سلام دوستان
بلاخره با خودم گفتم داستان جدیدم را ارائه بدم،
فعلا اسمشو " میراث خونین" انتخاب کردم ولی اگه پیشنهاد بهتری دارید بهم بگید.
خلاصه هم هنوز براش ننوشتم اصولا تو خلاصه نویسی ضعیفم ولی همینقدر بگم که در خصوص ابعاد مختلف هستش .
باتشکر از همه کسانی که بهم کمک کردن از جمله ممد، سمیه، نعیمه و پرنیان و دیگر دوستان
ژانر : فانتزی - ترسناک
خلاصه :
«شاید تو گمان می کردی خدا تنها همین عالم را خلق کرده است و یا می پنداشتی که غیر از شما دیگر هیچ بشری نیافریده بود، بخدا سوگند هزار هزار عالم و هزار هزار آدم،آفریده بود که تو فعلا در آخرین آن عوالم هستی و در دودمان آخرین آن آدمها قرار داری» امام صادق(ع) (تفسیر المیزان جلد 81 صفحه 565)( بحار الانوار ، ج8 ، ص 375 )
زمانی جادو و انتقام تصمیم میگیرد موجودات دیگر دنیاها را به دنیای ما بیاورد چه کاری از دست اخرین بازمانده بر خواهد امد؟
هو هو
امیر و میلاد ظاهرا داستاناشون یه موج جدید رو راه انداخته.
امشب میخونمش
با تشکر از همه نقد و نظرات دوستان عزیز.
فصل دوم توی سایت قرار گرفت.
جا داره از سمیه نجاتی ، پرنیان و barsavosh بابت ویرایش داستان تشکر کنم.
امیدوارم از این فصل لذت ببرید
خیلی دلم می خواد ایراد بگیرم اما نمی تونم. واقعا خوندنش لذتبخش بود. به بقیه هم توصیه می کنم نصفه شب، به محض اینکه از خواب بیدار می شن بخونن این داستانو.
فقط یکم سریعتر! دلمون آب شد آخه!
من تازه خوندم داستانو واقعا عالیه مهمتر ازهمه اینکه فصلاش طولانین مردم از بس فصل 6،7 صفحه ای دیدم راستی از لحاز نگارشیم خیلی خوبه درکل ممنون و لطفا داستان رو نیمه کاره ول نکن.
واقعا نمیدونم چی بگم حسین جان نوشته هات عالیه اونقدر عالی که آدم و مدهوش میکنه امیدوارم با همین روند ادامه بدی و اینکه این داستان لیاقت چاپ شدن داره و امیدوارم تو این زمینه تلاش بکنی...در مورد خود داستان میتونم بگم که روندی که هر فصل داره خیلی خوبه تا اینجاهم که مشخص شده پای اجنه هم که من عاشقشونم وسط کشیده میشه...نوع تشبیهاتت عالیه نوع بیانت فوق العاده...اینکه شخصیت اول داستان دختر تابوی بزرگ داستان های فانتزی ایران رو خیلی خوب میشکنه یادمه چند تا از دوستان میخواستن شخصیت اول داستاناشون رو دختر قرار بدن که متاسفانه با استقبال کمی مواجه شد به همین دلیل از اینکار منصرف شدن اما نویسنده ی قابلی مثل تو تونسته خیلی خوب مخاطب رو به سمت شخصیت دختر جذب بکنه...بی صبرانه منتظر ادامه ی فصول هستم ژنرال...موفق و پیروز باشی.
صادقانه بخوایم بگیم کار نویسنده نسبت به کارای قبلیشون پیشرفت داشته
من کتاب هدیه شوم رو خوندم و معلوم بود روش کار شده اما پخته نبود این نوشته داره کم کم می پزه از خوندنش لذت بردم حس ترس و حس تنهایی و غم رو خوب القا کرده امیدوارم بقیه فصولش هم همین طور باشه
سلام
فصل سوم داستان توی سایت بارگذاری شد.
ولی نظرات خیلی کمه. احساس می کنم خواننده ها از داستان خوششون نیامده!
سلام داستان خیلی قشنگه به نظرم و خوب هم داره ادامه داده میشه...فقط تنها گلایه ای که دارم اینکه فصل سه از دوتا فصل قبلی تعداد صفحاتش کمتر بود:2:
داستان بسیار عالی بود. منتظر بودم فصل 4 بیاد تا نظرم رو بگم.چون هنوز چیز از داستان مشخص نیست وتازه شروع شده. ولی مثل اینکه نویسنده قرار نیست ادامه بده. چون خیلی وقت گذشته.
داستان خوبیه هرچند ی مقدار کم و کاستی داره اما موضوع جالبی انتخاب کردی
منتظر فصل جدید هستیم
سلام دوستان خوبم
از اینکه مدتی تاخیر در نوشتن داستان پیش امده معذرت می خوام، مقداری سرم شلوغ شده به همین دلیل وقتم خیلی کم شده ولی در اولین فرصت ادامه اش میدم
داستان خوبیه فقط اگه زود به زود فصل بدی عالی میشه.