دوستان صحبت هایی درباره ی این شد که ایا یه خون اشام میتونه عاشق بشه ؟؟؟ اینطور شد که این تاپیک زاده شد
خو حالا ما میخوایم صحبت کنیم راجب اینکه یه خون اشام میتونه عاشق بشه ؟؟
دلیلتون رو برای این که میتونن یا نمیتونن عاشق بشن رو هم بگین
نظر شما راجب کتاب های ومپایر دایرز و توایلایت و بوسه های خون اشام چیه ؟؟؟؟
نظر هر کی محترمه
تو اون تاپیک بحث سر این بود که دراکولا عاشق نمی شد و چرا خوناشامای جدید عاشق میشن و انقدر رمانتیکن؟
خب من دراکولا رو نخوندم.
ولی به نظرم، عشق برای هر کسی ممکنه. به نظر من عشق یعنی این که یه چیزی قلب تو رو تکون بده و باعث بشه بخاطرش کارایی بکنی که قبلا نمیکردی یا مدام بهش فکر کنی یا چه میدونم، تعاریف عشق متفاوته و نمیشه همه شونو برشمرد.
و این که، درسته منظور رعنا جان عشق بین دو غیر هم جنسه ولی من کلی میگم، عشق میتونه به یه حیوون باشه، به یه فعالیت یا هر چیز دیگه ای. فقط مهم اینه که علاقه به اون چیز، باعث بشه چیزای جدیدی رو تجربه کنی که این میتونه شامل چیزایی که اون بالا گفتم هم بشه.
و این که عشق واقعا یه حادثه ست؛ چون خیلی یهویی پیش میاد!
می تونه هم مثل یه تدریج، کم کم بیاد سراغت و یهو به خودت بیای ببینی عاشقی! :1: و باز هم یه حادثه ست به نظرم :دی
نتیجه گیری1: عشق برای هر کسی ممکنه :1:
نتیجه گیری2: انواع مختلفی عشق داریم که این که به کدوم مبتلا بشیم، به شیوه ی زندگیمون برمیگرده. :1:
دوستان صحبت هایی درباره ی این شد که ایا یه خون اشام میتونه عاشق بشه ؟؟؟ اینطور شد که این تاپیک زاده شد
خو حالا ما میخوایم صحبت کنیم راجب اینکه یه خون اشام میتونه عاشق بشه ؟؟
دلیلتون رو برای این که میتونن یا نمیتونن عاشق بشن رو هم بگین
نظر شما راجب کتاب های ومپایر دایرز و توایلایت و بوسه های خون اشام چیه ؟؟؟؟
نظر هر کی محترمه
آره ولی عموما سخیف می شه این طور کتاب ها. کتاب های خون آشامی عاشقانه خوب انگشت شمارن. ولی از همین دست کتاب سخیف زیاد داریم. توایلایت و خاطرات خون آشام و ...
و این کتاب هایی که نام بردی یه بار خوندنشون بد نیست ولی نه بیشتر. سومی که از جلد چهارم به بعد کلا غیرقابل تحمله.
تو اون تاپیک بحث سر این بود که دراکولا عاشق نمی شد و چرا خوناشامای جدید عاشق میشن و انقدر رمانتیکن؟
خب من دراکولا رو نخوندم.
ولی به نظرم، عشق برای هر کسی ممکنه. به نظر من عشق یعنی این که یه چیزی قلب تو رو تکون بده و باعث بشه بخاطرش کارایی بکنی که قبلا نمیکردی یا مدام بهش فکر کنی یا چه میدونم، تعاریف عشق متفاوته و نمیشه همه شونو برشمرد.
و این که، درسته منظور رعنا جان عشق بین دو غیر هم جنسه ولی من کلی میگم، عشق میتونه به یه حیوون باشه، به یه فعالیت یا هر چیز دیگه ای. فقط مهم اینه که علاقه به اون چیز، باعث بشه چیزای جدیدی رو تجربه کنی که این میتونه شامل چیزایی که اون بالا گفتم هم بشه.
و این که عشق واقعا یه حادثه ست؛ چون خیلی یهویی پیش میاد!
می تونه هم مثل یه تدریج، کم کم بیاد سراغت و یهو به خودت بیای ببینی عاشقی! :1: و باز هم یه حادثه ست به نظرم :دینتیجه گیری1: عشق برای هر کسی ممکنه :1:
نتیجه گیری2: انواع مختلفی عشق داریم که این که به کدوم مبتلا بشیم، به شیوه ی زندگیمون برمیگرده. :1:
ایدا این بحث خیلی جاها باز شده بود
بله عشق برای هر کسی ممکنه اما نه برای یه قاتل و جانی بیرحم
اما خب میدونی یه چیزی به نظرم درس جور در نمیاد
به نظرم عاشق شدن واسه ی این موجود یه نوع نقطه ضعفه و اگه من بودم نقطه ضعفمو بدون هیچ معطلی از بین میبردم چون نقطه ضعف های این موجودات باعث مرگشون میشه بعدم ذات خون اشام ها با تاریکی ساخته شده و حتی زندگیشون هم از زندگی دیگران میگیرن به نظر تو چنین موجود تاریکی که با مرگ دیگران زندس میتونه احساسی داشته باشه ؟؟ چه برسه به عاشق شدن . بعدم عشق یه گرمای لذت بخشه و یه موجود خون سرد و خونخوار نمیتونه این گرما رو احساس کنه
و تازه باید بدونی که طبیعت خون اشاما چیزی جز پلیدی سیاهی قتل و خاطره های بد نیس اصن وجود یه ومپایر با این چیزا ساخته میشه روحشون توام با ایناس . یه ومپایر با خون زندگی میکنه و یه موجود عاشق نمیتونه خونریزی به وجود بیاره چون اون قدر روحش با احساسات گرم تحریک شده که دیگه نمیتونه یه احساس سرد مثه خونریزی یا قتلو تحمل کنه و اینکه عشقو علاقه هم حدی داره اینم رمانا شورشو در اوردن تازه یه ومپایر وقتی احساس عذاب وجدان نداره به خاطر قتل هاش ینی در این حد بی احساسه نمیتونه عاشق بشه یا حتی چیزی رو دوست داشته باشه یه خون اشام هاشق و دل رحم مثه گرگ گیاه خوار و خرگوش دوست میمونه تازه من فک میکنم عاشق شدن برای یه ومپایر مثه یه نقطه ضعف میمونه قاعدتا باید اون نقطه ضعف از بین بره در پایان ومپایر یه موجودیه که با مرگ دیگران زنده میمونه به نظر تو عادیه که یه همچین موجودی حتی احساس کنه چه برسه به عاشقو شیدا شدن مثه این یارو ادوارد کالن تو توایلایت
اگه لحنم یه ذره تند بود ببخشید
آره ولی عموما سخیف می شه این طور کتاب ها. کتاب های خون آشامی عاشقانه خوب انگشت شمارن. ولی از همین دست کتاب سخیف زیاد داریم. توایلایت و خاطرات خون آشام و ...
و این کتاب هایی که نام بردی یه بار خوندنشون بد نیست ولی نه بیشتر. سومی که از جلد چهارم به بعد کلا غیرقابل تحمله.
این کتابا حتی یه بار خوندنشون هم وقت هدر دادنه مخصوصا این بوسه های خون اشام من اصولا عادت ندارم کتاب یا مجموعه ای رو نا تموم رها کنم اما واقعا نتونستم این بوسه های خون اشام و توایلایت رو تحمل کنم بس که چرت بودن
باز ومپایر دایرز بهتر از بقیشون بود اما اونم خوب نبود میدونی این کتابا اشکالشون اینه که به جای اینکه بیان ویژگی های ایم موجود رو تقویت کنن اما دارن ویژگی های ذاتی های اونا رو نقض میکنن و نقطه ضعف براشون میزارن . کلا به نظر من خون اشام عاشق مثه گرگیه که با بره ها دوسته و باهاشون بازی میکنه
اگه لحنم تند بود ببشید
سلام
رعنا من هنوز روی حرف خودم هستم. حتی وحشی ترین موجودات جهان هم عشق رو درک می کنن. حد اقل بچه های خودشونو دوست دارن و این دوست داشتن اثر گذاره. وقتی یه کار بدی انجام می دیم، بدی اون کار با تموم شدن اون کار از بین نمی ره و باعث بدی های دیگه ای هم می شه. حالا خوبی هم همینه. یه بار خوبی می کنی، خوبی رو می شناسی.و تاثیرش توی تو باقی می مونه. هزار بار شنیدیم که یه بچه ادم گم می شه و چهارده سال بعد می فهمیم یه گرگی خرسی چیزی پرورشش داده. سگها به بچه گربه ها شیر می دن و ...
من بدی مطلق رو قبول ندارم. بد مطلق رو دوست هم ندارم. خوب مطلق رو هم همین طور-هر چند خوب مطلق، جز ذات پروردگار نیست و نخواهد بود-. شخصیتهای خاکستری جذاب ترن توی ذهن من. نمیتونم تشخیص بدم که تو یه لحظه بعد چکار می کنن و ... . من رای خودمو به دراکولا می دم. از بقیه کتابهایی که گفتی به مراتب بهتر بود-هر چند من اتحاد تاریکو هم دوست داشتم-. دراکولا برای یک کتاب و فیلم خوب بود. ولی بعد از اون، اگر قرار بر اینه که از موجود عالی ای که نویسنده دراکولا خلق کرده استفاده بشه، به نظر بنده البته؛ بهتره هر بار توش تغییر داده بشه. اینکه همش هم عاشق پیشه هستن و جنتلمن، اینم جالب نیست ولی اگه بهشون تنوع بدیم خوب می شه.
رعنا منم ادمم، تو هم هستی. اون بچه داعشی هم هست. یه پسر بچه که فقط به فکر مدل موهاشه هم همین طور. ومپایرا چی؟ مگه خود ما موجوداتی نیستیم که با کشتن موجودات زنده دیگه می تونیم زنده بمونیم؟ مزغ و بره و گوساله و ماهی هم موجود زنده اند دیگه! حتی برنج و گندم و .. هم همین طور.
من از بچگیم تا حالا گربه نگه می دارم. هر کدومشون یه شخصیت منحصر به فرد از خودشون به نمایش می ذارن. وقتی که گربه که یه حیوون و به مراتب دارای پیچیدگی کمتری نسبت به یه خوناشامه با هر همنوع دیگه ایش متفاوته، یه موجود چندین و چند بعدی نمی تونه عاشق باشه؟ یاغی؟ خسته؟ متنفر؟ سر خورده؟ حساس؟ حسود؟ و ...
رعنا من هم مرغ می خورم هم دوست دارم جوجه نگه دارم و اگه ببینم که یه بره اسیب دیده، هم خیلی ناراحت می شم و هم تمام تلاشمو می کنم که بهش کمک کنم. نمیدونم! من نمی تونم خیلی مطلق به قضیه نگاه کنم.
قبلا هم گفتم، بدم نمیاد غیر از خونخوار و عاشق پیشه؛ شخصیت های دیگه ای هم توی ومپایرا ببینم. فکر کن یه ومپایری به دست قومی اسیب ببینه. بعد کینه اون قوم و انتقام و این حرفها. نه فقط باید بخورم و ... فیلم اورجا رو دیدی؟ یه نهنگی رو شکار می کنن که باردار بوده . بچه از بین می ره. نهنگه تو حالت عادی هم ادم میخوره. ولی از اون جا به بعد کینه ش سر بچه شه نه استیک!
یا یه خوناشامی میخواد انقلاب کنه تا هم پالکی هاشو دوباره برگردونه به همون حالت وحشی قبلی و ...
یه خوناشامی هست که عاشق کسیه و اون ادم شام یه خوناشام دیگه میشه. این هم از قاتل عشقش ...
یه خوناشامی هست که از خوناشام بودن خودش متنفره و تصمیم می گیره خودشونو منقرض کنه و ...
نمدونم والا! این نویسنده ها انگار سنگ کیسه ایده گرفتن. ایده شون نمیاد. میپرسن چه کتابی فروخته، شیلا و به رزی تغییر می دن و دوباره همونو می نویسن 🙁
بستگی داره به اینکه خون آشامش ساخته برام استوکر باشه یا استفانی میر:دی
رعنا من هنوز روی حرف خودم هستم. حتی وحشی ترین موجودات جهان هم عشق رو درک می کنن.
مژگان جان درک شاید اما باید دید حس می کنن یا نه
خون آشامی که زندگیش از کشتن بقیه موجوداته و باید بکشه تا زنده بمونه بعیده که عاشق عذاش بشه
اما میتونه عاشق هم نوع خودش بشه .یعنی خب یه شیر عاشق گوزن نمی شه اما میتونه عاشق یه شیر دیگه بشه
به طور کلی از نظر داستانی احساسات عاشقانه میتونه یه دریچه باشه به بعد دیگه ی شخصیت اون موجود اما من واقعا برام قابل درک نیست کنت دراکولا عاشق یه دختر بشه
میرسیم به سری کتابهای استفانی میر....شاید بشه گفت خون آشام های اون کتاب عشق درک میکردن چون خون انسان نمی خوردن. اما خب بقیه خون آشام های کتاب هم همینطور بودن پس اینم قابل درک نیست
درباره سری خاطرات خون اشام من حرف نزنم بهتره اینجا بچه نشسته:21:
بوسه های خون آشام هم بیشتر یه کتاب رمنس محسوب میشه تا فانتزی و به نظر من اصلا منطق پشتش نیست
در کل منطق
هر موجودی میتونه عاشق هم نوع خودش بشه
اما هیچ گرگی عاشق گوسفندی که هر آن ممکنه بخوردش نمیشه
این نظر منه
اما اینکه تو کتابهای داستان چه اتفاقی میوفته نظر ما نیست نظر خالق و نویسنده ی اثره. پس اگه نویسنده کتابش رو اونجور نوشته پس توی دنیای ساخته شده ی اون این شدنیه.چون دنیای اونه نه دنیای من پس نظر اونه که مهمه
p.s لطفا در انتخاب اسم تاپیک دقت کنید متناسب باشه تا بچه ها بتونن بحث ها رو راحت تر پیدا کنن ممنون
بستگی داره به اینکه خون آشامش ساخته برام استوکر باشه یا استفانی میر:دیمژگان جان درک شاید اما باید دید حس می کنن یا نه
خون آشامی که زندگیش از کشتن بقیه موجوداته و باید بکشه تا زنده بمونه بعیده که عاشق عذاش بشه
اما میتونه عاشق هم نوع خودش بشه .یعنی خب یه شیر عاشق گوزن نمی شه اما میتونه عاشق یه شیر دیگه بشه
به طور کلی از نظر داستانی احساسات عاشقانه میتونه یه دریچه باشه به بعد دیگه ی شخصیت اون موجود اما من واقعا برام قابل درک نیست کنت دراکولا عاشق یه دختر بشه
میرسیم به سری کتابهای استفانی میر....شاید بشه گفت خون آشام های اون کتاب عشق درک میکردن چون خون انسان نمی خوردن. اما خب بقیه خون آشام های کتاب هم همینطور بودن پس اینم قابل درک نیست
درباره سری خاطرات خون اشام من حرف نزنم بهتره اینجا بچه نشسته:21:
بوسه های خون آشام هم بیشتر یه کتاب رمنس محسوب میشه تا فانتزی و به نظر من اصلا منطق پشتش نیستدر کل منطق
هر موجودی میتونه عاشق هم نوع خودش بشه
اما هیچ گرگی عاشق گوسفندی که هر آن ممکنه بخوردش نمیشه
این نظر منه
اما اینکه تو کتابهای داستان چه اتفاقی میوفته نظر ما نیست نظر خالق و نویسنده ی اثره. پس اگه نویسنده کتابش رو اونجور نوشته پس توی دنیای ساخته شده ی اون این شدنیه.چون دنیای اونه نه دنیای من پس نظر اونه که مهمه
p.s لطفا در انتخاب اسم تاپیک دقت کنید متناسب باشه تا بچه ها بتونن بحث ها رو راحت تر پیدا کنن ممنون
نمیدونم عزیزم. من نظر خودمو می گم پیغمبر که نیستم. ولییییییییییییییییییی
به نظر من ربطی به خوردن خون ادم و قمری نداره. یعنی زیاد نداره.
میدونی؟ اشکال اینجاست که وقتی به قسمت عشق رسیدن، خوششون اومده و هی کشش دادن.
وگرنه یه قاتلم، همه شخصیتش توی یه فقره قتلی که انجام داده خلاصه نمی شه. اونم تو هفت سالگی عین همه عاشق مامانش بوده. بستنی یخی هم میخورده.
من میگم، خوناشام، تنها جاش که قشنگه اینه که یه ملغمه ایه از ادم و هیولا.
یه زمان زنده بوده، مرده شده این.
ادم بودن ازش به طور کامل رخت بر نبسته . قشنگ داره زندگی می کنه، حرف می زنه عصبانی می شه و ... اینجا خانواده نشسته.
دلیلی نداره که همه چیز الک بشن. خوبیا برن بدیا بمونن. منم با فیلمفارسی سازی اونم تو بهترین کمپانیا مخالفم. ولی اینکه توی یه بدی خوبی دیدن رو دوست داشتم.
ولی اینکه توی یه بدی خوبی دیدن رو دوست داشتم.
آره خب بالا هم گفتم عشق میتونه یه دریچه به بعد دیگه روح اون موجود هرچقدر هم تیره باشه باز کنه اما بازم این یه مسئله سلیقه ایه.
از نظر فانتزی خب هر دو وجه این قضیه میتونه ایجاد جذابیت کنه
خلاصه با یه سری موارد اولیه ثابت غذای ثابتی در میاد پس این نویسنده ها هستن که باید دقت کنن پا تو تکرار نذارن
دوستان جوکر هم عاشق هارلیست اما قدرت درک عشق رو نداره! عشق از مغز نمیاد برای همین اکثرن مسترمایندها نمی تونن بفهمنش. جوکر رو مثال می زنم چون یه شخصیت کاملن سیاه و البته بی نهایت کاریزماتیکه اما میگم چنین شخصیتی هم احساس عشق رو داره اما چون نمی تونه درکش کنه خشمگین میشه و حالا اونا که کمیک خوندن می دونن هر بلایی سر عشقش میاره تا خودشو امتحان کنه!
راستی حرف از جوکر شد فصل 9 این جمعه:-d
- - - - - - - - - به دلیل ارسال پشت سر هم پست ها ادغام شدند - - - - - - - - -
دوستان جوکر هم عاشق هارلیست اما قدرت درک عشق رو نداره! عشق از مغز نمیاد برای همین اکثرن مسترمایندها نمی تونن بفهمنش. جوکر رو مثال می زنم چون یه شخصیت کاملن سیاه و البته بی نهایت کاریزماتیکه اما میگم چنین شخصیتی هم احساس عشق رو داره اما چون نمی تونه درکش کنه خشمگین میشه و حالا اونا که کمیک خوندن می دونن هر بلایی سر عشقش میاره تا خودشو امتحان کنه!
راستی حرف از جوکر شد فصل 9 این جمعه:-D
دوستان جوکر هم عاشق هارلیست اما قدرت درک عشق رو نداره! عشق از مغز نمیاد برای همین اکثرن مسترمایندها نمی تونن بفهمنش. جوکر رو مثال می زنم چون یه شخصیت کاملن سیاه و البته بی نهایت کاریزماتیکه اما میگم چنین شخصیتی هم احساس عشق رو داره اما چون نمی تونه درکش کنه خشمگین میشه و حالا اونا که کمیک خوندن می دونن هر بلایی سر عشقش میاره تا خودشو امتحان کنه!
راستی حرف از جوکر شد فصل 9 این جمعه:-d
عزیزم مسئله اینه که جوکر رسما یه بیمار روانیه.
عاشق هارلیه اما این چه جور عشقیه واقعا که این بلا رو سرش میاره؟
دوستان جوکر هم عاشق هارلیست اما قدرت درک عشق رو نداره! عشق از مغز نمیاد برای همین اکثرن مسترمایندها نمی تونن بفهمنش. جوکر رو مثال می زنم چون یه شخصیت کاملن سیاه و البته بی نهایت کاریزماتیکه اما میگم چنین شخصیتی هم احساس عشق رو داره اما چون نمی تونه درکش کنه خشمگین میشه و حالا اونا که کمیک خوندن می دونن هر بلایی سر عشقش میاره تا خودشو امتحان کنه!
راستی حرف از جوکر شد فصل 9 این جمعه:-d
عزیزم مسئله اینه که جوکر رسما یه بیمار روانیه.
عاشق هارلیه اما این چه جور عشقیه واقعا که این بلا رو سرش میاره؟جوکر کهن الگوی هادس رو داره و کمی آرس. و هارلی کویین کهن الگوی پرسفون رو داره.
http://www.khodshenas.ir/ArcheTypes/Hadesهادس برخلاف ظاهر، ارتباط عاطفی عمیقی با اطرافیانش برقرار می کند و شدیدا دلبسته ی آنان می شود. در اسطوره نیز آمده است که هادس عاشق پرسفون می شود و او را به دنیای زیرین می برد. نمی دانم دلبستگی است یا یک وابستگی شدید به موجودی دوست داشتنی و ساده دل همچون پرسفون، هادس را وادار به ربودن او کرده است. تصور کنید یک مرد سرد، عبوس و غمگین یک عروسک داشته باشد. همان داستان دیو و دلبر است. جالب است که پرسفون با وجودی که ربوده می شود و در یک دخمه تاریک در دنیای زیرین محصور می گردد، ولی عاشق زندانبانش(هادس) می گردد. این نشان دهنده این است که هادس برخلاف سردی و غمگینی، دلی رئوف دارد و توان ارتباطی خوب با زنان دارد. هادس با وجود علاقه ای که به همسرش دارد ولی قدرت انتقال احساسات و عواطف را ندارد. فقط یک زن پرسفونی ساده انگار و سرخوش می تواند این احساسات را کشف کند و با او کنار بیاید.
به همین دلیل هارلی کویین عشق آمیخته با خشونت جوکر رو درک می کنه.
دوستان جوکر هم عاشق هارلیست اما قدرت درک عشق رو نداره! عشق از مغز نمیاد برای همین اکثرن مسترمایندها نمی تونن بفهمنش. جوکر رو مثال می زنم چون یه شخصیت کاملن سیاه و البته بی نهایت کاریزماتیکه اما میگم چنین شخصیتی هم احساس عشق رو داره اما چون نمی تونه درکش کنه خشمگین میشه و حالا اونا که کمیک خوندن می دونن هر بلایی سر عشقش میاره تا خودشو امتحان کنه!
راستی حرف از جوکر شد فصل 9 این جمعه:-d
عزیزم مسئله اینه که جوکر رسما یه بیمار روانیه.
عاشق هارلیه اما این چه جور عشقیه واقعا که این بلا رو سرش میاره؟الان اگه به جوکر اینو بگی میگه برچسب نزن :دی اما خب هر کس یه جور عشقشو نشون میده دیگه همه که نمیشه با گل و شکلات و این قرطی بازیا محبتشون رو نشون بدن :دی بعضیام با چاقو و سیم خاردار و مشت و لگد و.... :65:
معلومه که نه
مگه شماها عاشق مرغ سوخاری تو بشقابتون میشین؟ 😐
آقا من گفتنیارو تو تاپیک دراکولا گفتم و نیازی نمیبینم که دوباره تکرار کنم. من هنوزم میگم که یه خون آشام نمیتونه به معنای واقعی عاشق بشه. حالا شاید بتونه یه تکونی بخوره، ولی اینکه عشق تبدیل بشه به همه چیزش و بخاطرش تمام غریزه ها شو کنار بزاره یه خورده... یه جوریه... یعنی تو کت من یکی که نمیره.