داستان کوتاه شکارچی شب نویسنده اش مرتضی خودمونه
تو فینال مسابقات گودلایف اول شده بود :4654980460722281494
گفتیم لینکش رو تو تولد سینا بذاریم که شما هم ازش استفاده ببرین
شکاچی شب
نظر یادتون نره :67:
خیلی هم عالی
میخوانیم و مینظریم
دوستان این خیلی داغونه
میخواستم بازنویسی بشه
بدون هماهنگی قرار گرفت
ببخشید اگه متن بده
من يك بار اينو نقد كردم و نظرم هم به مرتضي گفتم،بازم نقدش كنم؟
اول متني كه توي فينال گفتم ميزارم:
اول از همه من نه نويسنده هستم و نه نقاد ولي خب براي بهبود كار نويسنده بايد يك سري نكات را ياد اوري كنم،
بايد گفت به نظر اين داستان كوتاه تكه اي از يك داستان بلنده؛ ايده داستان خوب بود البته شباهت زيادي با سريال هايي مثل ماوراءطبيعه داشت ، با ايده ال خيلي فاصله داره ،جذابيت چنداني در اثر نديدم،ايده همانطور كه گفتم خوب بود اما روند وقايع و اتفاقاتش جذبم نكرد.
كارهاي شخصيت داستان و حتي شخصيت زن داستان چيزي نبودن كه انتظار داشتم ،شايد من انتظارم از مسابقه فينال خيلي بالا بوده ولي فكر كنم در دور هاي قبل داستان قشنگتر از اين هم خواندم. فضا سازي داستان خوب بود و اما شخصيت پردازي تزلزل داشت ،شخصيت پردازي فقط توصف چهره نيست . در كل در بين اين سه اثر خب اين بهترين داستانه از نظر من.
و اما نقد جديدتر:
هيچ وقت پيش نيامده بود وسط يك داستان كوتاه، بلندشم برم و بقيه اش را فردا بخوانم اما براي هر چيزي اولين باري وجود داره و اين شكارچي شب بود. بله اين داستان از ابر قهرمان مفرط رنج مي برد و شخصيت هاي ديگه موجوداتي بي خود و فقط براي پر كردن داستان وارد ميشدن، يعني اينكه يك نفر با قدرت مافوق بشري و برتر از همه، من خودم هم قبلاً از اين نوع نوشتن استفاده مي كردم كه كاملاً اشتباه است.
با اينكه راوي اول شخص بود اما همين شخص داناي كل هم بود،كه اين امر زيبايي داستان را از بين ميبره،اول شخص به هيچ عنوان نبايد از تمام حقايق با خبر باشه.
شخصيت پردازي واقعاًبد بود، نبايد شخصيت پردازي به توصيف چهره ختم بشه، اخلاق، نوع گويش، لهجه،زبان و حتي نكات خاص در ظاهر اين ها شخصيت پردازي هستند.
يكي ديگه ا نكات شخصيت پردازي تفكرات هستش،همانطور كه شما يك باور داشته باشيد ،باورتون به سختي تغيير پيدا مي كنه و تفكرات شما به راحتي قابل عوض شدن نيست، شخصيت هاي داستان هم همين طور هستند اما در اين داستان به راحتي با هر حرف شخصيت ها تغيير پيدا مي كنند و يك نفر كه هيچي از ارواح و جادو نشنيده به جاي ترس ،شوك و بي هوشي و حتي جيغ زدن به راحتي شروع به شليك مي كنه!
تكنيك ها هم بد بود، وقتي همه از اين مرد مي ترسن تنها كاري كه انجام ميده يك تلفن كردنه؟ همين؟ خب هركسي بلده زنگ بزنه به يه شماره!
در كل بازم ميگم هيجان خاصي در داستان وجود نداشت .
به جاي شخصيت زن يك روح زجر ديده مي بود،به جاي استفاده از تلفن از خون استفاده ميشد و ارواح يكمي حرفه اي تر روشون كار ميشد، محيط بيمارستان با درختان خشك و شيشه هاي شكسته و صداي باد كه در راهرها زوزه مي كشه خيلي بهتر ميشد البته اينها نظرات نويسنده هستند و نميشه در موردش حرفي زد.
مشكلات زياد بود كه الان چون كمي خسته هستم حال نوشتنش را ندارم ولي بخوام نقد كنم شايد به اندازه خود اثر حرف براي گفتن باشه.
وقتي فهميدم اين داستان را موتضي نوشته واقعاً تعجب كردم.
البته نخواستم نقدم تند باشه ولي گاهي بهتره به جاي تعريف الكي نقد درست انجام داد تا نويسنده كارشو بهتر كنه.
مرتضي جان ناراحت شدي بگو متنو پاك كنم.
من يك بار اينو نقد كردم و نظرم هم به مرتضي گفتم،بازم نقدش كنم؟
اول متني كه توي فينال گفتم ميزارم:اول از همه من نه نويسنده هستم و نه نقاد ولي خب براي بهبود كار نويسنده بايد يك سري نكات را ياد اوري كنم،
بايد گفت به نظر اين داستان كوتاه تكه اي از يك داستان بلنده؛ ايده داستان خوب بود البته شباهت زيادي با سريال هايي مثل ماوراءطبيعه داشت ، با ايده ال خيلي فاصله داره ،جذابيت چنداني در اثر نديدم،ايده همانطور كه گفتم خوب بود اما روند وقايع و اتفاقاتش جذبم نكرد.
كارهاي شخصيت داستان و حتي شخصيت زن داستان چيزي نبودن كه انتظار داشتم ،شايد من انتظارم از مسابقه فينال خيلي بالا بوده ولي فكر كنم در دور هاي قبل داستان قشنگتر از اين هم خواندم. فضا سازي داستان خوب بود و اما شخصيت پردازي تزلزل داشت ،شخصيت پردازي فقط توصف چهره نيست . در كل در بين اين سه اثر خب اين بهترين داستانه از نظر من.و اما نقد جديدتر:
هيچ وقت پيش نيامده بود وسط يك داستان كوتاه، بلندشم برم و بقيه اش را فردا بخوانم اما براي هر چيزي اولين باري وجود داره و اين شكارچي شب بود. بله اين داستان از ابر قهرمان مفرط رنج مي برد و شخصيت هاي ديگه موجوداتي بي خود و فقط براي پر كردن داستان وارد ميشدن، يعني اينكه يك نفر با قدرت مافوق بشري و برتر از همه، من خودم هم قبلاً از اين نوع نوشتن استفاده مي كردم كه كاملاً اشتباه است.
با اينكه راوي اول شخص بود اما همين شخص داناي كل هم بود،كه اين امر زيبايي داستان را از بين ميبره،اول شخص به هيچ عنوان نبايد از تمام حقايق با خبر باشه.
شخصيت پردازي واقعاًبد بود، نبايد شخصيت پردازي به توصيف چهره ختم بشه، اخلاق، نوع گويش، لهجه،زبان و حتي نكات خاص در ظاهر اين ها شخصيت پردازي هستند.
يكي ديگه ا نكات شخصيت پردازي تفكرات هستش،همانطور كه شما يك باور داشته باشيد ،باورتون به سختي تغيير پيدا مي كنه و تفكرات شما به راحتي قابل عوض شدن نيست، شخصيت هاي داستان هم همين طور هستند اما در اين داستان به راحتي با هر حرف شخصيت ها تغيير پيدا مي كنند و يك نفر كه هيچي از ارواح و جادو نشنيده به جاي ترس ،شوك و بي هوشي و حتي جيغ زدن به راحتي شروع به شليك مي كنه!
تكنيك ها هم بد بود، وقتي همه از اين مرد مي ترسن تنها كاري كه انجام ميده يك تلفن كردنه؟ همين؟ خب هركسي بلده زنگ بزنه به يه شماره!
در كل بازم ميگم هيجان خاصي در داستان وجود نداشت .
به جاي شخصيت زن يك روح زجر ديده مي بود،به جاي استفاده از تلفن از خون استفاده ميشد و ارواح يكمي حرفه اي تر روشون كار ميشد، محيط بيمارستان با درختان خشك و شيشه هاي شكسته و صداي باد كه در راهرها زوزه مي كشه خيلي بهتر ميشد البته اينها نظرات نويسنده هستند و نميشه در موردش حرفي زد.
مشكلات زياد بود كه الان چون كمي خسته هستم حال نوشتنش را ندارم ولي بخوام نقد كنم شايد به اندازه خود اثر حرف براي گفتن باشه.
وقتي فهميدم اين داستان را موتضي نوشته واقعاً تعجب كردم.
البته نخواستم نقدم تند باشه ولي گاهي بهتره به جاي تعريف الكي نقد درست انجام داد تا نويسنده كارشو بهتر كنه.
مرتضي جان ناراحت شدي بگو متنو پاك كنم.
عالیه !
من سالهای زیآدی رو بین کشور های مختلف سفر کردم تا کسی رو پیدا کنم اینطوری نقدم کنه !
:0199:
با تک تک کلمات نقدت موافقم !
خودم هم میدونستم داغونه
البته تو شرایط سخت نوشتم و نمیخوام بهانه بیارم اما
خیلی شرایط دشواری بود !
با اینحال خودمم میخواستم بازنویسیش کنم ! که میوفته بعد کنکور :2:
ممنون که نقد کردی :دی
همیشه ازین نقدا بکن :دی
پ.ن: نقد های آتشین میخریم :دی
داستان کوتاه شکارچی شب نویسنده اش مرتضی خودمونه
تو فینال مسابقات گودلایف اول شده بود :4654980460722281494
گفتیم لینکش رو تو تولد سینا بذاریم که شما هم ازش استفاده ببرین
شکاچی شب
نظر یادتون نره :67:
من چون تموم شده بود و کوتاه هم بود خوندمش ممد:دی
خود مرتضی قبلا برام فرستاد:دی
اما حالا یادم نیست چی به چی بود و کی به کی بود که بخوام نقد کنم:دی
قرار بود مرتضی یه دستی توش ببره بعد کنکورش !
داستان قشنگی بود
داستان قشنگی بود
خخخخخ الان از شما 13 تا نظر توی 13 تاپیک مختلف و پای 13 داستان دیدم یعنی موندم این همه داستان جذاب داشتیم و من خبر نداشتم (البته جسارت به نویسنده هامون نباشه) یا اینکه این مدل جدید اسپم و کسب امتیازه!!!
راستیاتش از این راه تا حالا هیچ کس امتیازی کسب نکرده زیاد معمولا چنتا تاپیکو اینطوری میترکونین و بعد ده دوازده نظر اینطوری خودتونم خسته می شی ، اگر واقعا به امتیاز نیاز دارید پس بجای اسپم توی یکی از گروه های
تایپ ترجمه و نویسندگی و غیره عضو بشید و صصحیح فعالیت بکنید نه اینکه با اینجور اسپم تاپیکای جدید رو ببرید زیر و تاپیکایی که زیر خاکه رو بیرون بکشید.
موفق باشید یا علی
داستان خوبی بود
داستان قشنگی بود