سلام
در خدمت شما هستم با داستان بلند این سری :دی
نام داستان : جوک های بی مزه
نویسنده : آتوسا
فصل چهارم: چرا گناهکاران قدرتمندند ؟
فصل پنجم: نمی توانم رهایت کن
فصل 6، 7 و 8
فصل ششم : واکنشت چیست ؟
فصل هفتم : با خوشحالی، با خوشحالی از روی ترس می گریزم
فصل هشتم : و آنها از ما هیولا می سازند
فصل 9، 10 و 11
فصل نهم : بدبختی رودخانه ی دنیاست
فصل دهم : بگذار اجساد بر زمین بیفتند
فصل یازدهم : فرشته به سادگی دورم انداخت
فصل 12، 13 و 14
فصل دوازدهم : اگر بخواهم این کشتی را غرق می کنم
فصل سیزدهم : جوکر را با بی بی جفت کن
فصل چهاردهم : گریه کنان به کنارم بیا
فصل پانزدهم: گریه زیبایت می کند
فصل شانزدهم: می توانستیم نابود شویم، می توانستیم بسوزیم، بسوزیم
فصل هفدهم : کلوچه بادومی فکر می کردم سر به راهی ( دارای قسمت هایی که برای همه ی سنین مناسب نمی باشد. )
فصل هجدهم : وقتی در وجودم ذوب می شوی
فصل نوزدهم : تو هم به اندازه ی من شیطانی
فصل بیستم : باید از روی جسدم رد شی
فصل بیست و یکم
فصل بیست و دوم
فصل بیست و سوم
فصل بیست و چهارم
آرامشِ قبل از طوفان
و اینکه میشه امیدی به آدم شدن جوکر داشت ؟ من که فکر نمی کنم :دی
خیلی ممنون بابت نظرت عزیزم
ببین، اومدی و نسازی. هی اسپویل میکنی که ینی چی؟ :37:
گفتم تحت تاثیر قرار گرفته نگفتم که آدم شده :دی البته بستگی هم داره که آدم شدن رو چی معنی کنی!
:8:
»»» 10
این فصل رو دوست داشتم. شاید به خاطر توصیفات خوبشه. خیلی خیلی خوب حس ترس و درموندگی هارلی رو نشون داده بودی. یه جوری بود که آدم حس می کرد خودت قبلا تجربه ش کردی. و این نشون می ده که واقعا چقدر خوب نوشتی.
ولی اذیت میکنیا؛ چند صفحه بیشتر می نوشتی دخترم :1:
این جوکر چگونه گریخت؟ باید بعدا روشن کنیا :1:
نظر دیگه ای ندارم :دی ولی بعد با هم درمورد جزئیات حرف می زنیم :1:
پیروز باشی :1:
پ ن: من فقط فصل 9 رو ویرایش کردم.
اتفاقی که تو این فصل افتاد رو از مدت ها قبل منتظرش بودم و دلم خنک شد بالاخره.:16: واقعا حقش بود. در واقع استحقاق مرگ فجیع تری رو داشت.
و این که همیشه در طول داستان به نظرم می رسید اگه مونث باشه پردازشش بهتره ولی از نویسنده نپرسیده بودم چرا مذکره این شخصیت. با خوندن این فصل این مسئله دقیقا برام روشن شد.
و جمله آخر فصل نشون می ده باید فصل بعدی حتی جالب تر باشه. به شخصه انتظار روایت شدن کیلینگ جوک رو دارم.
خب من الان فصل نه و ده رو خوندم
چند تا نکته درباره فصل نه:
از اونجایی که هارلی داره صورت خودش رو توصیف میکنه شدیدا خوشم اومد توصیف صورت جوکر از دید هارلی هم یه جورایی جالب بود میگن دیوانه چو دیوانه ببیند خوشش اید الان وصف همین دو نفره
این نوع تفکری که برای جوکر مشخص کردی جالبه اما میتونه یه مقدار بیشتر روش کار بشه یعنی خب باید قبول کرد که هارلی و جوکر جفتشون یه تختشون کم بود پس شاید خیلی چیزا از نظر اونا منطقی باشه اما ازن ظر بقیه نه (اگرچه هارلی ظاهرا کم کم داره خل میشه)
تو این فصل کم کم تاثیر تفکرات جوکر رو در هارلی می بینیم
حتی شکل گیری تیپ معروف هارلی رو هم داریم
این بار هارلی رئیسش رو فریب میده و درحالی که به خودش هم مطمئن نیس وارد گفتگو با جوکر میشه.
این برنامه ریزیت رو دوست دارم
خوب نوشته شده
قابل درکه
و قابل قبول
از آخر شروع میکنیم 3:
بعله... فصل 10.................
عاااااااااااااااااااااالی... فقط یه چیزی... هارلی کی عاشق استرانفورد بود و من نفهمیدم؟ :/
شروعش میتونست بهتر از اینا باشه و اون بخش تو دفتر استرانفورد... خیلی اغراق امیز بود
و فصل 9 و 8
تو این دو تا فصل یجورایی انگار قلمتو از دست دادی دختر.. احساس کردم دارم یه کتاب روانشناسی ساده میخونم نه اینکه بین افکار هارلی قدم میزارم... یجوری بود.. حسش نکردم... روند داستان و بقیه چیزا عاااااااااااالی بود... خیلی خوشم اومد از اینکه واسش اون رنگا رو خرید.. ولی بعد داستان همش رفت سمت هارلی در حال تجزیه و تحلیل کردن جوکر و کاراش و داستان خیلی خشک شد و یک جورهایی خسته کننده... ولی بهت افتخار میکنم ایول داری مثل همیشه جوکرو عالی نشون دادی وووووووووووو موفق باشی و حتما ادامه بده
آهان یه چیز دیگه... پم بعد از این سفرش به مصر تغییری اساسی میکنه درسته؟ جرقه های پویزن آیوی؟؟؟
از آخر شروع میکنیم 3:
بعله... فصل 10.................
عاااااااااااااااااااااالی... فقط یه چیزی... هارلی کی عاشق استرانفورد بود و من نفهمیدم؟ :/
شروعش میتونست بهتر از اینا باشه و اون بخش تو دفتر استرانفورد... خیلی اغراق امیز بود
و فصل 9 و 8
تو این دو تا فصل یجورایی انگار قلمتو از دست دادی دختر.. احساس کردم دارم یه کتاب روانشناسی ساده میخونم نه اینکه بین افکار هارلی قدم میزارم... یجوری بود.. حسش نکردم... روند داستان و بقیه چیزا عاااااااااااالی بود... خیلی خوشم اومد از اینکه واسش اون رنگا رو خرید.. ولی بعد داستان همش رفت سمت هارلی در حال تجزیه و تحلیل کردن جوکر و کاراش و داستان خیلی خشک شد و یک جورهایی خسته کننده... ولی بهت افتخار میکنم ایول داری مثل همیشه جوکرو عالی نشون دادی وووووووووووو موفق باشی و حتما ادامه بده
آهان یه چیز دیگه... پم بعد از این سفرش به مصر تغییری اساسی میکنه درسته؟ جرقه های پویزن آیوی؟؟؟
خیلی ممنونم تو فصول اول به علاقه ی هارلی به استراتفورد اشاره شده بود عاشق که نه :دی خالت crush مثه همین حالتی که الان برا جوکر داره :دی هارلی هنوز عاشق نشده :دی
کجاست اغراق آمیز بود ؟
فصل 8 و 9 ضربه های آخر برای بررسی روانشناختی جوکر بود که دیگه رد شد :دی جوکر دیگه آزاده :دی الان به نظرم باید بلرزیم از ترس نه که خوشحال باشیم :38::71:
خسته نباشید به خانم جوکر
باید بگم من با هارلی هم دردی میکنم یه جورایی فلسفه جوکر روش اثر گذاشته جوکر ازاد شد اون زمانی که مخ هارلی رو به کار گرفت اما اینکه هارلی چطوری اینطوری شد سوالیه که خیلی سخته جواب دادنش یعنی زیر سوال رفتن منطق یه ادم سالم اونم به نفع یه قاتل روانی مثل جوکر...
هارلی حتی به بت من فکرم نمیکنه چون بت من با خشونت کارشو انجام میده فکر میکنه بت من بده اونوقت میره همکار جوکر میشه
این یه شخصیت خاص هست و انصافا شما خیلی خوب درش اوردید
راستش من نگران هارلیم
این بشر کم کم عقلشو از دست داده
روی هم رفته خیلی خوب تغییرات رو نشون دادی توی دوتا فصل اخرت از گفتگوها و بحث ها خوشم اومد با برنامه و هدف دار بود و اینکه حتی داره کم کم جوکر رو هم منطقی میکنه
خسته نباشی
عزیزم سلام خیلی قشنگ بود و منبه شخصه خیلی خوشم اومد.
خواهش می کنم ادامش رو زود بذار.
موفق باشی:53:
خواستم یه پست تشکر بزارم برای همه ی عزیزانی که تا به حال داستان رو دنبال کردن و اونهایی که دنبال کردن ولی خاموش بودن :دی آقا روشن شین :دی
تقریبن نیمی از داستان پیش رفته ولی نیمه ی بیشتر همچنان باقیست که به دلیل مسائل امتحانی و کنکوری و این صحبتا آپدیتشون یکم طول میکشه
با این حال امیدوارم که امیدتون رو از دست ندین :دی یا بدین :دی اصلن امید نداشته باشین امید چیز خوبی نیست 😉
به زودی با آپدیت جدید می بینمتون
فصل 11 هم اکنون در پست اول!
تقدیر و تشکر از همه ی عزیزانی که تا اینجا یاری کردن. با دادن این چپتر فاز اول داستان به پایان می رسه :دی و میریم تو فازِ دوم که اونم 11 چپتر هست.
از این به بعدی فکر می کنم چپتر ها رو ماه به ماه بدم شاید هم تو ماه دو تا چپتر بدم بستگی به استقبالات داره :دی
امیدوارم از این پایانِ نیمه ی اول داستان لذت ببرید 😉
پ.ن : شب یلدا هم مبارک :دی
خیلی منتظر این فصل بودم ممنون. داستان خوب و روانیه
اما لینک دانلود فصل یازده رو توی پست اصلی نمیبینم!:20:
خسته نباشید و امیدوارم فصل هارو زود به زود بدید و ما خواننده های مشتاق را منتظر نزارید:1:
خیلی منتظر این فصل بودم ممنون. داستان خوب و روانیه
اما لینک دانلود فصل یازده رو توی پست اصلی نمیبینم!:20:
خسته نباشید و امیدوارم فصل هارو زود به زود بدید و ما خواننده های مشتاق را منتظر نزارید:1:
خیلی ممنون دوست عزیزم
فقط اینکه سمیه پست اول رو ویرایش کرد چون فصل یازده خیلی خیلی زیاد غلط ویرایشی داشت :دی ایشالاه تا آخر امشب برام می فرسته که بزارمش فردا صبح
منتظر نظراتت هستم