اندر عواقب دوستی های اینترنتی

خب خب سلام به همگی می ریم سر اصل مطلب فقط بگم اصل مطلبمون توسط دو نفر بازگو میشه و دیالوگ های هر کدوم به یک رنگ خاصه

سمیه و یکی از آقایون عزیز سایت

بزرگی گفته وقتی لازم داری بنویسی هرچی فکر کنی نمیتونی.:29: الان جریان منه.
البته تار عنکبوت بستن نوک قلم هم شاید باعث شده باشه که نتونی بنویسی. :16:
دو روزه دارم فکر میکنم چی بنویسم رو این برگه که شما دادی دستم که تکراری نشه و به هیچ نتیجه ای نرسیدم
دوستان این تصویر رو که بانو نشستن افلاطون وار روی سنگ و دو روز بدون خورد و خوراک به دور دست خیره شدن فکر میکردن رو بندازین کنار. :دی:دی:دی ته تهش نیم ساعت.:16:
این شد که رسیدم به بیان یه خاطره ...
بانو سمیه = مادربزرگ سایت] :5:
اصلا مگه هرچی بزرگان گفتن درسته؟
بله، غیر از "کار جوهر مرده"
یکی بود یکی نبود...
خررررر پففففف.]::45:::28:
سایت که نبود ، یه وبلاگ بود...
اقا اون زمونا (کدوم زمونا ...منظورم همین چند وقت پیشه ها نرید سراغ قرنهای گذشته)
صرفا جهت اطلاع منظور از چند وقت پیش اواخر مزوزوئیک، طرفای کرتاسه هستش. :67:
هی هشدار میدادن که مراقب دوستی های اینترنتی باشید و دوستی اینترنتی خطرناکه و امنیت نداره و اینا.
راست میگن، ما که خیری ندیدیم ازشون. :46:
بعد ما فکر میکردیم دوست اینترنتی چه موجود ترسناکیه.
مرکز نشین هاش ترسناکن به خدا.
یعنی یه موجود یه سرو دوگوش خشن رو متصور می شدیم که هر لحظه میخواد بخوردمون. :129fs4252631:
زیادم پرت نبود تصوراتت. :21::دی:21:
اما از اونجا که بنده از روز اول زندگی لجبار تشریف داشتم، در نتیجه اصلا مجذوب این بودم ببینم این دوست اینترنتی که میگن چه شکلیه؟ :kho1::kho1::aa:
ماجرای همون گرگی که برگشت شکارچی رو نگاه کنه و اینا ...
پس قاعدتا وقتی برای اولین بار با یه دوست اینترنتی قرار ملاقات گذاشتم یه کم استرس داشتم.:42: :4654980460722281494
یکم فقط؟:42:
(اونجوری نیگا نکنین دوست اینترنتی که حتما نباید پسر باشه):9:
بله بله دوستای اینترنتی باید دختر باشن. :دی:دی منم میگم. گوش نمیدن دوستان. (برا تو نگفتم خوش اشتها)
(الان چه فکر پلیدی تو ذهنتون شکل گرفته اونوقت؟ :دی عزیز جمع کن نیشتو دهه :17:)
:دی سعی میکنیم ولی تصور سمیه ی ترسون و لرزون جالبه. :107:
بله داشتم میگفتم...
اولین بار که من این بانوی خشن رو دیدم یه دو سالی از آشناییمون میگذشت. یه دوستی ساده که از ترجمۀ کتاب توی یه وبلاگ و چت های شبانه شروع شد. :25:
همه چیز از یه ملاقات ساده شروع میشه. :23::23:
تو سفر بعدی به تهران یه قرار ملاقات گذاشتیم تا با ایشون و دوست مشترک دیگمون فاطمه رو برای اولین بار ببینم.:6::3: و من هیچ تصوری از این دو جاندار نداشتم به جز اقتدارشون که کمر دنیا رو شکسته بود.اون موقع شایعات مشکوکی دربارۀ شغل این دو نفر وجود داشت که سادگی:17:، پاکی:7:، بی ریایی:105: و مظلومیت ذاتی من:دی باعث شد ندیده بگیرمش:9::6:
(مجسم کنید با اون همه اخطار و هشدار درمورد دوستان اینترنتی چه استرسی ما رو گرفته بود. یعنی اولین ملاقات با یه نفر ترسناکه یه ذره دیگه)
{متن تایپیک گذار : وقتی به من میگن بانو سمیه اولین چیز هایی که توی ذهنم دقیقا همین توصیفات ازشونه:دی:دی}
تصورش عالیه :24::24: این متنو نگه میدارم چند هفته بهم روحیه بده. :78:

خب احتمالا اون لحظه دو طرف غافلگیر شدن چون نه من شبیه اون بچه مظلوم و معصوم توی چت های یاهو بودم که کل کار و زندگیش نوشتن فن فیکشن بود، نه اونا شبیه چیزی بودن که من ازشون تصور میکردم. یعنی من هنوز درک نکردم من خیلی درشتم یا ایشون کوچولوئه؟ (احتمالا اولیش درست باشه)
من میگم دومی ولی خب این نظر منه. wild guess محسوب میشه.]
(ضمنا دقت داشته باشید بنده چاق نیستم استخون بندیم درشته)
صد البته. :78::78: این جا دیگه مرزی هستش که نمیشه شوخی کرد. :78::78: که بهش میگن ترس از جون
البته این تفاوت سایز هیچ تفاوتی در میزان اقتدار و قدرتش ایجاد نکرده و نمیکنه ها
تایید میشه. ولی خب بیشتر خنده های جنون آمیزشونه که ابهت میده بهشون. :17:
(گلم اون اسلینگ رو غلاف کن مرگ من ،غلط کردم):20::20::20::20::20::20::20:
سمیه فرار کن من معطلش میکنم. تو خودتو نجات بده. :16:
(سجاد بیا این اسلینگتو ببر خب اخه چه وضعشه امنیت جانی نداریم ما.:102:صدبار گفتم میری سربازی اسلحه تو نده به این و اون ملت جنبه ندارن خطرساز میشه)
حالا این بانوی محترم شدن این و اون؟ :68: مدیونین فکر کنین من زیرآب زن و دوبهم زن هستم.
بله عرض میکردم که اون روزها من فکر نمیکردم که اوضاع اینجوری بشه. خوابشم نمیدیدم به خدا جناب سروان آخه از کجا باید میدونستم زیر پوشش ویراستاری و ترجمه این کارا رو میکنه. :20::20::20:
قاچاق اعضای داخلی انسان؟ :21::78: خو بنده خدا، تو حواست نیست لو رفتی چرا بقیه رو با خودت پایین میکشی!؟
اون موقع ها ترجمه میکرد، دختر خوبی بود ، سرش تو کار خودش بود. کم کم یه سری آدمهای ناباب دورش رو گرفتن. یهو گفت ترجمه بسه میخوام ویرایش کنم.چه میدونستم اینجوری میشه
دوست های نتی ناباب 🙁 همه رو همینا خراب کردن
این محمد از همون اولشم مشکوک بود.یادمه قدیما با رفیقش مرتضی نامی سرگردنه میگرفت.:0230:
آره یادمه با رفیقاش میرفتن سنگای کنار ریل قطار رو میگرفتن پرتاب میکردن سمت ملت
بهم گفت اصلاح شده، دنبال کار میگرده، منم ساده، باورم شد جون شما.
جون خودت و پیلا پیلا:47::دی قسم دروغ با جون سروان مملکت؟
بعد کم کم بین ما نفوذ کرد یه کم که گذشت باندشم اورد. این حریر و نفیسه ::22::::1::رو اینجوری مظلوم نبینیدجناب سروان قاچاقچیای ماهرین... :95::94:
اطلاعاتشون بایگانی شده مسئله ای نیست. هرچی میتونی بنویس ببینم چقدر میتونی زیرآبشونو بزنی. :23: هر اطلاع مخفی ای که لو بدی، راز سر به مهری که بگی و ... یه روز از حبست کم میشه
حریر که میدونم با یه تیم مخوف تولید شیشه کار میکنه:96:،
شیشه رو میذاره وسط کاکتوسا قاچاق میکنه
اسم خودشون رو گذاشتن قلمرو خیال،::60::
البته بهشون در اصل "قلمرو خیال و Cocaine Lines و weed و مقدار اندکی هم حشیش" میگفتن که مخففش شد قلمرو خیال. آمارشون دستمه.
تولید جنس نصف فضای مجازی دستشونه، این نفیسه هم مثلا مدیر تیم تایپه، اما جنسا رو پخش میکنه کلی هم تولیدکننده داره که هرکدوم جدا جدا براش تولید میکنن.
هه هه هنوز نمیدونین نفیسه نیروی نفوذی مامورای ماست. زیادی البته تو نقشش فرو رفته یادش رفته مارو :107:.
{متن تایپیک گذار : اع ، پس کی هر روز صبح اون ایمیل رو با اطلاعات بهتون میده ؟:39::37:}
یکی دیگه هم دارن بهش میگن ژنرال:90:... این یکی خیلی خطرناکه... شنیدم تا حالا سر صدتا خرو بز رو بریده.:90: :89:یه شبه اونم. تازه همشونو هم خام خام خورده :22:
اقا من بیگناهم ، فریب دوستی های پلید اینترنتی رو خوردم.
فکر نکن نمیدونیم با استفاده از پیلا پیلا به عنوان وسیله ی حمل و نقل مواد مخدر داخل شهر استفاده میکردی.
چیزی که میخواستم بگم اینه که فرقی نمیکنه دوستانتون رو کجا پیدا کنید، اگه درست بشناسیدشون میتونین چیزای زیادی از هم یاد بگیرین و یه دوستی پایدار داشته باشید.
نه به خدا، با هر دختری که دوست شدیم تو اینترنت نمیاد دیدار. نمیدونم چیجوری دخترا دیدار تو میان. :78: نمیدونم واقعا. :24:
مهرنوش جان ، مرسی که هستی. مرسی که بودی در قید حیات هستش هنوزا! ... تولدت مبارک::18::::29::::17::

تولدت مبارک مهرنوش ::29:: :53::36:
آقا تک دست برو وسط. پارتی شروع شه. ::14:: ::5::::27::::17::::18::::29::::30::
(آقای محترم بیا اونور پشت صحنه کارت دارم):98::98::98::0086: آخیش دلم خنک شد)

خب دوستان گرانقدر کاربران عزیز سایت حتما تا حالا متوجه شده اید که تولد یک بانوی خشن ... آخ :0086: یعنی بسیار مهربان از سایت می باشد
تولد مهرنوش جان عزیزه که امیدوارم سال های متمادی به شادی زندگی کرده و همچنان در این سایت به دادن مالیات مشغول باشد :26::دی.12.::1::::1::::1::::1::::1::

مهرنوش جان عزیزم خودت که از وضع جیب خبر داری شما پولداری :دی:دی ما فقیر و نیازمندیم:12: اجالتا کادوی این دفعه ات رو براش پول جمع کردم برات خریدم دیگه تقدیم به شما ::29::
دیدی داشت یادم می رفت متن سجاد رو بذارم
خب این شما و این هم سجاد:
خب من نیستم ولی خبرها حاکی از اینه که تولد یه شخص عزیز و خاص . ملکه دوزخ البته من فقط بهش اینو میگم:16::16::16: و میدونم برگردم چیزی ازم باقی نمیذاره.:42::42::42: فقط امیدوارم از اسلینگ استفاده نکنه:63::63::63: و اما بعد سلام میکنم از دریا و مرز ابی به یکی از ارکان مهم سایت و این روز خاص رو بهش تبریک میگم و امیدوارم که همیشه شاد و سربلند باشی و هرجا که هستی سلامت پر انرژی باشی. تولدت مبارک::28::::28::::28::.12.
اینم تصویری از متولد