سلام به همگی خب اول از همه بگم چند قسمتی رو روی کاغذ نوشتم ولی هنوز وقت نکردم تایپ کنم اول هم نمی خواستم اینکارو بکنم ولی چند وقتی هست یه کمیک می خونم که اسمش رو فعلن نمیارم :دی که بدجوری تحت تأثیرش قرار گرفتم، به علاوه ی اینکه به شدت دلم می خواست این داستان بومی باشه یعنی علاوه بر تکراری بودن یه سری تابوهایی رو بشکن، یه سری ترسهایی رو بریزه و بچه ها راحتتر بتونن تو فضای امروزه ی ایران، داستان بومی فانتزی بنویسن.
فعلن یه مقدمه می ذارم و بعد میرم سراغ اصل قضیه، ممکنه اوایلش خیلی شبیه به کمیک باشه اگر خونده باشین ولی جلوتر خب با توجه به فرهنگ خودمون و مسائل دیگه یه سری چیزای دیگه ش عوض میشه.
امیدوارم خوشتون بیاد.
نام اثر: جایزه بگیر
نویسنده : آتوسا
ژانر : فانتزیِ شهری
زبان : فارسی
خلاصه : آریا یه ترسوی تمام عیاره. کسی که تموم زندگیش از کسی نبوده که نخورده باشه. اما روزگار همیشه هم یه جور نمی مونه وقتیکه آریا می فهمه رئیسِ شکموش، خانم زمانی، پر بیراه نمی گفته وقتی غر می زده که " تو رو از همون اول باید به مرکز کودکان استثنایی می فرستادن! "
جمله خراب شده تو کپی
منظورم اینه بار اول که خوندم فکر کردم خودش رفته اروپا یک لحظه.
اهم درسته (:
مرسی واسه جواب
لینک مقدمه رو چک کردم درسته که !
لینک مقدمه رو چک کردم درسته که !
اتوسا )): مارو چقد میخوای منتظر بزااااری اخهههه.من جات بودم این ورا پیدام نمیشد ))):
فصل جدید ):
مقدمه و دو فصلو خوندم و به نظرم به اندازه ای خوب بود که خواننده رو برای بعدش کنجکاو کنه. با دو سه فصل نقد خاصی به ذهنم نمیرسه باید ادامشو بخونم ببینم چطوره، پس منتظر فصول بعدی هستم.
امشب می ذارم قسمت جدیدو این دو تا رو آیدا ویرایش کرده من هنوز درست نکردم اونم درست می کنم