آگاهسازیها
پاککردن همه
دل نوشته و متن کوتاه
3
ارسال
3
کاربران
3
Reactions
1,811
نمایش
شروع کننده موضوع 1395/09/09 18:17
سلام ملت
تو این تاپیک تراوشات گاه و بی گاه ذهن پریشانم رو قرار می دم.
به امید اینکه خوشتون بیاد. و لطفا در نظراتتون رو بگین.
در این خیمه قیرگون شب بر فراز شهر
که موج می زند در آن درد و خشم و جنون
سیاهی هست آنجا آنچنان که گویی
شده است خور اندر دهان اهریمن, زبون
که داند که چیست از بند و فریب
در پس آن چهره آغشته به دلمه و خون
درخشان در میان آسمان, با نور سفید
نمادیست که آرد خفاش سیاه را از کنامش برون
که موج می زند در آن درد و خشم و جنون
سیاهی هست آنجا آنچنان که گویی
شده است خور اندر دهان اهریمن, زبون
که داند که چیست از بند و فریب
در پس آن چهره آغشته به دلمه و خون
درخشان در میان آسمان, با نور سفید
نمادیست که آرد خفاش سیاه را از کنامش برون
پی نوشت: می دونم این خیلی افتضاحه و هر قدر فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید که ادامه اش بدم.
1395/09/12 21:04
سلام ملت
تو این تاپیک تراوشات گاه و بی گاه ذهن پریشانم رو قرار می دم.
به امید اینکه خوشتون بیاد. و لطفا در نظراتتون رو بگین.در این خیمه قیرگون شب بر فراز شهر
که موج می زند در آن درد و خشم و جنون
سیاهی هست آنجا آنچنان که گویی
شده است خور اندر دهان اهریمن, زبون
که داند که چیست از بند و فریب
در پس آن چهره آغشته به دلمه و خون
درخشان در میان آسمان, با نور سفید
نمادیست که آرد خفاش سیاه را از کنامش برونپی نوشت: می دونم این خیلی افتضاحه و هر قدر فکر کردم چیزی به ذهنم نرسید که ادامه اش بدم.
نکته جالب در کارای تو علی، تاثیر فردوسی هستش. تقریبا جایی نیست ازش تاثیر نگرفته باشی. قسمتی از وزن این شعرت شبیه به فردوسی بود.
1395/09/12 22:55
چرا احساس میکنم این تاپیک تکراریه؟؟:22: