Header Background day #19
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

برده و اربابان

3 ارسال‌
2 کاربران
6 Reactions
2,151 نمایش‌
masuodmohararzade2
(@masuodmohararzade2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 139
شروع کننده موضوع  

همه ی ما برده ایم!
طبیعت مان این است که برده باشیم. هر چه تلاش کنیم نمی توانیمنباشیم. ما ضعیفیم و این قانون است که ضعیف برده قوی می شود.تنها انتخابی که برای ما وجود دارد این است که به دلخواه خودمان اربابمان را انتخابکنیم یا به اجبار طبیعت و ذات وجودیمان برده باشیم.
زمانی که به اجبار طبیعتمان برده نمی شویم حتی متوجه نمی شویم اربابمان کیستو تمام زندگی مان به چه کسی خدمت کرده ایم. زندگی به مانند اسبی وحشی میتازد و این ما هستیم که برای جلوگیری از سقوط فقط گردنش را چسبیده ایم و هیچ نظری به راهی که می رود نمی کنیم. ارباب مشخصی نداریم و هر زمان به یکی از اربابان خدمت می کنیم. اربابانی با قدرت عظیم و دهشتناک که خودمان پدید آوردیمشان. اربابانی با قدمتی نا مشخص و طولانی، با قدرتی بسیار بیشتر از آدمی! موجوداتی ناشناخته که از همان بدو تولد ما را در اختیار خودشان می گیرند. اربابانی که زمانی برای نابودیشان مشخص نشده.
اربابانی که از ابتدای خلقت وجود داشته اند و تا پایان آن هم وجود خواهند بود.
زمان زیادی بود که در تاریکی خودم غرق شده بودم. همیشه به گردن اسبم می چسبیدم و همه مسیر چشم هایم را بسته بودم. تمام فکرم این بود که میخواستم آن موجود وحشی و سرکش را رام کنم و برای زمانی کوتاه زندگی حقیقی و با آرامش را تجربه کنم. میخواستم به بهترین ارباب خدمت کنم. کسی که بامن به مانند شئی بی ارزش رفتار نکند. کسی که زیبا تر از ارباب زیبایی باشدکسی که عشق حقیقی را به من بدهد. کسی که بهمن اختیار حقیقی را هدیه بدهد نه این که جبر را در لباس اختیار به من بپوشاند.
تمام زندگیم به دنبال قویترین ارباب بودم. حال چند وقتیست که آزاد شده ام .آزاد که نه گرفتار اربابی شدم که هنوز نامش را نمیدانم اما هرکه هست از اربابان قبلی مهربان تر است و فرصتی برای تفکر به من میدهد.
و من فکر کردم
به خودم
و متوجه شده ام اربابی را پیدا کرده ام که دیگر به من برده نمی گوید. روی من اسم بنده راگذاشته و با وجود هزاران بنده دیگری که دارد، رفتارش با من به گونه ایست که انگار تنها بنده ایکه دارد من هستم. هر بار که اسمش رامی جویم نمی یابمش. هرکدام از ما بنده ها او را به شکلی میبینیم. برای من او قویترین ارباب است. اربابی بی نام که نام خدا را به او نسبت دادم. قویترین ارباب که به من اختیار را هدیه داد. ارابابی که هر بار زخم ها و درد هایم را که از ارباب های دیگر هدیه گرفته ام پاک می کند از من می پرسدمی خواهی برده باقی بمانی یا میخواهی بنده بودن هم تجربه کنی.
وهر بار با شنیدن این سخنش به این فکر می کنم که آیا من بردگی را ترک میکنم و به بندگی رو میاورم؟؟!
آیا زجر پنهان را ترک میکنم و به زحمت آشکار رو میاورم؟؟


   
Anobis، bahani و AmbrellA واکنش نشان دادند
نقل‌قول
bahani
(@bahani)
Reputable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 343
 

جالب بود، دیدگاه البته، دیدگاهی بود که میشه بهش نظرات منفی وارد کرد، به هر حال، قلم خوب و منسجمی داشت، و سوال آخر باز هم یه طوری بود انگار به این نوشته نمیومد، روی قسمت سرگردان بودنش هم بیشتر میشد کار کرد، اون قسمت که در بند این ارباب و اون اربابه، خوب بود، صریح و جامع، یه جا که میگه زندگیمان مانند اسبی است... به نظرم اگه زندگی اطلاق میشد بهتر بود، اون پسوند تعلق بار معناییش رو کم میکنه یا حتی عوض میکنه، من بعدش که ادامه دادم متوجه شدم. موفق باشی و همیشه داستان بنویسی 🙂


   
Anobis واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
masuodmohararzade2
(@masuodmohararzade2)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 139
شروع کننده موضوع  

دستتون درد نکنه ممنون که وقت گذاشتید و مطالعه کردید


   
Anobis و bahani واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
اشتراک: