سلام به همگی خب اول از همه بگم چند قسمتی رو روی کاغذ نوشتم ولی هنوز وقت نکردم تایپ کنم اول هم نمی خواستم اینکارو بکنم ولی چند وقتی هست یه کمیک می خونم که اسمش رو فعلن نمیارم :دی که بدجوری تحت تأثیرش قرار گرفتم، به علاوه ی اینکه به شدت دلم می خواست این داستان بومی باشه یعنی علاوه بر تکراری بودن یه سری تابوهایی رو بشکن، یه سری ترسهایی رو بریزه و بچه ها راحتتر بتونن تو فضای امروزه ی ایران، داستان بومی فانتزی بنویسن.
فعلن یه مقدمه می ذارم و بعد میرم سراغ اصل قضیه، ممکنه اوایلش خیلی شبیه به کمیک باشه اگر خونده باشین ولی جلوتر خب با توجه به فرهنگ خودمون و مسائل دیگه یه سری چیزای دیگه ش عوض میشه.
امیدوارم خوشتون بیاد.
نام اثر: جایزه بگیر
نویسنده : آتوسا
ژانر : فانتزیِ شهری
زبان : فارسی
خلاصه : آریا یه ترسوی تمام عیاره. کسی که تموم زندگیش از کسی نبوده که نخورده باشه. اما روزگار همیشه هم یه جور نمی مونه وقتیکه آریا می فهمه رئیسِ شکموش، خانم زمانی، پر بیراه نمی گفته وقتی غر می زده که " تو رو از همون اول باید به مرکز کودکان استثنایی می فرستادن! "
آقا خسته نباشید. فصل زیبایی بود. من کلاً از سبک نوشتنتون هم خوشم میاد. بی صبرانه منتظر فصل جدیدم.
این فصلو خوندم.زیبا بود..ولی خوب چون یه مدتی گذشته بود و یادم رفته بود که چی به چی بود از اولش دوباره خوندم..
اولش که گفتی فانتزی بومی هست و الهام گرفته از یه کمیک هست، بعد از اینکه مقدمه و فصل 1 خوندم به نظرم شبیه فیلم the wanted اومد حالا نمیدونم اونو از رو کمیک ساختن یا نه مخصوصا تولد رئیس شغل حسابداری اریا قرص گرفتنش تو داروخانه ولی خیلی ملموس بود...یه خسته نباشید حسابی داری.
;ویراستاری خوبی داری و یه خسته نباشید هم به ویراستارت..غلت املایی من ندیدم..مشکلات نگارشی زیاد نداشت...فقط فونتت یکم چشمامو اذیت میکرد<br>داستانتم سرعت خوب و قابل قبولی داره..در کل من نمیتونم زیاد بهت گیر بدم..پردازش شخصیت اصلیت خوب بود..واکنشای اطرافیان شخصیت هم کاملا رئال بود مخصوصا تو مقدمه همین باعث ملموس شدن داستانت میشه..فقط به نظرم اگه بتونی یکم توصیفت از مکانهات بیشتر بشه خوب میشه یعنی بتونی کاملا مکان ایرانی رو توضیح بدی و خیلی ملموسش کنی مثلا:بازم بدشانسی..از شرکت اومدم بیرون..داشتم به حرفای خانوم زمانی فکر میکردم.واکنشای پریسارو مرور میکردم و تو دلم به خودم فحش میدادم.توکوچه پس کوچه های تهران پیاده راه میرفتم.با نوک پا سنگ کوچیکی رو شوت کرد.یه پراید داغون تو پیادرو پارک کرده بود دورش زدم..وانتی که صداش داشت میومد و اعصابمو خورد میکرد..موشی که از تو جوب میپره بیرون..کولر مغازه ای سوراخه و بازم ابش میریزه رو موهام.اهه
موفق باشی و فصل به فصل بهتر شی
این فصلو خوندم.زیبا بود..ولی خوب چون یه مدتی گذشته بود و یادم رفته بود که چی به چی بود از اولش دوباره خوندم..
اولش که گفتی فانتزی بومی هست و الهام گرفته از یه کمیک هست، بعد از اینکه مقدمه و فصل 1 خوندم به نظرم شبیه فیلم the wanted اومد حالا نمیدونم اونو از رو کمیک ساختن یا نه مخصوصا تولد رئیس شغل حسابداری اریا قرص گرفتنش تو داروخانه ولی خیلی ملموس بود...یه خسته نباشید حسابی داری.
;ویراستاری خوبی داری و یه خسته نباشید هم به ویراستارت..غلت املایی من ندیدم..مشکلات نگارشی زیاد نداشت...فقط فونتت یکم چشمامو اذیت میکرد<br>داستانتم سرعت خوب و قابل قبولی داره..در کل من نمیتونم زیاد بهت گیر بدم..پردازش شخصیت اصلیت خوب بود..واکنشای اطرافیان شخصیت هم کاملا رئال بود مخصوصا تو مقدمه همین باعث ملموس شدن داستانت میشه..فقط به نظرم اگه بتونی یکم توصیفت از مکانهات بیشتر بشه خوب میشه یعنی بتونی کاملا مکان ایرانی رو توضیح بدی و خیلی ملموسش کنی مثلا:بازم بدشانسی..از شرکت اومدم بیرون..داشتم به حرفای خانوم زمانی فکر میکردم.واکنشای پریسارو مرور میکردم و تو دلم به خودم فحش میدادم.توکوچه پس کوچه های تهران پیاده راه میرفتم.با نوک پا سنگ کوچیکی رو شوت کرد.یه پراید داغون تو پیادرو پارک کرده بود دورش زدم..وانتی که صداش داشت میومد و اعصابمو خورد میکرد..موشی که از تو جوب میپره بیرون..کولر مغازه ای سوراخه و بازم ابش میریزه رو موهام.اههموفق باشی و فصل به فصل بهتر شی
خیلی ممنون بابت نقد و نظر. درست حدس زدین Wanted 2008 فیلمش از روی کمیک Wanted ساختن که خب توی فیلم فقط ابتدای فیلم شبیه به کمیکه و جلوتر شخصیت اصلی خیلی خشن تر و وحشی تر از فیلم میشه. من خیلی از روی کمیک الهام گرفتم البته جلوتر خوب با توجه به فرهنگ خودمون متفاوته.
شهرش توی اصفهانه فعلن آریا :دی حالا حتمن سعی می کنم خصوصیات شهر رو بیشتر نشون بدم مرسی از لطف و نظرت، راستی اینا هنوز ویراستاری نداره ولی حتمن ویراستاری شده ش رو می ذارم.
بازم تشکر از همه ی دوستان " رها، بوفچه، حریر و آیدا و بقیه "
اصفهانی هستی؟ اگه نیستی من می تونم تو توصیفاتت کمکت کنم.
آره. ولی اصلا حواسم نبود. سلوم همشهری. داستانتو با اراده ای دوچندان دنبال خواهم کرد.موفق باشی.
بابا اتووووسا.چه کردی با دل مااااا
چقد فصل اول قشنگ بود.
چقققد ناز بود.
برم فصل دو
سلام .. نتونستم مقدمه رو دان کنم ولی فصل اول رو خیلی دوست داشتم .. محاوره نوشته بودی ولی اصلا ادم رو اذیت نمی کرد. خیلی خیلی خوب .. بی صبرانه منتظر فصل دوم هستم
اتوسا فصل دوم قشنگ بود.با ایکه به رونی فصل اول و مقدمه نبود.اینم شاید شاید شاید به خاطر توصیف هایی بوده باشه ک داشت یکم کلیشه ایی میشد.ولی افرین ک سریع جنعش کردی.فقط یه چیزی روی جملاتت کار کن.روی اون جملات ابداری ک باید مفهومی باشه.چون کارکتر خیلی متفاوته و باید دنیا و خرفاش هم متفاوت تر و یکم گستخانه تر و یکم مفهومی تر باشه تا خواننده بره تو خلسه.وااااای برا فصل سوم خیلی ذوق دارم.زود زود بزار یادت نره.
واقعا خسته نباشی ((:
سلام
از فصل جدید خبری نیست؟
خب... خب...
ظاهرا یه داستان خوب اینجا داریم.
و من به شدت قصد نقدش رو کردم.
منتظر باش.
تا آخر امروز نقدی در انتظار توست.
فقط میگم واو
عالی بود
تنها چیزی که به نظرم رسید این بود که این جمله یکم کژ تابی داره
فرزهد متین توفیلی، مردی ک بیست و چ اِر سال پیش ب بهاه ی ساختن یک آ یيد ی بهتر، همر و
هوزاد یک روزش رو ب ملصد اروپا و برای همیض ترک کرد.
فقط میگم واو
عالی بود
تنها چیزی که به نظرم رسید این بود که این جمله یکم کژ تابی داره
فرزهد متین توفیلی، مردی ک بیست و چ اِر سال پیش ب بهاه ی ساختن یک آ یيد ی بهتر، همر و
هوزاد یک روزش رو ب ملصد اروپا و برای همیض ترک کرد.
ببخشید!!اصلا معلوم نیست چی نوشتی.من تو مقدمه این قسمتو خوندم .شما اشتباه نوشتی این جمله رو و توی فصل صحیح نگارش شده
بعدشم منظورت از کژتابی چیه؟ چون کژتابی و ابهام موضوعات و تعاریف زیادی دارن.
ببخشید!!اصلا معلوم نیست چی نوشتی.من تو مقدمه این قسمتو خوندم .شما اشتباه نوشتی این جمله رو و توی فصل صحیح نگارش شده
بعدشم منظورت از کژتابی چیه؟ چون کژتابی و ابهام موضوعات و تعاریف زیادی دارن.
جمله خراب شده تو کپی
منظورم اینه بار اول که خوندم فکر کردم خودش رفته اروپا یک لحظه.