبش قدرت سفر در سرنوشت های مختلف رو بده.
و اینگونه هست که این موجود فراطبیعی به کمک نور اژدها در جهان های مختلف تخیلی و واقعی سفر می کنه و به شکل موجودات مختلف در میاد، بدون اینکه از هدفش و حتی خود این سفرها آگاه باشه.
ولی چی باعث شده که تمام موجودات پلید فراطبیعی کمر به کشتن اون بسته باشن؟ چی باعث میشه اون یادش بیاد که چه کسی هست؟ و چه اتفاقاتی باید بیافته که نور اژدها به این جنگ فضا زمانی و فراتر از حد تصور هر موجودی پایان بده؟ آیا اون با هر سفر، آخرین سفرش رو سپری می کنه؟ آیا وارد آخرین جهان میشه؟ سرنوشت این سرنوشت ها چیه؟
جواب تمام این سوالات در صفحات این سه تا فصل وجود داره. با تشکر
سلام . من تازه فصلاشو ان کردم برم بخونم . امیدوارم وسط داستان بیخیال نشی.دیگه ننویسی.خخ
خیلی ممنون. امیدوارم لذت ببرید.
اگه نظرها زیاد باشه حتما ادامه می دم ....
خب من هنوز فصل چهارم در سلول های مغز و در جای جای روحم هست. اگه نظرها زیاد بشه به احتمال زیاد اون فصل هم می نویسم و می ذارم
موفق و سربلند باشید
درضمن، برای اون هایی که شروع می کنن باید بگم شاید اول کمی نثرم ضعیف باشه ولی بعدا بهتر میشه
بنظرم قبل از گذاشتن فصلا چند فصل بیشترو بنویس و داشته باش که روند نظرات روند داستانتو عوض نکنه و داستانت چند گانه نشه و هم اینکه اتفاقای فرعی داستان رو فراموش نکنی
سلامی دوباره پس از مدتی طولانی
خب من هنوز فصل چهارم در سلول های مغز و در جای جای روحم هست. اگه نظرها زیاد بشه به احتمال زیاد اون فصل هم می نویسم و می ذارم
موفق و سربلند باشید
درضمن، برای اون هایی که شروع می کنن باید بگم شاید اول کمی نثرم ضعیف باشه ولی بعدا بهتر میشه
وای خیلی دیر به دیر فصل میدی شما من یادم رفته چی به چی بود اصلا!
سلامی دوباره پس از مدتی طولانی
خب من هنوز فصل چهارم در سلول های مغز و در جای جای روحم هست. اگه نظرها زیاد بشه به احتمال زیاد اون فصل هم می نویسم و می ذارم
موفق و سربلند باشید
درضمن، برای اون هایی که شروع می کنن باید بگم شاید اول کمی نثرم ضعیف باشه ولی بعدا بهتر میشه
سلام.
خیلی درک میکنم این حستو. ولی برای دل خودت بنویس رفیق! چون نظرها هیچ وقت زیاد نمیشن. اگه یه نفر نظر بده بقیه میگن خب ولش کن نظرشو گرفت!
بنظرم قبل از گذاشتن فصلا چند فصل بیشترو بنویس و داشته باش که روند نظرات روند داستانتو عوض نکنه و داستانت چند گانه نشه و هم اینکه اتفاقای فرعی داستان رو فراموش نکنی
درباره ی اتفاقات فرعی موافقم، همشون رو هم یادداشت کردم تقریبا. ولی باید بگم حتی بهترین نظرها و بدترین نظرها هم نمی تونن روند داستان من رو تغییر بدن. چون از قبل مشخصه.
وای خیلی دیر به دیر فصل میدی شما من یادم رفته چی به چی بود اصلا!
اگه نظر باشه من مثل جت می نویسم
سلام.
خیلی درک میکنم این حستو. ولی برای دل خودت بنویس رفیق! چون نظرها هیچ وقت زیاد نمیشن. اگه یه نفر نظر بده بقیه میگن خب ولش کن نظرشو گرفت!
در اینکه من برای خودم می نویسم که شکی نیست. ولی حتی بهترین نمایش دنیا هم بدون اینکه کسی آخر برای اجراش دست بزنه ویران میشه.
من نظر ندادن رو به فال این می گیرم که کسی نخونده، یا دانلود کرده و نخونده، یا خونده و خوشش نیومده که نظر نمی ده.
نظر واقعا برای من مهمه. و یکی دو تا هم کافی نیست.
موفق و سربلند باشید
درباره ی اتفاقات فرعی موافقم، همشون رو هم یادداشت کردم تقریبا. ولی باید بگم حتی بهترین نظرها و بدترین نظرها هم نمی تونن روند داستان من رو تغییر بدن. چون از قبل مشخصه.اگه نظر باشه من مثل جت می نویسم
در اینکه من برای خودم می نویسم که شکی نیست. ولی حتی بهترین نمایش دنیا هم بدون اینکه کسی آخر برای اجراش دست بزنه ویران میشه.
من نظر ندادن رو به فال این می گیرم که کسی نخونده، یا دانلود کرده و نخونده، یا خونده و خوشش نیومده که نظر نمی ده.
نظر واقعا برای من مهمه. و یکی دو تا هم کافی نیست.موفق و سربلند باشید
به نظر من تند تند بنویس و داستانتو به یه جای هیجان انگیز برسون اون موقع هست که دیگه نیاز نیس به بچه ها هی بگی نظر بذارن اونا خود بخود نظر میذارن.با سه فصل داستان تقریبا هیچی ازش مشخص نیست که بخوایم نظر بذاریم یا انتقاد و پیشنهاد کنیم::61::