اقا درس بگو از چی میترسی و از چی چندشت میگیره :دی
من از شیطان می ترسم . ( هیچ وقت نباید شیطان رو دست کم گرفت حتی اگر مومن ترین شخص باشی )
من نمیخوام چون نظر قبلیمو نقض کنم، ازش ترس دارم، به خاطر خودم. ولی واقعا راست میگی. چیز خیلی ترسناکیه. و ترسناکتر از اون اینه که تقریبا دنیا رو قانع کرده که وجود نداره! میلاد تو موفق به دریافت یک عد تشکر از بنده نشدی.(خستم، میفهمی خسته:دی)
از خواهرم وقتی میخوام یه چیزی رو ندونه ولی اون اصرار داره که بدونه میترسم
و از ماهی چندشم میشه در هر شکل و هر مکانی!
من از اینکه از طبقه بالای تخت بیفتم میترسم هر شب با استرس میخوابم
از کلاغ چندشم میشه
از این می ترسم که نتونم به تصوری که از آیندم دارم برسم.
از تاریکی هم چندشم میشه. شاید چون فوبیای تاریکی دارم.
از مامانم وقتی دارم نصفه شب یواشکی کتاب میخونم و مچمو میگیره.
من فقط از یچیز میترسم که بنظرم از همه چیز دنیا ترسناک تره میتونه خوردت کنه میتونه از کار بیندازتت میتونه کاری کنه که اهدافتو فراموش کنی و کلا در هر گوشه ای منتظر نشسته تا خودشو به یک شکلی بهت نشون بده و اونوقته که برات شکل میگیره و اون خود ترسه
من از تاریکی و ارتفاع می ترسم
و از حشرات چندشم می گیره و از حیوانات خوشم نمیاد
از اینکه همه تو رو به خاطر داراییهات دوست داشته باشن و به شخصیتی که دارای توجه نکنن.
من از این میترسم که یه بدبختی گیر بوقی بیوفته من نتونم نجانش بدم بیچاره لز همین الان برا طرف گریم گرفت :40:
من از هرا میترسم موجود بسیار بسیار ترسناکی به این شیرین بازیاش نگاه نکنینا...دقیقا ظاهرش یه دختر مهربونه اما در باطن یه موجود پلید:f6eb47d3:
پشت لبای خندونش دوتا دندون نیش خون آشامی داره که فروش میکنه تو گردن آدم و هرچی خون دارین میمکه...خیلی خطرناکه ازش دوری کنین:21:
امروز برای اولین بار در چندین سال گذشته ترسیدم
حس غریبی بود..
چشمام گشاد شده بود
طنین تند قلبمو میشنیدم
نفسام تند شده بود
ازش ترسیدم
از اون غول سرخ دلفریب
از اون مرداب چسبناک عمیق
دلم میخواست اون لحظه رو تو ذهنم ثبت کنم
از اون لحظه هایی بود که بهم یاداوری میکرد هنوز انسانم..هنوز ادمم..هنوز حس میکنم
و چقد از این یاداوری متنفرم.
من از جنگ میترسم از زلزله میترسم از هر چیزی که بیهوده جون ادیمزادو میگیره میترسم. از ادمایی که ادای ادم رو در میارن و سوسک و سوسک و سوسک چندشم میشه