سلام و خوش امدی دوباره
خب طبق قول و با تاخیررفتم سر مطالعۀ فصل اول پیشاپیش از گیر دادنها عذرخواهی میکنم دیگه اینجا همه مدل نقد من دستشون اومده
من خط به خط که میخونم نقد میکنم پس چیزی که مینویسم رو همین لحظه خوندم .
بریم سر مقدمه
نحوۀ نوشتن متن داستان خوبه و به نظر میاد روش فکر شده فقط مشکلاتی این وسط هست که کمی ناراحت کنندس
موجودات نور، روشنایی و سپید هر سه یه مفهوم رو دارن اگه اسم مشترکی براش استفاده میکردید بهتر نبود؟
ﺳﻪ ﻧﻮع ﻣﻮﺟﻮد ﻫﻮﺷﻤﻨﺪ دراﯾﻦ دﻧﯿﺎ وﺟﻮد داﺷﺖ:ﮐﺎﻧﻮﯾﻮر ﻫﺎ)conveyes(، آورﻧﺪﮔﺎن درد)ill bearer( و ﻧﮋاد آﺧﺮ ﮐﻪ ﻧﺎﻣﯽ ﺷﻮم دارد و ﺣﺘﯽ ﺑﺮ ﺳﺮ زﺑﺎن آوردن ﻧﺎﻣﺸﺎن ﻫﻢ ﺑﺎﻋﺚ ﺑﺪ ﯾﻤﻨﯽ ﻣﯽ ﺷﻮد)از آوردن ﻧﺎم آن ﻧﮋاد ﻣﻌﺬورﯾﻢ(.
این میتونه خودش کلی توضیح باشه که توبار داستانی استفاده بشه یعنی یه بخشهایی دیدم که مستقیم هرچیچ رو میخوای میگی و خلاص درحالیکه خواننده باید در طی داستان اینا رو ببینه. مثل اینه که رولینگ برگرده اول کتاب هری پاتر بگه سه نوع انسان جادوگر داریم. اصیل زاده ها مشنگ زاده ها و جادوگرایی که نژادشون جادوگره اما جادو نمیتونن انجام بدن. در حالیکه توی داستان باز کردن این میتونه کلی ماجرا ایجاد کنه
در حقیقت مقدمت میتونست قوی تر و بهتر باشه و مطمئنم که در طول زمان بهتر هم خواهد شد.
مشکلات املایی :وژدانا؟ اون وجدانه گلم
به نظر میرسه یه سری ایرادهای کوچیک تو کار بیشتر دوستان مشترکه مثلا بی توجهی به آ و ۀ این همزه رو یا میتونید سرهم بنویسید مثل همۀ یا جدا مثل همه ی
مشکل تایپی گزاشته بود تو اول فصل اول
دور شدن فعل شکستس. درست کنارش فعل کامل اوردی تو این یکی دقت کن فعل های داستانت رو انتخاب کن که چطور میخوای باشن و از اول تا اخر با همون روال برو جلو
توصیف و تصویرگری فصل اول خیلی خوبه واقعا میگم خوب حال شکارچی و شکارو در اوردی فقط بهتره با تصویری ازجنگل یا دشتی که شکار توش انجام میشه کامل بشه مثلا زمین علف پوشه یا برگ های پاییزی ریخته روش؟ درختاچطورین؟ اون نزدیک نهری هست؟ این اهوها زیر سایۀ چه درختی نشستن...میدونی یه چیزی که فضا رو قابل لمس تر کنه این جریان توصیف رو تو بقیه فصل هم میبینیم مثل محیط خونه این میتونه نوع زندگی ای که اهالی سرزمینت دارن رو معرفی کنه
روی هم رفته شروع خیلی خوبی بود
فقط پیشنهاد میدم جدی اون بخش مقدمه رو بازنویسی کنی چون به نظرم کار رو یه کم درهم کرده بود
خسته نباشی
نحوۀ نوشتن
سلام و خوش امدی دوباره
خب طبق قول و با تاخیررفتم سر مطالعۀ فصل اول پیشاپیش از گیر دادنها عذرخواهی میکنم دیگه اینجا همه مدل نقد من دستشون اومده
من خط به خط که میخونم نقد میکنم پس چیزی که مینویسم رو همین لحظه خوندم .
بریم سر مقدمهنحوۀ نوشتن متن داستان خوبه و به نظر میاد روش فکر شده فقط مشکلاتی این وسط هست که کمی ناراحت کنندس
موجودات نور، روشنایی و سپید هر سه یه مفهوم رو دارن اگه اسم مشترکی براش استفاده میکردید بهتر نبود؟
این میتونه خودش کلی توضیح باشه که توبار داستانی استفاده بشه یعنی یه بخشهایی دیدم که مستقیم هرچیچ رو میخوای میگی و خلاص درحالیکه خواننده باید در طی داستان اینا رو ببینه. مثل اینه که رولینگ برگرده اول کتاب هری پاتر بگه سه نوع انسان جادوگر داریم. اصیل زاده ها مشنگ زاده ها و جادوگرایی که نژادشون جادوگره اما جادو نمیتونن انجام بدن. در حالیکه توی داستان باز کردن این میتونه کلی ماجرا ایجاد کنه
در حقیقت مقدمت میتونست قوی تر و بهتر باشه و مطمئنم که در طول زمان بهتر هم خواهد شد.
مشکلات املایی :وژدانا؟ اون وجدانه گلم
به نظر میرسه یه سری ایرادهای کوچیک تو کار بیشتر دوستان مشترکه مثلا بی توجهی به آ و ۀ این همزه رو یا میتونید سرهم بنویسید مثل همۀ یا جدا مثل همه ی
مشکل تایپی گزاشته بود تو اول فصل اول
دور شدن فعل شکستس. درست کنارش فعل کامل اوردی تو این یکی دقت کن فعل های داستانت رو انتخاب کن که چطور میخوای باشن و از اول تا اخر با همون روال برو جلو
توصیف و تصویرگری فصل اول خیلی خوبه واقعا میگم خوب حال شکارچی و شکارو در اوردی فقط بهتره با تصویری ازجنگل یا دشتی که شکار توش انجام میشه کامل بشه مثلا زمین علف پوشه یا برگ های پاییزی ریخته روش؟ درختاچطورین؟ اون نزدیک نهری هست؟ این اهوها زیر سایۀ چه درختی نشستن...میدونی یه چیزی که فضا رو قابل لمس تر کنه این جریان توصیف رو تو بقیه فصل هم میبینیم مثل محیط خونه این میتونه نوع زندگی ای که اهالی سرزمینت دارن رو معرفی کنه
روی هم رفته شروع خیلی خوبی بود
فقط پیشنهاد میدم جدی اون بخش مقدمه رو بازنویسی کنی چون به نظرم کار رو یه کم درهم کرده بود
خسته نباشینحوۀ نوشتن
من توی داستان که آوردم درختان توت:39:
باشه مقدمه رو درستش میکنم حتما.
ممنون از نظرتون.
همونطور که قبلا گفتم نظرات شما کمکیه برای من.همینطور فصل هایی که میدم رو نقد کنید تا بتونم متون قابل قبولی در بیارم ازش.
راستی درباره روشنایی و سپیدی و ...
من اینجوری آوردم که کلمات تکراری،خواننده رو خسته نکنه.
داستانت قشنگه ایده ی خیلی خوبی داره و همین ایده ارزش خوندن رو بهش میده قلمت خیلی خوبه فقط دو تا اشکال داشتی 1.روندت خیلی تند بود و بعضی جاهاش ادم رو گیج میکرد 2.روند توصیفت یکسان نبود یجا زیاد توصیف کردی یجا کم.منتظر ادامش هستیم موفق باشی
ممنون ازت امیر جان.
همونطور که گفتم،هر چیزی یه مقدار توصیف میخواد و من نمیتونم برداشتن تیر از تیردان رو چهار خط توصیف کنم.
در مورد روند هم باید بگم که داستان چند بخش بود.
مقدمه و سخن نویسنده و ...
اینکه من از مقدمه برم به متن داستان تند بودن روند نیست.
ولی بازم نظر خوبی بود استفاده میکنم.
وقتی که رسیدم به فصل ده،برمیگردم و همه نظراتو میخونم و داستانو درست میکنم.
سلام
اول: از اینکه یه نویسنده(اونم در سبک فانتزی جادویی که واقعا کمتر کسی به این زمینه روی میاره)به نویسنده های خوب این سایت اضافه شده خیلی خوش حالم و از اینکه جرات کرده دستی به قلم بزنه جای تقدیر داره
دوم: خب من یه منتقد عالی یا یه نویسنده حرفه ای نیستم پس نمیتونم نظر کارشناسانه ای بدم اما اینو میتونم تضمین کنم که یدی طولانی در کتاب خونی دارم و شاید بشه یه کتاب خون قهار محسوب بشم فصل اولشو دان کردم و خب راستش من ادم عجولیم مخصوصا توی کتاب خوندن پس طبیعتا به محض دان کردنش خوندمش .........اما نظر راستش با یه فصل نمیشه نظر کلی داد و گفت خوبه یا نه اما چند نکته که به چشمم اومدو برات میگم
۱:توضیحات خیلی مختصرا۲:حوادثی که توی داستان اتفاق میفته خیلی ساده به نظر میان و هیجانو منتقل نمیکنه مثلا مرگ پدرش میتونستی خیلی هجان انگیز تر و با شاخو برگ دادن یا حتی نوع جادویی که اونو میکشه یه هیجانی به داستان بدی که خواننده رو به وجد بیاره یا مثلا اون دایره سیاه و بیهوش شدنش همه چی خیلی سادس یا حتی توصیف جنگلی که داستان از اونجا شروع میشه
خب نکته ها زیادن اما خیلی طولانی شده فک کنم پیوی جای بهتری واسه صحبت باشه واخر اینکه به نظرم نویسنده ایده داره اما نوع نثر و شیوه بیانش ضعیفه که بخاطر تجربه کمه اما مطمئنا درست میشه پس برو جلو خودم یکی از طرفداراتم
شیوه نثر ساده یه روشه.
من میتونم خیلی چیزهارو بهش ربط بدم که نمیخوام الان بگم...
نوع جادو رو چطور بگم آخه.
مثلا کسی که تازه با کامپیوتر آشنا شده چی ازش میدونه که بتونه توضیح بده؟
آره هیجانش کم بود قلم هم باید پخته بشه.من ویرایش خاصی نکردم.فقط سعی کردم اشکالات ویرایشی رو درست کنم.قرار بر اینه که تا فصل ده بنویسم و تا جایی که میشه از دوستان بخوام که منو نقد کنن،بعدش برگردم و از فصل یک تا ده ویرایش کنم.
پس وجود همچین ضعفایی طبیعیه و مطمئنم جلو تر که برم قلمم پخته تر میشه(خودم توی فصلای جلوتر دیدم).
هرچند که نظر خود نویسنده هیجوقت به داستانش بد نیست.
نظر حوبی بود یاسین دمت گرم.
داستان رو هنوز نخوندم ولی همین که غلط املایی داشتی یعنی خود هستی پس آفرین!
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
خوب من داستان رو خوندم جالب بود نثرت رو دوست داشتم تنها مشکل این بود که خیلی سریع پیشرفتی به نظرم باید یکم بیشتر ادامه میدادی مثلا اول کاملا با خوانواده شخصیت اصلی آشنا میشدیم (قبل از اینکه به شکار بره یا زمانی که داشت میرفت)بعد این داستان مرگ پدرش رو بیشتر کش میدادی و در آخر فرار میکرد.یکم تند رفتی و در کل از حد قابل قبول خیلی بالاتر بود و شدیدا ارزش ادامه دادن داره.
اممممم.
تنکس آیدا.
گفتم که...
قلم پخته تر بشه برمیگردم درست میکنم.فعلا قصد دارم تا فصل ده بذارم و بعدش...
امروز فرداس که فصل دو رو بذارم دوستان.
بازم سلام دوستان عزیز
این نظرو در ادامه نظر قبلی خودم میدم نویسنده عزیز گفتن نثر ساده یه روشه بله درسته یه روشه اما ما باید برداشتمون از نثر ساده رو تغییر بدیم نثر ساده این نیست که جزئیات داستانو نگیم فضای داستانو توصیف نکنین یا حتی خیلی سریع از همه چی رد بشیم یا حتی واسه اتفاقایی که توی داستان میفته حاشیه نریم و شاخو برگ بهش ندیم یا حتی هیجانشو بیشتر نکنیم نثر ساده یعنی اینکه مطلب رو یا منظورمون رو با کلماتی ساده به خواننده منتقل کنیم یعنی اینکه از کلماتی ثقیل و فلسفی یا تشبیه هایی دشوار که درک مطلب رو برای خواننده سخت میکنه استفاده نکنیم وگرنه خیلی ساده از همه چی رد شدن ساده نویسی نیست
مطلب بعدی که گفته بودم درمورد نوع جادو بود خب بله درسته شخصیت داستان با جادو اشنایی نداره و منظور من از نوع جادو این نبود که براش اسمی بیاره برای مثال مثل جادوی سیاه یا سپید،باستانی و .... بلکه منظور از نوع جادو نحوه بروز جادو مثلا اینکه پدرش موقعه ظربه زدن به اون دستشو حرکت میداد برای ضربه زدن و به محض برخورد دستش با بدن اون از محل اتصال دستش با بدن اون نوری شکل میگرفت و به یکباره نور به طرز کور کننده ای زیاد میشه که مجبور به بستن چشماش بشه و صدایی بلند تولید کنه صدایی مخلوط از شکستن چوب و برخورد چیزی به دیوار و به محض شنیدن صدا چشماشو باز کنه همه این ها در چشم بهم زدنی رخ میده که میشه حتی باور کرد که اتفاق نیفتاده باشند اما صحنه روبرو مهر تاییدی بر واقعی بودن اتفاقات بود و از دیدن صحنه مقابلش وحشت سراپاشو بگیر و پدرش رو در حالی که سراپا خونه و تمام وسایل اشپزخانه تکه تکه شدن میبینه و صدای پاهای که عجله در ان موج میزد از طبقه بالا شنیده شد و چشمانش را به راه پله دوخته بود تا بلکه بتواند کسانی را که با راه رفتنشان این صدا های ازار دهنده را ایجاد کرده بودند ببیند و بالاخره انتظار به پایان رسید و برادرش و نامزدش از پله ها پایین امدند انها که از بوجود امدن این صدا ناراحت بودند و میخواستند اورا به باد کتک بگیرند با دیدن صحنه مقابل میخکوب شدند و از وحشت حتی کلامی بر زبان نیاوردند و....... اوف خسته شدم و اینکه ببخشید توی نوشته نویسنده دخالت کردم فقط میخواستم نوعی از جادو و ساده نویسی درعین توضیح جزئیاتو گفته باشم بخشید بد نوشتم و اینکه میشه خیلی بهتر از اینی که نوشتم نوشت اما همینا واسه سی ثانیه فکر فک کنم بد نباشه همین امیدوارم ناراحت نشی رفیق و خلاصه میتونی ادامش بدی بازم زیادی حرف زدم، شرمنده دیر به دیر سر میزنم سرم خیلی شلوغه با ارزوی موفقیت
خب شما داری با این نقدت طریقه نوشتن منو زیر سوال میبری.من نویسنده ام و طبق خواسته ای که داشتم،میخواستم که زمان شلاق پدر سرش به زیر باشه.
کسی که تا حالا کلا با جادو سرو کار نداشته چجوری بفهمه باستانیه سیاه فلانه بهمانه.
نظر میدین بدین.
انتقاد میکنین بکنین.
ولی در کنار اخلاق انتقاد پذیری باید یه اخلاق انتقاد کنندگی هم باشه یا نه؟
شرمنده عصابم خرد بود.
حالا میرسیم به نقدت.خب اومدی توی متن تغییر دادی،گفتی که متنی نوشتی بهتر از متن منه.روندش کند هستش.
خودت یه بار خوندیش؟
روندش چند برابر بیشتر از نوشته من تند بود.
و فکر کنم دستم مو در آورد از بس نوشتم که:
این متن اولیس.تا فصل ده همین میمونه.البته از فصل هشت توی قلم تغییر دادم ولی بازم باید ویرایش بشه.از دم.
قصد جسارت نداشتم بله درسته در کنار انتقاد کنندگی باید اخلاقشم باشه اما اگه دقت کرده باشی از کسی که داره نقد میکنه نباید انتظار داشته باشی که باهات موافق باشه نباید انتظار داشت همه چیو تایید کنه و اگه به نظر من توجه کنی نگفتم اسم جادو رو بنویسه گفتم منظور من از نوع جادو این نیست که اسمی بیاره لطفا با دقت نظراتو بخون و دوم در مورد متنی که نوشتم نگفتم متن من بهتره نگقتم متن من خیلی عالیه بازم اگه دقت کنی نوشتم توی یه لحظه این چیزارو نوشتم و در مورد تند و کند بودنش خب فک نکنم بتونم ده صفحه توی نظرات بنویسم واسه همین خیلی خلاصش کردم و طرز نوشتن ساعت چهار صبح نوشتم اینو پس بیشتر از این انتظاری نمیره و در اخر در کنار انتقاد باید اخلاقش باشه درست ولی فک کنم باید انتقاد پذیری هم گسترش داده بشه چه بسا منتقد های زیادی به نوشته های بزرگانی که نامشون توی تاریخ به یادگار مونده حمله های بدی کردند و اونارو زیر سوال بردند بهتر بیشتر از این ادامه ندم ولی بنده قصد جسارت نداشتم و فقط متنی رو که گذاشتم به خاطر این بود که گفتین اگه انتقادی دارید بگید گذاشتم و از اول جوابی که بهم دادین معلومه اصلا متن منو درست نخوندین یا از روی عصبانیت نگاهی بهش انداختین بازم عذر خواهی میکنم
فک کنم دیگه واسه هیچ کدوم از داستان های سایت نظر ندم یا انتقاد نکنم چون بجای اینکه نقد ها برای سازندگی استفاده بشه نتیجه معکوس داره و اینکه گفتین شما نویسنده این و تشخیص دادین اینجوری باشه به طور مودبانه گفتین به تو ربطی نداره بله درسته نداره و منم نگفتم اینو تغییر بدین و چیزی که من میگم رو بنویسین بلکه گفتم اگه نحوه اتفاقات اینجوری باشه بهتره اما از نظر من نه دیگران دیگه حرفی ندارم اما بازم معذرت خواهی میکنم قول میدم دیگه نظری توی این سایت نزارم که باعث عصبانیت کسی بشم امیدوارم موفق باشی و از نقد های دیگران ناراحت نشی چون هرکی هر نظری میده فقط نظر شخصیه خودشه و به شما نمیگه که نوشته شما بده
یاحق
توی نوشتن فیکشن که آزادی عمل داشتی و میتونستی ده صفحه هم بنویسی.
اون چرا دقیقا قلمش مثل مثالت بود پس؟
و من باز هم میگم:
تشخیص نویسنده این بوده که هنگام اجرای جادو سرش پایین باشه و چیزی نبینه و من نگفتم که بهت ربطی نداره.
روند داستان وقتی اینطوری برآورد شده حتما یه چیزی توش هست.مطمئن باش.
بازم میگم که شرمنده اولین باری که متنو خوندم عصبانی بودم.
و یه چیز دیگه میگم:
فضاسازی نداشت؟کلمات ساده استفاده نشده بود؟توصیف نداشت؟
من شرمندم بازم لحنم تند بود ولی نوشته هاتون رو یه بار دیگه بخونین.
متن ساده یعنی اینجوری باشه اونجوری باشه.
دوست عزیز من اصلا فیکشن ننوشتم که نقدش میکنیو میگی لحنم همینجوری بود فک کنم اشتباهی گرفتی
و عزیز من،من که نمیگم تشخیصت اشتباه میگم نظر من اینه و این طبیعیه که یه خواننده یه مخاطب نظرش این باشه مثال بارزش هم فن فیکشن هایی که از هری پاتر وجود داره پس اگه یه روزی داستانت اونقد معروف شد و فن فیکشنی ازش نوشتن نباید فک کنی اونا از نوشتت خوششون نمیاد بلکه از روی علاقه اینکارو میکنن پس فک نکن میخوام داستانتو بکوبم و مورد بعدی من بازم نگفتم فضا سازیو از این جور چیزا نداشت گفتم اگه روش بیشتر کار بشه بهتره
واقعا دیگه نمیدونم چی بگم تا منظورمو بیان کنم
و جمله اخرت اون نیم خط اخر فک نکنم چیزی باشه که بین بچه های این سایت رایج باشه حرفی در رابطه با این ندارم
اصلا دیگه نظر ندم راضی میشی؟؟؟
لطفا ادامه ندید، بحثی نکنید که از هم دلخور بشید، به هر حال وقت گذاشتید رو کارتون، یکی وقت گذاشته و نقدش کرده که خیلی ارزشمنده که اثری بخونی تا به نویسنده کمک کنی و یکی هم از وقت خودش گذاشته که یه متن بنویسه برای برای مخاطبانش، هر دو کار ارزشمند و عالی هستند که هدف های خوبی داشتند. لطفا با بحث هایی که میتونه موجب کدورت بشه خراب نکنید کارتون رو!
و امیدوارم هر دو عزیز بتونن راحت تر نظرات مخالف هم رو تحمل کنید. و به فعالیتشون تو سایت طبق روال قبلی ادامه بدن.
هر دو موفق باشید.
دوست عزیز من اصلا فیکشن ننوشتم که نقدش میکنیو میگی لحنم همینجوری بود فک کنم اشتباهی گرفتی
و عزیز من،من که نمیگم تشخیصت اشتباه میگم نظر من اینه و این طبیعیه که یه خواننده یه مخاطب نظرش این باشه مثال بارزش هم فن فیکشن هایی که از هری پاتر وجود داره پس اگه یه روزی داستانت اونقد معروف شد و فن فیکشنی ازش نوشتن نباید فک کنی اونا از نوشتت خوششون نمیاد بلکه از روی علاقه اینکارو میکنن پس فک نکن میخوام داستانتو بکوبم و مورد بعدی من بازم نگفتم فضا سازیو از این جور چیزا نداشت گفتم اگه روش بیشتر کار بشه بهتره
واقعا دیگه نمیدونم چی بگم تا منظورمو بیان کنم
و جمله اخرت اون نیم خط اخر فک نکنم چیزی باشه که بین بچه های این سایت رایج باشه حرفی در رابطه با این ندارم
اصلا دیگه نظر ندم راضی میشی؟؟؟
پست نصفه فرستاده شده مرد.
حالا هم بحثو پایان بدیم.