Header Background day #31
آگاه‌سازی‌ها
پاک‌کردن همه

قدم به تا نویسندگی حرفه ای

6 ارسال‌
4 کاربران
31 Reactions
3,685 نمایش‌
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1675
شروع کننده موضوع  

در این تاپیک هر روز نکته ای کوتاه درباره بهتر نوشتن رو قرار میدیم
هرچیزی که به نظرتون میرسه که کمک کنه بهتر بنوبسیم

قسمت اول::23:
هدف از نوشتن:
پیش از هر کاری شما باید هدف خود را از نوشتن مشخص کنید. مسلماً هیچ اجباری در نوشتن نیست. حداقل نه برای کسانی که هنوز وارد سطح حرفه ای نشده اند. بنابراین مشخص کردن هدف اهمیت بسیاری دارد.:70:
برای چه ممکن است بنویسیم؟ یا می خواهیم حقایقی را نشان دهیم، یا می خواهیم راه حلی ارائه کنیم، یا می خواهیم وجدانی را بیدار کنیم و یا شاید حتی بخواهیم فقط برای دل خودمان بنویسیم.
هرگز بدون هدف ننویسید. حتی اگر مسابقه ای در پیش است که جایزه ی فوق العاده ای هم دارد بدون هدف خود را مجبور به نوشتن نکنید. بی هدف نوشتن ظلم بزرگیست که در حق خودتان روا می دارید. اگر می خواهید داستانی بنویسید که در مسابقه ای شرکت کند ابتدا هدفتان از آن داستان را مشخص کنید. قرار است چه کار کند؟ فقط برای شرکت در مسابقه ننویسید.
نوشته ی بدون هدف حتی اگر بهترین تکنیک ها در آن رعایت شده باشد ارزش چندانی ندارد. نویسنده ی فوق العاده ماهری که بی هدف بنویسد مانند قایقران زبردستیست که روی خشکی پارو بزند! نیرو، وقت و استعدادتان را بیهوده تلف نکنید.

یافتن یک هدف:
برای هر نویسنده ای در هر سطحی که باشد، خصوصاً در سطح آماتور، طرح اولیه ی یک داستان به صورت ناگهانی در ذهنش حاضر می شود. کوچکترین اتفاقی ممکن است سبب شکل گیری طرح اولیه ی یک داستان شود. دیدن یک کودک در خیابان، باریدن باران یا هر اتفاق کوچک و پیش پا افتاده ی دیگری. اگر توجه کنید این اتفاق برای شما هم می افتد. در حقیقت برای همه ی انسان ها چنین پیشامدی رخ می دهد. تفاوت یک نویسنده با سایر انسان ها از این مرحله به بعد مشخص می شود. یعنی در مرحله ی پروردن آن طرح اولیه. اگر تصمیم گرفتید یکی از این طرح ها را به داستان بعدی خود تبدیل کنید پیش از شروع کار کمی صبر کنید.
حال که طرح اولیه در ذهنتان نقش بسته ابتدا هدفتان را مشخص کنید. این کار کمک زیادی به شما خواهد کرد. اول از همه باعث می شود به ادامه ی کار ترغیب شوید. همچنین جلوی اتلاف وقت و انرژی شما را می گیرد و به بهتر شدن داستان کمک می کند.

بعد از طرح اولیه:
پس از آنکه طرح اولیه به ذهنتان رسید و هدفتان از داستان را مشخص کردید طرح کلی داستان را جایی یادداشت کنید. سعی کنید به کارهایتان نظم دهید. طرح کلی داستان را که یادداشت کردید به شخصیت ها فکر کنید. البته هنوز در مرحله ی اولیه هستیم و ممکن است بعداً در جریان پیشرفت داستان این شخصیت ها تغییر کنند اما پیش از شروع نگارش هرچه طرح کلی را دقیق تر کنیم بهتر است. خصوصیات اولیه ی شخصیت ها مانند فیزیک، چهره، خصوصیات اخلاقی و به طور کلی نکاتی را که در داستان به کار خواهد آمد بعد از طرح اولیه یادداشت کنید.
حالا نوبت به آغاز و پایان نوشته می رسد. سعی کنید آغاز داستانتان تا حد امکان جذاب باشد، برای داستان های کوتاه شروع هایی که به یکباره خواننده را در میان داستان قرار می دهد مناسب است. اما برای رمان ها دستتان خیلی بازتر است. در مورد شروع ها بعدتر به طور مفصل بحث می کنیم. روش آغاز داستان را هم یادداشت کنید. سپس با توجه به هدف داستان روش پایان را هم مشخص نموده و یادداشت کنید.
حالا مدتی به داستان فکر کنید. پیشنهاد من این است که برحسب فرصتی که دارید، مدتی را فقط به داستانتان فکر کنید. ار وقت های تلف شده استفاده کنید. زمانی که در اتوبوس یا مترو هستید و کاری نمی توانید بکنید به شخصیت ها فکر کنید. هرچقدر داستانتان بلندتر باشد و نقش شخصیت ها در آن پررنگ تر باید مدت بیشتری به آن ها فکر کنید. در حقیقت باید با داستانتان زندگی کنید. هر نکته ای که در این بخش به ذهنتان رسید یادداشت کنید.
هنگامی که کاملاً خود را آماده ی شروع نگارش دیدید یک بار هرچه را یادداشت کرده اید مرور کنید. مطمئناً در این بخش نکات تازه تری به ذهنتان می رسد و یا می توانید نکات قبلی را اصلاح کنید. پس از آنکه کاملاً آماده شدید نگارش را آغاز کنید.

نگارش:
داستان را آنگونه که طرح ریزی کرده بودید شروع کنید. نوشتن مانند شطرنج است و یا شاید از آن هم سخت تر. کوچکترین کار شما بر داستان به طرز عجیبی تأثیر می گذارد. بنابراین پیش از ایجاد هرگونه تغییر بنیادی خوب فکر کنید که این تغییر چه هدفی را دنبال می کند. البته خیلی هم وسواس به خرج ندهید.
به طور استاندارد روند پیشرفت داستان نموداری به شکل حرف u برعکس با شیبی بسیار ملایم است. یعنی داستان در میانه به اوج خود می رسد. اما این استاندارد مدت هاست که کاربرد خود را از دست داده. حالا داستان ها دقیقاً به همان شکل حرف u نوشته می شود. امروزه فرصت کافی برای خواندن داستان ها وجود ندارد و علاقه به مطالعه نیز کاهش یافته بنابراین باید در ابتدای داستان خواننده را جذب کرد. بهتر است در میانه هم داستان روند قابل قبولی داشته باشد. سرانجام برای یک تأثیر مناسب و تحقق هدف مورد نظرتان باید پایان داستان هم مناسب باشد.
بنابراین با یک آغاز خوب داستان را شروع کنید، در میانه روند مناسب داستان را حفظ کنید و با یک پایان مناسب تأثیر لازم را ایجاد کنید.
نکته ی دیگری که باعث بهبود داستان شما خواهد شد این است که به نوعی خواننده را وارد فضای داستان کنید. این کار فقط با فضاسازی، ایجاد هم حسی، توصیفات دقیق و بیان حقیقی و صادقانه امکان پذیر است.
در فضاسازی ها و توصیفات هرگز سعی نکنید از دیگران تقلید کنید. صفت هایی را که نویسنده های بزرگ به کار برده اند به زور در داستان جای ندهید. از به کار بردن کلمات عجیب و غریبی که با داستان مناسبتی ندارند جداً پرهیز کنید. کاملاً صادق باشید. همان چیزی را بنویسید که خودتان به ذهنتان می رسد. صداقت در نوشتن یکی از مهم ترین اصول است. ساده و بی آلایش بنویسید. مطمئن باشید که ارزش این نوع نوشتن خیلی بیشتر است. خواننده به خوبی متوجه این نکته خواهد شد و حتی اگر آگاهانه نباشد با توجه به این موضوع در مورد شما قضاوت خواهد کرد.
یک نکته ی بسیار مهم که باعث اشتباه بسیاری از نویسنده ها می شود این است که چه چیزی را باید نشان دهند؟ توجه کنید خواننده از شما چیز جدیدی نمی خواهد. نمی خواهد چیزی را به او نشان دهید که وجود ندارد. البته نمایش چیزهایی که هست و خواننده متوجهشان نیست بسیار ارزشمند و گاهی ضروری است اما بیشتر باید همان واقعیات موجود را که همیشه پیش چشم خواننده است به او نشان داد. وظیفه ی یک نویسنده جلوگیری از عادت کردن خواننده به واقعیات است.
این بزرگترین رسالت یک نویسنده را هرگز از یاد نبرید. اگر شخص بدی را نشان می دهید او باید واقعی باشد. باید به گونه ای باشد که خواننده بفهمد چگونه به آنجا کشیده شده است. مانند درام های عجیب و غریب شخصیت بدتان طوری نباشد که از مادر بد زاده شده باشد. خواننده باید درک کند که ممکن است خودش هم به چنان وضعی دچار شود. بنابراین همواره صادق باشید.
صادق باشید و نترسید. متأسفانه اکنون خیلی ها اگر شیری بغرد از ترس آنکه کودکی بیدار شود صدایش را خاموش می کنند.
شما اینگونه نباشید. اگر لازم است با صدای بلند بغرید. فراموش نکنید که شما یک نویسنده هستید. رومن رولان در مقدمه ی ژان کریستف می نویسد: « رک و راست سخن بگو! بی بزک و بی پیرایه سخن بگو! برای آن بگو که مفهوم گردی! نه مفهوم گروهی ظریف و نکته سنج، بلکه مفهوم هزاران تن، مفهوم ساده ترین و حقیرترین مردم! ور هرگز از آن نترس که بیش از حد مفهوم گردی! سخنت را بی ابهام و بی پرده بگو، روشن و استوار، و در صورت لزوم به زمختی! چه باک اگر از این رو استوارتر بر زمین بایستی! و اگر برای آن که اندیشه ات را بهتر رسوخ دهی تکرار پاره ای کلمات را مفید می دانی، همان را تکرار کن و رسوخ ده، کلمات دیگر مجوی! بگذار تا حتی یک کلمه ات به هدر نرود! بگذار تا سخنت عمل باشد!»
بنابراین مهم ترین نکته آن است که صادق باشید.

نکاتی در هنگام نگارش:
جمله ها هرچه کوتاه تر باشند مؤثرترند. به این چند جمله دقت کنید: « آمدند و کشتند و سوزاندند و بردند.» چهار جمله ی فوق العاده کوتاه که به خوبی مقصود را بیان می کند و تأثیر مناسبی هم ایجاد می کند. اما خود را وادار به پیروی از این قانون نکنید. خیلی جاها جمله ها باید بلند باشند.
نوع نشانه هایی که به کار می برید بسیار مهم است. از علامت های «،»، «؛»، نقل قول، نقطه و علامت تعجب به جا استفاده کنید. در یک تراژدی ار علامت تعجب زیاد استفاده نکنید چون تأثیر اثر از بین می رود.همچنان توجه داشته باشید که نوشتن با لحن عامیانه تنها در نقل قول مجاز است.
بسیار مراقب آنچه می نویسید باشید. تأثیری که یک نویسنده به واسطه ی داستان روی خواننده اش می گذارد، هرچه نویسنده ماهرتر باشد بیشتر است. ممکن است روزی خواننده ی یکی از داستان های شما از شخصی به شدت متنفر باشد بی آنکه هرگز او را دیده باشد. شما در قبال آنچه می نویسید مسئول هستید پس توجه کنید که چه می نویسید.

چند پیشنهاد:
همیشه یک دفترچه ی یادداشت با خود داشته باشید. هر چیز جالبی را در آن ثبت کنید. حرف ها، ضرب المثل ها، یک صحنه ی خاص و هرچیزی که فکر می کنید یک بار ممکن است کمکتان کند. نوشتن این ها و بعدتر خواندنشان به شما کمک زیادی خواهد کرد.
خاطرات روزانه تان را یادداشت کنید. لحن نوشته تان اصلاً مهم نیست. شما دارید برای خودتان می نویسید پس چه اهمیتی دارد که چگونه می نویسید. فقط وقایع جالب روز را یادداشت کنید.
به خاطر ایمانتان بنویسید. کسی که ایمان دارد به نتیجه نمی اندیشد و فقط کار برایش مهم است. اگر کسی واقعاً به خدا ایمان داشته باشد به بهشت فکر نمی کند. کارهایش برای بهشت نیست. برای ایمانش به خداست. در نوشتن هم باید چنین بود. به خاطر ایمانتان به نوشتن بنویسید.
از تکرار الگوها نترسید. بعضی ها چنان از این می ترسند که به آنان تهمت تقلید زده شود که به کلی از هر الگویی فراری هستند. مهم نیست اگر دیگران به شما تهمت تقلید و یا حتی تقلب بزنند. حتی اگر واقعاً تقلید کنید خیلی بهتر است که از ترس شبیه بودن اثرتان به دیگری اثر بدی بنویسید. بعضی ها از ترسشان یک اثر را برمی دارند و به کلی وارونه اش می کنند. گرگ را شنگول و منگول می خورند و یا خرگوش از لاکپشت می برد. به نظرتان شبیه بودن داستانتان به یک داستان دیگر بدتر است یا به کلی وارونه و در واقع ویرانه کردن اثر؟


   
alone-hero، ali7r، Athena و 11 نفر دیگر واکنش نشان دادند
نقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1675
شروع کننده موضوع  

گام دوم :

سلام
خب اینم بخش داستان کوتاه برای فعالین عرصه کوتاه نویسی.
عارضم خدمتتون که بنده خودم اصولا تجربه ای تو کوتاه نویسی ندارم اما تا جایی که بشه مقاله های مورد نیاز رو پیدا میکنم براتون میذارم.

برای نوشتن یک داستان کوتاه، فقط گفتن قصه کافی نیست. بلکه چیزهای بیشتری وجود داره. آیا جمله «نشان بدهید! نگویید» را شنیده اید؟ اگر نشنیده اید، آن را به خاطر بسپارید.

نشان بدهید! نگویید، یعنی از شخصیت های داستان خود کمک بگیرید که داستان را از بین دیالوگ ها (گفتگوها) و اعمالشان، به مخاطب انتقال دهند.

پیش از آن که شما بتوانید این اطلاعات را به کار بندید، شما به یک سوژه داستانی نیاز دارید. سوژه داستان را انتخاب کنید و آن را به وسیله شش دستور زیر، شکل دهید:

1. موضوع یا تِم (Theme)

2. پیرنگ یا طرح (Plot)

3. ساختار (Structure)

4. شخصیت ها (Character)

5. محیط یا زمینه (Setting)

6. سبک (Style) و لحن (Tone)

موضوع، داستانی است که شما سعی دارید آن را تعریف کنید و ممکن است چیزی باشد که در زندگی به ما کمک کند و یا این که پیامی را انتقال دهد. شما نمی خواهید خوانندگان تان را نصیحت کنید و در عین حال، نباید سعی کنید که پیام داستان را برای آنها توضیح دهید. خوانندگان باید بتوانند چیزهایی را از میان داستان شما، بیرون بکشند.

برای آن که خوانندگان را مشتاق نگه دارید، شما به یک طرح، کشمکش و یا درگیری نیاز دارید که شخصیت اصلی، مجبور است آن را برطرف نماید. این درگیری ممکن است با شخصیت های دیگر باشد و یا با چیزهایی در درون شخصیت، از قبیل احساسات. شخصیت اصلی یا قهرمان، باید پیروز شود و یا این که شکست بخورد و کسی به کمکش نیاید.

وقتی داستان به جلو حرکت می کند، کشمکش باید شدیدتر شود و در پایان داستان، باید به اوج خود برسد (1):

ابتدا مرحله های ایجاد کشمکش، آغاز می شود، چیزهایی برای قهرمان داستان، خوب پیش می روند، و چیزهایی بد؛ ... سرانجام پیروز می شود.

بهترین نصیحت برای ساختار، این است که مستقیماً توی ماجرا بپرید، به خواننده اجازه دهید که خودش بفهمد قهرمان کیست؟ اینجا، جایی است که باید تصمیم بگیرید که داستان را با «اول شخص» می نویسید یا «سوم شخص»؟ (البته حالت های دیگری هم امکان دارد).

«اول شخص»، تعریف کردن داستان، به شیوه ای است که انگار، برای شما اتفاق افتاده است (با استفاده از ضمیر من). «سوم شخص»، یعنی بیان داستان به طوری که همه آن، درباره ی افراد دیگر است (با استفاده از ضمیرهای او یا آن).

اگر شما، زاویه دید سوم شخص را انتخاب می کنید، داستان را از درون چشمان فقط یکی از شخصیت ها تعریف کنید (معمولاً قهرمان داستان). (2)

حالا تصمیم بگیرید که آیا داستان را در زمان حال (مضارع) تعریف می کنید یا زمان گذشته (ماضی)؟

زمان گذشته، یعنی نوشتن داستان به شکلی که «پیش از این»، رخ داده است. و زمان حال، نوشتن داستان، به گونه ای است که انگار «همین حالا» دارد روی می دهد.

به محض این که شما، زمانتان را انتخاب کردید، همان را نگه دارید و زمان را مدام تغییر ندهید. چون خواننده را گیج می کند و آنها، داستان شما را نیمه کاره رها می کنند. (3)

محیط، زمان و یا مکانی را برگزینید که جالب و آشنا باشند.

«سبک» و «لحن»، زبانی است که استفاده می کنید و برای داستان شما، مناسب است. هر گاه از رخداد یا دیالوگ بهره می برید تا خواننده بداند چه چیزی دارد اتفاق می افتد، «نشان دهید! نگویید!».

گفتگوها را در شکل نقل قول مستقیم بگذارید. مثل: «کمک می رسد!»؛ به جای این که نقل قول غیر مستقیم مثل: «او به زن گفت کمک می رسد!» را بکار ببریم.

شما برای خوب نوشتن، به کلمات پیچیده نیاز ندارید: در واقع، ساده تر معمولاً، بهتر است. کلمات و جمله های ساده، راحت تر فهمیده می شوند.

دست آخر، بهترین کلمات را انتخاب کنید؛ آنهایی را که به معنی مورد نظر شما، نزدیک تر است و شفاف ترین تصویر ممکن را نشان می دهد. اگر نمی توانید، در مورد یک کلمه، فکر کنید، می توانید از فرهنگ لغت بهره ببرید.

حالا كه تعدادي از پيش نيازهايي را كه داستان شما به آنها احتياج دارد، در اختيار داريد، وقت آن است كه نوشتن را شروع كنيد. براي استفاده از اين شش دستور، شما بايد يك «شروع»، يك «ميانه» و يك «پايان بندي» را به طور موثر، به هم بچسبانيد.

شروع داستان، خيلي مهم است. چرا كه خواننده را توي داستان مي كشد. براي آن كه از عهده آن بربياييد، بهترين راه، اين است كه درست، توي ماجرا بپريد. هر چقدر كه مي توانيد! اگر شما، محدود به استفاده از 1000 كلمه هستيد، شروع داستان شما نبايد بيش از يك پنجم اين مقدار (200 كلمه) را اشغال كند. به عبارت ديگر نبابد بيش از دو صفحه تايپ شده ي فاصله دار باشد.

موقع نوشتن يك داستان كوتاه، شما صحنه هاي متغير و بي شماري را در اختيار نداريد. بنابراين به عنوان راهنمايي، ، براي پياده كردن پيامتان، تمام فكرتان را در شروع داستان، جمع كنيد: معرفي قهرمان و مشكلات او.

مطمئن شويد كه يك تصوير روشن از اجزاي اصلي داستانتان را به خواننده مي دهيد. خواننده بايد بتواند شخصيت ها و محيط داستان شما را تجسم كند.

مثلا
جان (John) در اداره كل، منتظر مانده بود. برايش عجيب بود كه چرا اينقدر طول كشيده است. تا آن موقع، يك ساعت شده بود. او هم مي دانست، چون هر چند دقيقه كه مي گذشت، نگاهي به ساعتش مي انداخت. دوست داشت برود، اما مي دانست بايد منتظر بماند چون لازم بود.

حالا روي «شروع» داستانتان، كار كنيد، بعدها مي آموزيد كه چه طور مي شود، يك «ميانه» را در حالت تعليق (4)، در كنار هم، جفت و جور كنيد!!


   
ida7lee2، Athena، mm و 4 نفر دیگر واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
barsavosh
(@barsavosh)
Estimable Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 150
 

سلام
تشکر از آموزش تون. بهتر نیست برای آموزش داستان کوتاه، یه تاپیک مجزا بزنید؟


   
ida7lee2، mhD00 و *HoSsEiN* واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
no-reply2
(@no-reply2)
Active Member
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 7
 

نوشتن نه نگته میخواد نه اموزش و نه راهنمایی
برین بنویسین بابا الکی وقت خواهر منو هم نگیرین
داستان کوتاه یعنی بشینی هرچی اومد به ذهنت بنویسی
یدفعه دیدی میشه از داستان کوتاهت یه فیلم سینماییم ساخت خیلیم کیف میکنی بلانسبت مثل خر چیزه یعنی مثل بووووق
ایده هم نمیخوای
فقط یه موضوع انتخاب میکنی و مینویسی
فکر نکن از کجا شروع کنم چیکارش کنم چطوری تموم شه
من یه ایده داشتم چند روز پیش توی دو ساعت 7 صفحه نوشتمش و تمومش کردم به زودی بعد از گذر از فیلتر ها قرارش میدم همینجا
اینو بگم که من فقط موضوعشو نوشتم بقیش خودش اومد
اصلا قرار نبود اون نسبتا به وجود بیاد توی داستان که اومد
برین قلم بگیرین بنویسین ببینم چیکار میکنین
قشنگترینشون قاقالیلی میگیره از برادر من سینا :41:
سمیه من متن بالا رو بخونم همشو تناقض میارم ها
هدف یعنی :104::68::17::18::19: ولش کن بیخیال موضوعو بنویس خودش میاد
ما یه کلمه داریم به اسم هولوک
یعنی همون هول دادن و یا بی بند و باری توی نظم و انضباط :دی
برای اغاز نوشتن رو با هولوک شروع کنین الکی نویسی کنین
بذارین خودش بیاد توی ذهنتون
امیدوارم هولوک روش خوبی برای اغاز نوشتن باشه و نویسندگان زیادی هولوکی بیان به بازار :41:
من برم بخوابم فعلا شب همه خوش:28:


   
reza379، Anobis و mhD00 واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
proti
(@proti)
عضو Moderator
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1675
شروع کننده موضوع  

barsavosh;452:
سلام
تشکر از آموزش تون. بهتر نیست برای آموزش داستان کوتاه، یه تاپیک مجزا بزنید؟

سلام
بخش داستان کوتاه جداس
اما نکات داستان نویسی تقریبا یکی هستن
البته بنده در زمینه داستان کوتاه کوچکترین تخصصی ندارم سر جمع دو تا داستان کوتاه تو زندگیم نوشتم


   
ida7lee2، mhD00 و barsavosh واکنش نشان دادند
پاسخنقل‌قول
reza379
(@reza379)
عضو Admin
عضو شده: 6 سال قبل
ارسال‌: 1063
 

Crow;474:
نوشتن نه نگته میخواد نه اموزش و نه راهنمایی
برین بنویسین بابا الکی وقت خواهر منو هم نگیرین
داستان کوتاه یعنی بشینی هرچی اومد به ذهنت بنویسی
یدفعه دیدی میشه از داستان کوتاهت یه فیلم سینماییم ساخت خیلیم کیف میکنی بلانسبت مثل خر چیزه یعنی مثل بووووق
ایده هم نمیخوای
فقط یه موضوع انتخاب میکنی و مینویسی
فکر نکن از کجا شروع کنم چیکارش کنم چطوری تموم شه
من یه ایده داشتم چند روز پیش توی دو ساعت 7 صفحه نوشتمش و تمومش کردم به زودی بعد از گذر از ***** ها قرارش میدم همینجا
اینو بگم که من فقط موضوعشو نوشتم بقیش خودش اومد
اصلا قرار نبود اون نسبتا به وجود بیاد توی داستان که اومد
برین قلم بگیرین بنویسین ببینم چیکار میکنین
قشنگترینشون قاقالیلی میگیره از برادر من سینا :41:
سمیه من متن بالا رو بخونم همشو تناقض میارم ها
هدف یعنی :104::68::17::18::19: ولش کن بیخیال موضوعو بنویس خودش میاد
ما یه کلمه داریم به اسم هولوک
یعنی همون هول دادن و یا بی بند و باری توی نظم و انضباط :دی
برای اغاز نوشتن رو با هولوک شروع کنین الکی نویسی کنین
بذارین خودش بیاد توی ذهنتون
امیدوارم هولوک روش خوبی برای اغاز نوشتن باشه و نویسندگان زیادی هولوکی بیان به بازار :41:
من برم بخوابم فعلا شب همه خوش:28:

هولوک؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ واقعا؟!!!!!!!!!!!!!!؟؟؟ کجاییه این کلمه؟ ولی به کل م کلا باهات موافقم. اصلا باید شروع کنی به نوشتن، و فقط بنویسی. یه چیز بی نظیر در میاد!!! فقط ببین ایدت چیه و شروع کن. واقعا عالی!
من خودم انشاهامو اینطور می نوشتم!:24: مثالو داشتین:24:


   
ida7lee2 واکنش نشان داد
پاسخنقل‌قول
اشتراک: