ولی وجدانا اینجا خیلی خلوته.
فصل شیش رو پاک کردم.
قدیمی بود. کیفیت کار پایین بود مثل فصل های یک تا پنج. میخوام دوباره بنویسم. دو ماه روز قلمم کار کردم حالا میخوام ببینم که چطوری شده. تا الان نظر ندادین ممنون، از فصل شیش یه نظر بدین. اگه از فصول قبلی بهتره بگین اگه بدتر بازم بگین اگه فرقی نداره هم بگین.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
راستی یادم رفت، جلد اول تموم شد. یعنی روی برگه تموم شد. خلاصه هاش تموم شد. این غول سه هزارصفحه ای...
خودم خیلی دلم گرفت. بعد از تموم شدنش انگار یکی از اعضای خانوادم مرده باشن. درسته که به طور رسمی تموم نشده ولی خودم واقعا غم دارم.
اره ملت کلا موندگار شدن تو تلگرام
حالا یه برنامه ای داریم که با سلیقه دوستان جور در بیاد
میگم اون کاور و خلاصه چی شد داستان باید بره رو پرتال
اره ملت کلا موندگار شدن تو تلگرام
حالا یه برنامه ای داریم که با سلیقه دوستان جور در بیاد
میگم اون کاور و خلاصه چی شد داستان باید بره رو پرتال
بعد از فصل ده سمیه خانم. بعد از فصل ده...
یاسین! منتظرم برای نقدت!
نام داستان: افسانه آز:تالیورنویسنده: محمد.ج
ویراستار:سمیه نجاتی سرشت، محدثه خانم، مستر سینا.
کاوریست و صفحه آرا: سامان بوستانی
محل قرارگیری: بوک پیج، زندگی پیشتاز، دریم رایز و هزارتوامممم والا بلد نیستم متنی بنویسم که مو رو سیخ کنه. آره می تونم همون چیزهای کلیشه ای رو بنویسم. چیزهای غرور آمیز...ولی خب، اومدم که یه تکونی به کلیشه بدم. هم با داستان، هم با حرفام و هم با طرز روایتم (وجدانا فصل یکو فاکتور بگیرین مال پنج ماه پیشه). به نظر خیلیا داستان کلیشس. و خب منم نمیتونم تعریف کنم از داستان. شیرفروش که نمیگه شیرم ترشه. پس خودتون بخونید. من که رفتم. توی این اوضاع خیای نابه سامان فروم، هی فصل آپ می کنم. عیبی نداره که نظری نیس دیگه آدم عادت می کنه ولی، امیدوارم تغییر کنه.
فصل اول و دوم. تاریخ انتشار: 1396/7/1 http://s8.picofile.com/file/8307263026/Afsane_Aaz_taliver_1%D8%8C2.pdf.html فصل سوم. تاریخ انتشار: 1396/7/14 http://s8.picofile.com/file/8308350368/Afsane_Aaz_taliver_3.pdf.html فصل چهارم. تاریخ انتشار: 1396/7/23 http://s9.picofile.com/file/8309169742/Afsane_Aaz_taliver_4.pdf.html
فصل پنجم. تاریخ انتشار: 1396/9/4 http://s9.picofile.com/file/8312701984/Afsane_Aaz_taliver_5.pdf.html
فصل ششم. تاریخ انتشار: 1396/9/17
http://s9.picofile.com/file/8313770550/Afsane_Aaz_taliver_6_1.pdf.html
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
نام داستان: افسانه آز:تالیورنویسنده: محمد.ج
ویراستار:سمیه نجاتی سرشت، محدثه خانم، مستر سینا.
کاوریست و صفحه آرا: سامان بوستانی
محل قرارگیری: بوک پیج، زندگی پیشتاز، دریم رایز و هزارتوامممم والا بلد نیستم متنی بنویسم که مو رو سیخ کنه. آره می تونم همون چیزهای کلیشه ای رو بنویسم. چیزهای غرور آمیز...ولی خب، اومدم که یه تکونی به کلیشه بدم. هم با داستان، هم با حرفام و هم با طرز روایتم (وجدانا فصل یکو فاکتور بگیرین مال پنج ماه پیشه). به نظر خیلیا داستان کلیشس. و خب منم نمیتونم تعریف کنم از داستان. شیرفروش که نمیگه شیرم ترشه. پس خودتون بخونید. من که رفتم. توی این اوضاع خیای نابه سامان فروم، هی فصل آپ می کنم. عیبی نداره که نظری نیس دیگه آدم عادت می کنه ولی، امیدوارم تغییر کنه.
فصل اول و دوم. تاریخ انتشار: 1396/7/1 http://s8.picofile.com/file/8307263026/Afsane_Aaz_taliver_1%D8%8C2.pdf.html
فصل سوم. تاریخ انتشار: 1396/7/14 http://s8.picofile.com/file/8308350368/Afsane_Aaz_taliver_3.pdf.html
فصل چهارم. تاریخ انتشار: 1396/7/23 http://s9.picofile.com/file/8309169742/Afsane_Aaz_taliver_4.pdf.html
فصل پنجم. تاریخ انتشار: 1396/9/4 http://s9.picofile.com/file/8312701984/Afsane_Aaz_taliver_5.pdf.html
فصل ششم. تاریخ انتشار: 1396/9/17
http://s9.picofile.com/file/8313770550/Afsane_Aaz_taliver_6_1.pdf.html
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
دوستان فایل ویراستار نداشت. چند تا قسمت پاورقی توی متنه گفتم بگم که ببخشید پیشاپیش. و نمیدم. ویراستار خودمه اصن دلم نمیخواد کاراشو بدم کسی بخونه! اون فایل هارو می خوام نگه دارم و سینای بینوا رو، فرستادم سر فصل های یک تا پنج.
موفق باشید و از داستان اگه پتانسیلش رو داره لذت ببرید.
فصل 6 رو خوندم واقعا عالی بود
منتظر فصل بعدی هستم
سلام خسته نباشی
فصل 6 رو خوندم واقعا عالی بود
منتظر فصل بعدی هستم
سلام.
ممنونم. این پارت اول فصل شش بود احتمالا فصل شش سه یا دو پارت باشه.
هرچه سریعتر می نویسم و می ذارم...
سلام
داستان داره خوب پیش میره اما یه سری ناسازگاری داره. یع جاهایی فکر میکنم از نظر منطقی نمیخوره. منطق داستان گاهی برام قابل قبول نیست. به نظرم نیاز به توضیح بیشتر داره
منتظر فصل بعدی شما هستیم
سلام
داستان داره خوب پیش میره اما یه سری ناسازگاری داره. یع جاهایی فکر میکنم از نظر منطقی نمیخوره. منطق داستان گاهی برام قابل قبول نیست. به نظرم نیاز به توضیح بیشتر داره
منتظر فصل بعدی شما هستیم
با اینکه منطق داستان برنامه ریزی شدس، کنجکاوم بدونم منظورتون کجاهاست.
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
البته سلام. ببخشید میونه خوبی با سلام کردن ندارم.
سلام پارت بعدی کی میاد
نمیدونم، آخر این هفته بیکارم تمومش می کنم می فرستم.
سلام بر دمه.
دوستان زمین و زمان دست به دست هم دادن تا من نتونم بنویسم! از سردرد و اعتیاد به تلگرام گرفته تا فوتبال یا بهتره بگم میدون جنگ!
امروز رده بندی داشتیم با یک تیم فوق العاده قوی و مدافع ما هم که بعله من بودم...
یکی من میزدم ده تا اونا می زدن(آنچنان زیر تاقی گل زدم که صدای زنگ آهن تو گوش همه مونده بود). خلاصه بگم که علیلم ذلیلم!
از شانس خوبم فقط دست راستم سالم مونده انگشت راست و مچ دست چپم در رفته چندین و چند جا هم خراشیدگی دارم. خلاصه خواستم بگم الکی بهونه نمیارم الان دارم یه دستی و با تحمل درد دست و پام تایپ می کنم. شرمندتونم من یک ماه دیگه چند تا فصل رو با هم می دم. واقعا شرمندم.
داستان عالییه فقط تورو خدا تا اخرش بنویس که مثل بعضی از داستانای دیگه نشه که هی ادم حرس بخوره بگه چرا ادامه نمیدن :41::41::52:
داستان عالییه فقط تورو خدا تا اخرش بنویس که مثل بعضی از داستانای دیگه نشه که هی ادم حرس بخوره بگه چرا ادامه نمیدن :41::41::52:
چشم. حتما اگه روزگار بذاره ادامه می دم.
تمدید شد.
ارائه بعدی، تا فصل دهم خواهد بود که حدودا صد و پنجاه صفحه به بالاست.
ممنونم از صبر عده معدود خواننده ها.
سلام به نویسنده خوب داستان واقعا جالبیه ازت ممنون میشم قسمت های بعدیشو زود بزاری